ستاره صبح-
شهادت سردار سلیمانی حادثه تلخی بود که ملت ایران عزادار شد. بنده با سردار سلیمانی تقریباهم سن و سال هستیم؛ آشنایی ما به بعد از پیروزی انقلاب برمیگردد. در آن زمان با شروع جنگ، در استان کرمان مدیریت جنگ با محوریت سردار سلیمانی صورت میگرفت. من آن موقع مسئول جهاد سازندگی استان کرمان بودم. سردار سلیمانی از همان اول نقش محوری در بسیج نیروهای کرمان برای جنگ و جبهه داشت. من از زبان فرماندهان ارشد سپاه و آیتالله هاشمی رفسنجانی مکرر شنیدم که سردار سلیمانی ازجمله زبدهترین فرماندهان جنگ و سپاه بود که نقش حساس و کلیدی داشت.
ویژگیهای منحصربهفرد سردار
سردار سلیمانی ویژگیهای منحصربهفردی داشت که مهمترین آنها «اخلاق» و «مرام» بود. او بدون توجه به گرایشهای سیاسی تصمیم میگرفت. بر اساس منش و روششان در رابطه با انقلاب و نظام و امام و رهبری ارتباط برقرار میکرد. من تا آخرین روزهای حیاتش از زبان حاج قاسم مکرر میشنیدم که راجع به برخی افرادی که شاید در بخشهایی از جامعه یا از جانب برخی جناحهای سیاسی قضاوت دیگری میشد، قضاوتش این بود که فلانی خیلی فردی انقلابی است و نظام را قبول دارد و چارچوب دار است.
حاج قاسم به «قدرت» همواره یک نگاه اخلاقی داشت
از ویژگیهای دیگر سردار این بود که به «قدرت» یک نگاه اخلاقی داشت. حاج قاسم میگفت کاری که من میتوانم انجام بدهم جایی است که رهبری و نظام نیاز دارد و آنجا باید داوطلب باشم. ایشان بیشتر به قدرت از این زاویه نگاه میکرد که فرصتی برای خدمت کردن است و جایی که لازم هست باید عمل کنیم.
خلق سرمایه بزرگ اجتماعی
شاهکار سردار سلیمانی در رفتارش با مردم این بود که با مردم با «صداقت» رفتار میکرد. فردی مثل سردار سلیمانی وقتی در یک سخنرانی عمومی میگوید: اگر موی یک دختری بیرون است یا اگر فردی طرفدار آن خط است، بخواهیم همه را کنار بزنیم چه کسی میماند؟ اینها فرزندان ما هستند. باور داشت به اینکه وقتی در موضع حکومت قرارگرفته، نمیتواند مردم را طبقهبندی و دستهبندی کند وعدهای را از صحنه انقلاب کنار بگذارد وعدهای را داخل بیاورد.این دیدگاه که همه مردم، فرزندان ما هستند و ما نسبت به همه اینها مسئولیت داریم را هم در جلسات خصوصی میگفت و هم اواخر در سخنرانیها اظهار میکرد. این باعث شد که چنین موقعیتی در بین مردم پیدا کند و بتواند از این موقعیت به نفع پیشرفت کشور استفاده کند. هم در دوره زندگی و حیاتش و هم شهادتش این کمک را کرد در مقطعی که کشور نیاز داشت، آن موج مردمی و درواقع سرمایه بزرگ اجتماعی را با شهادتش برای جمهوری اسلامی خلق کرد.
سپاه و دولت
رابطه سردار با آقای رئیسجمهور خیلی خوب و صمیمانه بود و مرتب در جلسات رسمی و غیررسمی با ایشان گفتوگو میکرد. در مسائل کشور همواره معتقد به این بود که ما باید هرچه میتوانیم حلقه نیروهای انقلاب را گسترش دهیم و واقعاً جذب حداکثری را باور داشت. شاید یکی از دلایلش هم این بود که وقتی ایشان در مسائل عراق ورود پیدا میکرد و باید با گفتوگو نگذارند قومیتها و مسائل مختلفی که آنجا هست، شکاف به وجود بیاورد، یعنی وقتی در کشورهای دیگر اینچنین رفتار میکرد. نمیشود بگوییم کسی برای کشور دیگری گفتوگو را تجویز میکند، در داخل کشور بگوید هیچ راهی وجود ندارد.
