نوسازی نظام حکمرانی
اینکه آقای قالیباف موضع حکمرانی نو را گرفته باید به عنوان یک اقدام مثبت قلمداد کرد. چون همیشه کسانی که تحلیل و بررسی حوادث داشتند، میگفتند برای اینکه فروپاشی را پروژه دیگران نکنیم و رادیکالیزم هم پروژه خودمان نشود، لازمهاش یک نوع اصلاحات است و اصلاحات هم باید از درون نظام سیاسی و مدیریتی پیش بیاید. بنابراین، یک اتفاق خوب است و باید از این بابت خوشآمد گفت به کسانی که دارند این راه را پیش میگیرند. ولی به نظر من کار سختی است و در حد یک حرف نیست؛ اگر «نوسازی حکمرانی» مدنظر هست، باید مبادی آن فراهم شود.
لازمه نوسازی حکمرانی، یک جراحی عمیق است. جراحی هم صرفاً در حوزه اقتصاد یا سیاست و شیوههای حکمرانی نمیتواند صورت بگیرد. اشکال حکمرانی ایران در نظام حقوقی و قانونی است. به همین خاطر سختی کار آقای قالیباف نوع رابطه قوه مقننه با قوه قضائیه است و آنجا باید این رابطه صورتبندی شود و یک الگویی از آن بیرون آید که بدون فروریختن هر دو نهاد، بتواند نوسازی حکمرانی اتفاق بیفتد. تصور مجلس این است که دارد قانونگذاری میکند ولی قانونگذاری نمیکند و مجموعهای از آییننامهها را ثبت و ضبط میکنند که اساساً کار دولت و قوه مجریه است.
قوه قضائیه ما باید دچار یک دگردیسی بنیادی شود. قوه قضاییه فقط مجازات میکند و یک ساحت حقوقی که از آن حکمرانی بیرون آید را طرح نمیکند و اجازه نمیدهد شکل گیرد.
حکمرانی خوب حقوقی و قانون است
بنیانهای یک حکمرانی خوب حقوقی و قانون است و بعضی از دوستان ما اشتباه میکنند و آن را به عرصه سیاسی میآورند و فکر میکنند مثلاً اگر رئیسجمهور خندان یا قدبلندی باشد یا نباشد، حکمرانی خوب است. حکمرانی خوب بنیانهای حقوقی و قانونی دارد و مسئلهاش این است که تقسیم کار با نظام اجتماعی باشد. یعنی به یک تقسیم کار اجتماعی جدید مبتنی بر مشارکتپذیری همه گروههای اجتماعی و به رسمیت شناختن حیات اجتماعی با تنوع و تکثر برگردد و هر چیزی از آن درآید حکمرانی خوبی خواهد بود.
عبور از ایدئولوژی
اینکه بگوییم صدای مردم را شنیدهایم کافی نیست، درخواست مردم را باید متوجه شویم. مردم زندگی میخواهند؛ یعنی آرامش، حکومت بدون تنش، پرداختن به نیازها، مشارکت مردم، منافع ملی و سایر موارد. آن وقت فروریختن ایدئولوژی که همه دغدغه آن جنگ با دشمن است پیش میآید. یعنی «عبور از ایدئولوژی» مطرح میشود.. آقایان مفهومی از دوره انقلاب درآوردهاند که بیشتر مارکسیستها و کمونیستها دردهان ما گذاشت، که مفهوم «ناس» به معنای «مردم» است. جامعه ما از مفهوم مردم عبور کرده و چیزی به نام مردم به معنای امر منسجم، یکپارچه و یکدست که یک نیاز دارد عبور کرده و ما با یک جامعه متکثر روبرو هستیم.
آقایان فکر میکنند اصولگرایان رادیکال یا «نو اصولگرایی» نتوانستهاند مردم را بفهمند و حالا من که «اصولگرای مدرن» هستم میتوانم مردم را بفهمم؛ بحث این است که شما اصلاً مردم را نمیفهمید. جامعه با تکثر و تنوع به صورتبندی جدیدی از گفتمان نیاز دارد که رابطه حکمرانی با نیروهای اجتماعی، طبقه متوسط، زنان، جوانان و مهاجران معلوم شود.
مهاجران
مهمترین مسئلهای که آقای قالیباف با آن روبهرو هست مسئله مهاجران و نیروهای ایرانی خارج از کشور است. تا دیروز مهاجران کسانی بودند که از کشور عصبانی هستند و رفته بودند و الآن نیروهای مدعی جایگزین هستند. پس در مفهوم جامعه که من میگویم، یک نیروی مهم و اساسی به نام «مهاجران» وجود دارد. آیا آقای قالیباف آمادگی دارد که با مهاجران وارد گفتوگو شود؟ چون الآن مسئله مهاجران به درون جامعه آمده و دولت موقت و شورای انقلاب هم تعیین کردهاند؛ مهاجران یکپارچه شعار دادهاند و بحث اصلاحات را مطرح کردهاند.
تولد حکمرانی جدید
باید نگاهمان را نسبت به جامعه عوض کنیم. وقتی نگاه عوض کردیم، در انتخابات و انتخاب وزرا خودش را نشان میدهد. دولت با این وزرا و مجلس با این نمایندگان، این مفهوم را نمیفهمد؛ اگر این را پذیرفتیم، نمایندگان خودشان صاحب قدرت میشوند و فضا را عوض میکنند و حکمرانی جدید متولد میشود. باید نوع شیوه حکمرانی تغییر کند و برگردد به جامعه و نیروهای اجتماعی که دارند در جامعه زیست میکنند. کار را باید به متخصصان برگردانیم و متخصص عرصه مجلس و قانون بیاید. جمهوری اسلامی این همه جمعیت متخصص تولید کرده، راست و چپ هم فرقی نمیکند، متخصصی که اول دردش تخصص و بعد ایدئولوژی باشد؛ وقتی اول درد ایدئولوژی بود، متخصص حذف میشود.