جواد یوسف زاده
کنشگر اجتماعی
هدف از تشکیل حکومت در هر جامعهای این است که امنیت همهجانبه برای کار، فعالیت اقتصادی و اجتماعی مردم فراهم شود. مهمتر اینکه موجبات و الزامات تأمین معیشت و رفاه مردم نیز محیا شود. لازم است حاکمان و دولتمردان برای کنترل، درمان و مهار فقر، بیخانمانی، بیماری و بیکاری برنامههای بهروز و علمی داشته باشند. اگر این اهداف اولیه تغییر جهت دهند و به جای آن، سیاست شیوه زندگی خاص، هدف حکومت قرار گیرد و اجازه حضور و فعالیت به همه اقشار جامعه، فارغ از دیدگاههایشان در عرصههای سیاسی و اجتماعی داده نشود، نتیجه آن تبعیض، رانت، هدر دادن منابع، فقر، رشد نافرمانی، جرم، جنایت و ناامنی است. این اصل از بدیهیات است و تجربه تاریخی ما و ملتهای دیگر آن را نشان داده است. حاکمان اگر علاوه بر حسن نیت، قصد خدمت داشته باشند، کافی است اندکی دراینباره بیندیشند و کشور را از بحرانهای روزگار عبور دهند و بدانند ملتی که نگران معیشت وزندگی فرزندان خود باشد از اخلاق، فضیلت، قانون فاصله خواهند گرفت. نویسنده درباره شکلگیری نحوه رفتار جامعه، مثالی میزند.
فرض کنیم که گروهی از افراد با شیوه، عقاید و افکار متفاوت در بیابان یا وسط دریا در کشتی، راه گمکرده و به دنبال رسیدن به مقصد امن هستند. در این شرایط تنها دغدغه اینها جز این نیست که راه نجاتی بجویند؛ بنابراین از هر کس که آنها را به هدفشان نزدیک کند، فارغ از عقاید آنها، استقبال خواهند کرد. همه گروه با یکدیگر همدلی خواهند داشت و همت خود را برای رهایی خواهند کرد. حاکمیت بهتر است با این الگو عمل کند تا از توان همه برای غلبه بر بحرانها و توسعه کشور توفیق یابد. اگر این دیدگاه حاکم شود، مدارا با مردم و استقبال از دیدگاههای آنان و تعصب نداشتن روی افکار و رفتارهای خاص مدنظر قرار میگیرد و روند امور رو به بهبود خواهد رفت.
متأسفانه عدهای خود را نماینده افکار عمومی میدانند اما؛ حاضر به پذیرش چنین دیدگاهی نیستند و انگار کشور را ملک خود تصور میکنند. این درحالیکه است که کشور به همه مردم تعلق دارد و هر کس که بتواند آن را پیش ببرد، فارغ از عقاید شخصی، باید امکان حضور و عمل برایش فراهم شود. پروسه توسعه شکل گیرد و رفاه برای عموم نیز فراهم شود.
آنچه نوشتم برگرفته از سخن امام علی (ع) است که در نهجالبلاغه به نحو زیبایی توضیح داده و وظیفه حاکم در برابر مردم را مشخص کرده است.