نظر سردار سلیمانی
در مورد آقای خاتمی
این اواخر یکوقت با ایشان مفصل راجع به اختلافات برخی شخصیتها، بهطور خاص در مورد آقای خاتمی صحبت کردم که تا چه زمانی میتوانیم این وضعیت را ادامه بدهیم و چقدر به مصلحت کشور است؟ آیا واقعاً از ظرفیت بزرگی مثل آقای خاتمی نمیتوان امروز در راستای انقلاب، کشور و پیشرفت امور، آنهم در شرایطی که ما با فشارهای متعددی روبرو هستیم، استفاده کرد؟ ایشان علاقهمند بود که کمک کند. آخرین جلسهای که با ایشان داشتیم سر این مسائل بود، اول آذرماه سال گذشته بود. صبح جمعهای بود که به دفتر ایشان رفتیم و یکی دیگر از دوستان و مسئولان بالای امنیتی کشور هم حضور داشت. تدبیر سردار این بود که سهنفری صحبت کنیم. آنجا خیلی بحث کردیم و به جمعبندی روشنی رسیدیم و قرار شد که یکسری اقداماتی را من انجام بدهم. اقداماتی که بنا شد من انجام بدهم عمدتاً این بود که با برخی از دوستان باید گفتوگو میکردم و آنها کارهایی انجام میدادند. اقداماتی هم باید دوستان امنیتی انجام میدادند و نهایتاً یکسری اقدامات هم سردار سلیمانی باید انجام میداد. اقداماتی که ما باید انجام میدادیم، انجام شد.
من آقای خاتمی را روحانی
تمیزی میدانم
من راجع به آقای خاتمی یکبار در سال ۹۵ خدمت مقام معظم رهبری مفصل صحبت کردم. درواقع ازنظر خودم، تعبیر مقام معظم رهبری این بود که: من آقای خاتمی را روحانی تمیزی میدانم که نه آلودگی مالی دارد و نه آلودگی اخلاقی. البته انتقاداتی هم داشتند و گفتند. ما فکر میکردیم که میتوانیم اینها را حلوفصل کنیم. همه هم با نوع طرح من و زاویهای که ورود پیدا میکردم، که عمدتاً یک دیدگاه ملی بود، موافق بودند. البته نه آقای خاتمی و نه کس دیگری نیاز به این ندارد که کسی وساطت و پادرمیانی کند. از دیدگاه ملی، انسانی که میخواهد کشور اداره شود و مسائل کشور حل شود و همه نیروها در این راستا قرار بگیرند و همافزایی نیروها بیشتر باشد و دامنه نفوذ رهبری انقلاب در نیروهای داخل تقویت شود، این دیدگاه را داشتم.فکر میکنم دو هفته بعدازآن جلسه بود که تلفنی به سردار سلیمانی که خارج از ایران بود، گفتم کارهایی که باید انجام میدادم را انجام دادهام. ایشآنهم گفت خیلی خوب بوده و من هم دارم دنبال میکنم؛ برمیگردم و حضوری صحبت میکنیم که سازوکار دیگری طراحی کنیم. البته بعدازآن دیگر جلسهای نداشتیم. قبل از سفر آخر تلفن زد و باهم صحبت کردیم و گفت ازنظر من همه مسائل تمامشده است؛ برگردم آخرین جلسه را میگذاریم و انشاء الله به سمت یکراه حل جدی میرویم.مهم این است که بدانیم بعد از شهادت سردار سلیمانی بیشتر مشخص شد که رابطه ویژهای با مقام معظم رهبری داشت که هیچکس آن رابطه را نداشت. یعنی ازنظر من هیچکس در کشور چنین رابطهای را با مقام معظم رهبری نداشت و برای ما روشن بود که اگر سردار به چیزی باور پیدا کند و دنبال آن برود، میتواند آن مسائل را به نتیجه برساند. حاج قاسم گفت اگر بخواهیم راجع به گذشته بحث کنیم هیچ خاصیتی ندارد و ببینیم که آینده چه میشود و چهکار باید کرد؟ سردار سلیمانی به اصولی معتقد بود که آن اصول مهم بودند و من هم قبول داشتم. میگفت بالأخره ما باید قبول کنیم که در چارچوب نظامی داریم حرکت میکنیم که ویژگیها و آرمانهایی دارد؛ امام و رهبری آرمانهایی برای آن ترسیم کردهاند. اگر اصول اصلی نظام را بپذیریم، جایی که دشمن سعی میکند بگوید این افراد یا این جریان از این اصول عبور کردهاند، باید برای جامعه آشکار کنیم که چنین اتفاقی نیفتاده است. باید بپذیریم که حرف و موضع رهبر انقلاب در کشور فصل الخطاب است. ایشان اختلافی با آقای خاتمی نداشت و او را دوست میداشت. من مطمئن بودم که اگر با سردار سلیمانی به توافقی میرسیدیم و به باور میرسید، قدرت این را داشت که این توافق را جلو ببرد.
