آریو راقبکیانی-منتقد سینما و تئاتر
ستاره صبح آنلاین-فیلمهای دنبالهدار بعضاً از ابتدا اصلاً قرار نبوده که دنبالهدار باشند و تکرار داستان آنها با توجه به استقبال غافلگیرانه مخاطب در گیشه صورت پذیرفته است؛ بنابراین موفقیت فیلم در گیشه نقش تعیینکنندهای در انتخاب عوامل اجرایی بر سر چگونگی ساخت حال و هوای دیگری از آن فیلم دارد. گاهی اوقات حتی کارگردان سعی در بازسازی قسمت نخست فیلم در سریهای بعد کرده است تا شاید بتواند سوژهای را که دستمایه کار خود قرار داده است کاملتر و گویاتر نماید. مسلماً فروش و موفقیت تجاری فیلم به همان اندازه که میتواند در بسط داستان اولیه کارساز و راهگشا باشد، به همان اندازه این حس ترغیب برای ساخت چندگانه از آن میتواند غلطانداز و بیفایده باشد. بهطوریکه همان شخصیتها و همان قصه در سریهای بعد نهتنها جذابتر و پختهتر نشدهاند، بلکه در مسیر قهقرای بی داستانی و پرسه زنی در وادی نماها و پلانهای نسخه آغازین دستوپا میزنند.
«جان کرازینسکی» کارگردان فیلم «یک مکان ساکت 2» نشان داد در ساخت قسمت دوم این فیلم، قریحه قسمت اول را ندارد و نتوانسته تمی را که از قسمت اول به ارث برده، به رونق بیشتری برساند. تماشاگر با مشاهده قسمت دوم «یک مکان ساکت» درمییابد که فیلم از منظر اکشن برخلاف انتظارها، پویاتر نشده است و حتی اضافه شدن امِت (با بازی کیلین مورفی) نیز نتوانسته در خلق تنش و تعلیقهای موردنیاز مؤثر باشد و اینگونه قلمداد میشود که قسمت دوم «یک مکان ساکت» لکنتی از روایت قسمت اول آن است که ریتم بسیار کندی نیز به خود گرفته است. «جان کرازینسکی» بااینکه در همان سکانسهای اولیه قسمت دوم فلاشبکی به 474 روز قبل میزند، ولی هیچگاه به شکل دقیق مشخص نمیکند که سرآغاز و علت هیولاهایی که نسبت به کوچکترین صداها حساسیت دارند و به آن واکنش نشان نمیدهند، دقیقاً از کجا شکلگرفته است. در قسمت اول این فیلم، هیولاها با شنیدن جزئیترین صداها دست به کشتار ناگهانی و وحشیانه آدمها میزدند، اما در قسمت دوم کمی بهروزتر شدهاند و میتوان در فاصله چند متری از آنها بهراحتی تردد کرد. البته که این بار باید اعضاء خانواده آبت به انواع و اقسام مختلف چند بار جیغ بکشند تا شاید این شکارچیان را به سمت خود کیش دهند؛ و «جان کرازینسکی» همچنان جواب این سؤال را نمیدهد که چرا این موجود اهریمنی و فرا طبیعی به هر صدایی ازجمله نفس کشیدن و صدای ضربان قلب واکنش نشان میدهد و به دنبال منشأ آن صدا میرود و او را به هلاکت میرساند؟!
تماشاگر در قسمت دوم فیلم میفهمد که قانون سکوت تحمیل شده و بیصدایی برای کاراکترها بهمانند قسمت اول، چندان مستحکم و الزامآور نیست و این خموشیها و سکون از جانب پرسوناژها چندان دلهرهآور و کابوس آمیز نیست و پنهانکاری آنها نیز چندان خاصیت تعلیق آوری ندارد. خانواده ابوت همچنان با آنکه برای زنده ماندن تلاش میکند، ولی مواجهه آنها با فجایع بسان قسمت اول قابلیت آن را ندارد که نفس تماشاگر را در سینهاش حبس کند. جلوههای بصری نیز در پیشبرد داستان آنچنان بیرمق است که در خود نمیبیند مانیفست فیلم یعنی «ساکت باش تا زنده بمانی» را قوام بخشد و ضعیفتر از نسخه اول فیلم پتانسیل آن را ندارد که به این بیگانگان نابینا حملهور شده به زمین جلال، شکوه و هیبت دهد. جهان پسا آخر زمانی فیلم نیز در جغرافیایی بسیار محدود، خلاصه شده است. پنهان شدن امِت بهعنوان شخصیتی جدیدالورود در کارخانه فولاد متروکه نیز بسیار منفعلانه جلوه میکند. احتمالاً «جان کرازینسکی» در قسمت دوم هم نیت این را داشته است که همچنان پایان داستان تخیلی و نهچندان علمی خود برای ساخت قسمت سوم و اضافه کردن قسمتی دیگر به مجموعه فیلم «یک مکان ساکت» باز نگه دارد. البته که ذوق در ساخت اینگونه مجموعهها لازم است، ولی شرط کافی نیست و کارگردان باید مقادیر زیادی خلاقیت به عملکرد خود اضافه کند تا هیجان و بیترسی آخرین قسمت خود را جبران کند و در تکثیر ژانری رازآلود، جنایی، درام، علمی-تخیلی و ترسناک تمامی جوانب را در نظر بگیرد و ویژگی تعلیق را بهعنوان یک شاخصه در نظر بگیرد.