بعد از گذشت 25 سال همچنان از دوم خرداد به عنوان حماسهای بی تکرار یاد میشود؟ دوم خرداد 76 چه تفاوتی با سایر دورههای انتخابات ریاست جمهوری داشت که اینچنین در خاطرها ماندگار شده؟
بعد از انقلاب جز در دورهای که بنیصدر به ریاست جمهوری انتخاب شد، دیگر در بین جناحهای سیاسی شاهد رقابت انتخاباتی جدی نبودیم و شکل انتخابات بیشتر به عنوان بیعت مردم با رئیسجمهور و نظام بود ازاینرو در هر دورهای نتیجه انتخابات از قبل مشخص بود. کلمه بیعت فراوان در ادوار مختلف شنیدهشده است. اولین انتخابات جمهوری اسلامی که بهطور جدی میشد رقابت جریانی در آن دید، انتخابات دوم خرداد سال 1376 بود؛ که بخشهایی از حاکمیت یک گزینه و مردم کشور گزینهای دیگر داشتند. در آن دوره تصور این بود که آقای ناطق نوری کاندیدای حاکمیت است و حتماً رأی میآورد وعدهای که به انواع و اقسام مسائل ازجمله به مقوله انتخابات معترض بودند و به دنبال گزینه دیگر رفتند. بزرگان و عقلای جریان اصلاحات که در آن زمان به خط امامیها مشهور بودند، ابتدا به سراغ میرحسین موسوی رفتند؛ ولی او نپذیرفت. به سراغ آقای کروبی رفتند او هم نپذیرفت و بعد به سراغ سید محمد خاتمی رفتند او پذیرفت و همه متفق پشت سر ایشان قرار گرفتند. جریانهای روشنفکر دینی و جریانهای معتقد به حقوق شهروندی و بچههای دانشگاهی و دفتر تحکیم وحدت و جریانهای منتقد سیاسی و اجتماعی همه در این طیف قرار گرفتند و جدال بین اراده بخشهای منتقد و معترض اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و دینی با بخشهای درون حاکمیتی مدافع وضع موجود در دوم خرداد 76 شکل گرفت. شرایط بهگونهای پیش رفت که جریان تمامیتخواه احساس خطر کرد و اتفاقات را به سمتی میبرد که آقای خاتمی بر اثر تخریب و مقابله عرصه را ترک کند؛ اما جریان خط امامیها دیگر روشنفکران وزنان پشت آقای خاتمی ایستاد و حماسه دوم خرداد شکل گرفت. در حقیقت دوم خرداد محصول تعامل منتقدانه مردم با حاکمیت بود.
بعد از موفقیت دوم خرداد سید محمد خاتمی در چه مسیری قرار گرفت و بزرگترین دست آورد دولت اصلاحات چه بود؟
دولت اصلاحات موضوع توسعه سیاسی را در دستور کار قرار داده بود. توسعه سیاسی حلقه مفقوده توسعه همهجانبه کشور بوده و هست. برنامه در دولت اصلاحات این بود با توسعه سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و علمی میتوان به توسعه همهجانبه رسید. دولت اصلاحات، جاده پرپیچ و خم گفتوگو با غرب را هموار کرد و ایده گفتگوی تمدن مطرح کرد و سازمان ملل آن را تأیید کرد که یک پیروزی برای ایران بود. در دولت اصلاحات کشورهای غربی از سرمایهگذاری در کشورمان استقبال کردند. این فضا محصول تعاملات سیاسی دولت با نظام بینالمللی بود. در دوران اصلاحات احزاب و سندیکاهای سیاسی، بنگاههای فرهنگی و انتشاراتی رشد کردند. در پناه این تعاملات سیاسی اقتصاد کشور رنگ ثبات به خود دید و رونق اقتصادی گرفت؛ اما به این دست آورد، محبوبیت و اقبال عمومی داخلی و توجه بینالمللی به ایران در دوره اصلاحات، موجب ناراحتی و خشم جریان بازنده انتخابات شده بود.
چرا جریان اصلاحطلب نتوانست در ادامه موفقیت دوم خرداد از ظرفیت بالای محبوبیت خود در جامعه استفاده کند و به معنای واقعی و آن طور که رأیدهندگان مطالبه میکردند اصلاحگر باشد؟
انباشت مطالبات در آن سالها سطح توقع جامعه را از دولت بالاتر برده بود و حتی برخی انتظار داشتند دولت نقش اپوزیسیون و منتقد حاکمیت را بازی کند و انتظار میرفت دولت مقابل حاکمیت بایستد. درحالیکه رئیسجمهور رئیس قوه مجریه باید با سایر ارکان حاکمیت در هماهنگی و تعاملی سازنده و پیشرونده باشد. از طرفی جریان بازنده انتخابات سال 76 از فردای پیروزی سید محمد خاتمی توان و قدرت پراکنده خود در کشور را مجتمع کرد تا در مقابل دولت بایستد و مسیر اصلاحات را منحرف کند. رقیب بسیار قدرتمند بود زیرا اکثر ائمه جمعه همسو با این جریان بودند. مخالفان با تمام توان بر دولت فشار میآوردند. قتلهای زنجیرهای و قتل نویسندگان و روشنفکران و اندیشمندان در این دوره اتفاق افتاد. با نیروهای فکری و فرهنگی و دانشگاهی برخورد میشد. در این دوره با روزنامهنگاران و روزنامهها برخورد شد به نحوی که اگر فقط اتفاقات رخداده در حوزه فرهنگ را بررسی کنیم در این دوره دستگاه قضایی با جامعه فرهنگی و سیاسی و مقابله میکرد که خود این بسیار مفصل است. برخوردها به نحوی بود که آقای خاتمی اعلام کرد در دولت من هر 9 روز یک بحران شکلگرفته است.