با سردار سلیمانی حتماً
به نتیجه میرسیدیم
من فکر میکردم با سردار سلیمانی حتماً به نتیجه میرسیدیم. یکی از تأسفهای خیلی زیاد من این است که اگر سردار فرصت پیدا کرده بود، حتماً این کار را تمام میکردیم و یک خدمت ماندگار برای کشور بود؛ این مسائل هم حتماً باید تمام شود. یعنی این کار ازجمله کارهایی است که سریعتر باید سامانی پیدا کند؛ من خوشبین هستم. من مطمئنم در جلساتی که شرکت میکردم، طرف مقابل کسانی بودند که نمیتوانستند بدون اذن و اجازه در این سطح وارد گفتوگو شوند. لذا وقتیکه با سردار سلیمانی و آن مقام امنیتی کشور به توافق رسیدیم، ازنظر من فقط یک پروسه زمانی داشت. البته ما باید بدانیم که بالأخره این کارها در کشور مخالفین زیادی هم دارد و اینطور نیست که همه موافق هستند. آن فرصت طلاییترین فرصت ما بود. من دیگر بعد از سردار سلیمانی اقدامی نکردهام و باید ببینیم چه میشود.
ارتباط حاج قاسم با آیتالله هاشمی
کرمانیها با گرایشهای سیاسی مختلفی که دارند نسبت به آقای هاشمی جهتگیری واحدی داشتند. کسانی که از قبل پیروزی انقلاب با امام و انقلاب بودند و بعد از پیروزی انقلاب هم با امام و انقلاب بودند، نسبت به آقای هاشمی ارادت ویژهای داشتند. لذا از طرف همه شخصیتها، ازجمله سردار سلیمانی، چنین رابطهای وجود داشت. این رابطه همیشه تنگاتنگ بود. سردار سلیمانی بعدازاینکه در محیط کار قرار گرفت و در سپاه و جنگ، آقای هاشمی به دلیل مسئولیتش با ایشان کارش بیشتر بود. در قضیه فوت آقای هاشمی این رابطه خودش را نشان داد که حاج قاسم بهسرعت خودش را رساند و در جماران حضور پیدا کرد. اینجا مرتب به مجمع تشخیص میرفت و با ایشان ارتباط برقرار میکرد و گزارش میداد.
شما یک بشکه نفت
هم نمیتوانید بفروشید
یکی از کارهای مهم سردار سلیمانی واقعنگری ایشان بود. بعد از تحریمها یکوقت در فضای کشور مطرح شد که میشود نفت فروخت ولی دولت نمیخواهد نفت بفروشد. جلسهای در حضور مقام معظم رهبری برگزارشده بود که من نبودم ولی هم آقای رئیسجمهور و هم سردار سلیمانی به من گفتند. آنجا یکی از دوستان عزیز جلسهای ادعا را مطرح کرده بود. سردار سلیمانی ازنظر من کننده ترین فرد بود. سردار سلیمانی گفته بود هیچکدامتان مدعی نشوید. شما یک بشکه نفت هم نمیتوانید بفروشید. هر کاری که بتواند بکند باز همین وزارت نفت است. بعدازآن من دیگر کم شنیدم کسی مدعی شود. یک روز آقای زنگنه به شوخی میگفت اگر نفتی که به اینها مجوز دادهایم را بفروشند، هشت میلیون بشکه در روز میشود؛ کل تولیدی که ما برای صادرات داریم دو میلیون و ۳۰۰ هزار بشکه است. همه میتوانند هر ادعایی داشته باشند.