از منظر استعارهای شاید تنها معنای انتزاعی «سکوت مطلق» باشد که قابلتأمل باشد. سکوتی که جنس آن با بقیه سکوتهای ژانر تعلیق آور متفاوت است و شکستن آن حتماً به زندگی تازهای منجر نمیشود. تکیه فیلمساز بر عدم استفاده از گوش بهعنوان یکی از راههای ارتباطی آدمها و استفاده از دیدن بهعنوان ابزار بصری برقراری ارتباط آنچنان فراگیر میشود که استفاده از زبان ایماواشاره بهعنوان قانون درمیآید. ازاینرو بحث اصلی فیلم بر سر گفتن و نه از سر شنیدن است. گسسته شدن دنیای بیصدا و سکوت حاکم بر جهان فیلم با جیغ بچه نوزادی که از قسمت اول پای به این دنیا گذاشته است، نمایهای اعتراضی از جهان آدمهای بالغ است. هرچند که همان آدمها برای جلوگیری از شنیدن صدای گریه او، دستگاه اکسیژن به او وصل میکنند.
اساساً تولد نوزاد در اکثر فیلمها، مفهوم تولد دیگر برای قوم بشر را دارد و همانند صدای موسیقی پخششده (آهنگ آنسوی دریا) در دقایق فیلم تأثیری نویدبخش و امیدوارکننده دارد. اینکه کاراکترهای امِت و ریگان (با بازی میلیسنت سیموندز) که در دنیای واقعی نیز ناشنوا است برای رسیدن به ایستگاه رادیویی دست به عمل میزنند و خود را به جزیر دورافتاده و در ظاهر امن میرسانند، بخشی از فرامینی است که کارگردان میخواهد به مخاطب خود القاء کند؛ دل کندن از مزرعه خراب شده و ترک این مکان نسبتاً امن و کوچ و مهاجرت به ناشناختهها برای یافتن زندگی جدید! هرچند که پیدا کردن یک قایق در اسکله توسط این دو شخصیت جزء مانعتراشیهای بیدلیل فیلمساز بر سر راه این دو کاراکتر بود که هیچگونه کارکرد دراماتیکی نداشته و صرفاً به زمان فیلم اضافه کرده است. در همین اثنا کارگردان دو بار دست به خلق موقعیتهای همزمان میزند که یکبار در اسکله توسط ریگان (میلیسنت سیموندز) و کارخانه متروک توسط مارکوس (نوا ژوپ) رقم میخورد و بار دیگر در مخزنی فولادی در همان کارخانه و ایستگاه رادیویی است که هیچگاه نمیتواند ضربآهنگ تشدید شونده به جریانات فیلم تزریق کند. فیلمساز با آنکه میخواهد شجاعت را به شخصیتهای «یک مکان ساکت» هدیه کند، اما این کار را از فرزندان خانواده آبت شروع میکند و افراد بزرگسال را محافظهکارتر ارائه میکند. درواقع قهرمان پردازی مؤلف باعث میشود که رفع نیازهای سطح اولیه و تأمین مایحتاج این خانواده را به اِولین (با بازی ایملی بلانت)، مادر خانواده در فقدان لی بسپارد و برای نیازهای متعالی به سراغ فرزندان برود.
فیلم «یک مکان ساکت» در سری دوم از صامت بودن بیشازحد خود در قسمت اول خسته است و در آن سکوت اجباری جای خود را به سکوت اختیاری داده است و تمام شاخصهای چندلایه خود در پرداخت یک فیلم خوشساخت را از یاد برده است. همچنین ژانر وحشت، جای خود را به ژانر خنثی و به تکرار افتاده میدهد و جدال با موجودات غریب، تبدیل به بازی کودکانه دزد و پلیس میشود. از جهات دیگر آینده جهان نیز به غیر پیشبینی بودن سوق پیدا میکند و خانواده و مفهوم کلی آن دیگر آن انسجام و اتحاد قبل را ندارد. همچنین شهر خالی از سکنه و ارواح بهقدری بی کنتراست است که قبل از واقعه و بعد از واقعه در آن چندان فرقی از منظر ساختاری و اتمسفریک ندارد! شاید در چنین فضایی هرکسی تمایل داشته باشد بر روی ریلهای آهن شروع به قدم زدن بکند و با تن صدایی بلند و بیترس شروع به آواز خواندن کند! آوازی برای یک مکان شلوغ و اشباع از همهمه!