اقتصاد کشور در سختترین دوران چهاردهه پیش قرار دارد. شاهد اظهار نظرهایی از سوی مسئولین اقتصادی کشور هستیم که نشان از عدم درک وضعیت دارد. در مقابل اقتصاددانان هشدار میدهند. واقعیت چیست؟
حرفهایی که زده میشود از نظر اقتصاد کودکانه است. جریان معروف به انقلابی اقتصاد توسعه را رد کردهاند. راست سنتی هم از ابتدا اقتصاد توسعه را نمی شناختو امروز این دو تفکر در حال کشور داری است.
این گروه اقتصاد را به باز گذاشتن دست بازار تقلیل دادهاند. سیاستهای اقتصادی که امروز اجرا میشود. مثل بازیهای کودکانه است. قیمتها را آزاد کنید! جراحی اقتصادی کنید! بهتر است از این نظر دولت رییسی فرقی با دولت احمدی نژاد ندارد.
هر دو خارج از چهارچوبهای اقتصاد توسعه قرار دارند. تنها دولتی که در چهارچوب برنامه توسعه، برنامه جامعی داشت و طبق قواعد اقتصاد توسعه پیش میرفت، دولت خاتمی بود که تمامی برنامههای اقتصادی و سیاسی آینده نگرانه اش توسط دولت بعدی کنار گذاشته شد.
گفتند برنامه دولت اصلاحات سرمایه نگر است و به جای آن برنامهای رانت جویانه را جایگزین کردند. همین کافی است که به یاد بیاوریم کدام گروه سازمان برنامه را منحل کرد. جریان راست به علم اقتصاد توسعه معتقد نیست.
به عدم درک علمی در مسئولین اقتصادی اشاره کردید. نظر شما درباره تیم اقتصادی دولت و برنامهها و طرحهای اقتصادی چیست؟
اقتصاد توسعه اولویت نیست. از طرفی من در گفتگوهای پراکنده با متصدیان اقتصادی کشور در وزارت کار داشتم متوجه شدم که این جریان بیرون از علم اقتصاد توسعه قرار دارد. یعنی متاسفانه به علم اقتصاد توسعه معتقد نیستند.
اگر فردی عادی یا هر کسی از هر قشری چنین نگاهی داشته باشد طبیعی است اما چنین نگاهی از متصدیان اقتصاد مایه تعجب است! من در تیم اقتصادی دولت سیزدهم کسی را نمیشناسم که علم اقتصاد توسعه را درست بداند. برخوردهای تیم اقتصادی به گونهای است که من فکر میکنم این گروه از اقتصاد توسعه چیزی نمیدانند.
پرسش این است که چطور میتوان در کشوری که در حال توسعه است مبانی علم اقتصاد توسعه را عمل نکرد. علم اقتصاد یک دانش عام است و شاید این ترجمههای موجود از علم اقتصاد برای معلومات هر کسی کافی باشد.
برداشت راست جدید و راست سنتی از اقتصاد یکی است. این مشکلی است که بر سر جامعه ما آمده و عبارت است از دانش ابتدایی علم اقتصاد که بر اندیشه تیمهای اقتصادی حاکم است. درحالیکه اقتصاد توسعه رابطه نهادهای اجتماعی و نهادهای اقتصادی و دولت را با رشد اقتصادی نشان میدهد. اقتصاد توسعه به اقتصاد سیاسی نزدیک است ولی اقتصاد سیاسی عامتر و تاریخیتر است.
بدون دانش اقتصاد توسعه نمیتوان برنامه ریزی و به توسعه رسید. بی توجهی به علم اقتصاد توسعه نتیجهاش وضعیتی است که اگر تا دیروز عواقب آن را میدیدیم امروز تبعاتش را با گوشت و پوستمان حس میکنیم. بدون بهره گرفتن از دانش اقتصاد توسعه نمیتوان قدمی در فرایند توسعه برداشت.
در شرایطی قرار داریم که مردم سیاستهای اقتصادی اجرا شده را تجربه میکنند و گروهی هم نگران سرمایههای خود هستند و با هجوم آنها بازارها متشنج میشود. به عنوان یک اقتصاددان چه الگو و برنامهای را برای اجرا مناسب می دانید؟ برای آرام سازی شرایط در بازه زمانی کوتاه مدت و عدم خروج از مدار توسعه در بلند مدت چه پیشنهادی دارید؟
مواجههای که بانک جهانی با توسعه دارد با حکمرانی شایسته شروع و توصیه میکند که ابتدا حکمرانی خوب اجرا شود و بعد بازار آزاد شود. ولی اکنون بازار آزاد مورد توجه آقایان است و توجهی به آن راهنمایی اولیه بانک جهانی نمیکنند.
یعنی مبانی ضروری درست نشده است، مدلی را اجرا میکنند. نرخ ارز را آزاد میکنند و به قواعدی که قبل از آن باید اجرا میشد توجه ندارند. حاکمیت شایسته ابتدا یک مدل میخواهد. مدل موفق در دنیای امروز دولت توسعه بخش است. نمونههای قابل قیاس با ایران کره جنوبی، مالزی و.. هستند. بانک جهانی در مورد سیاستهای تغییر ساختاری کره جنوبی را مثال می زند و اعلام میکند به یکباره شوک درمانی نکنید.
در ایران شوک درمانی میشود و می گویند اگر امروز این جراحی انجام نشود بعداً باید این عضو را قطع کرد! این درحالی است که حرفی از زیر ساختها و ساختن نهادها به میان نمیآورند. جراحی اقتصادی با اره است، درحالیکه بانک جهانی قواعد ظریفتر و سودمندتری برای جراحی اقتصادی پیشنهاد داده است. راهی که ما میرویم به مسیری ختم میشود که نمونههای آن در آمریکای لاتین و آفریقا فراوان است. شیوهای به کار گرفته شده، تجارب و دانش بشر را نفی میکند کار به فروپاشی اقتصادی می رانجامد.
تنها روزنه امید باید در تفکر تصمیم گیران اقتصادی کشور باز شود. وگرنه از نظر تاریخی این راه به سقوط اقتصادی میانجامد.