چرا امروز متخصصان شاخه مدیریت کشور را که باید حلال مشکلات باشند، در حالت بحران قرار میدهند؟
به نظر من مدیریت خود معلول یک سری سیاستها و رویکردهای کلان است؛ یعنی نمیتوان با ارجاع مستقیم به مبحث مدیریت اساس مطلب را در مقام علت به شکل همهجانبه تشریح کرد. درواقع این مسئله به ساختار قدرت و ماهیت امر قدرت برمیگردد و بحث سیاسی است. البته همانطور که اشاره شد این موضوع به این دولت و آن دولت مربوط نیست و تنها مسئلهای مربوط به یک دهه گذشته نخواهد بود. ما با امری کلان روبرو هستیم. باید دید در کشورهایی که مدیریت کارآمدتر است چه تفاوتهایی با کشور ما وجود دارد. اگر تطبیقی صورت بگیرد میتوانیم به نتایج قابلاتکایی برسیم. اینکه ساختار مدیریتی بر چه اصلی تعیین میشود و چه مراکزی این قاعده را تعریف میکنند. بحث قدیمی تخصص و تعهد از ابتدا مطرح بود، ولی امروز این موارد به واکاوی نیاز دارد.
انتخاب مدیران چقدر بر شایستگی مبتنی است؟
بخش ایدئولوژی، سیاست، قواعد و قوانین بینالمللی و توازن قدرت همه نشان میدهد که مدیریت، چه ماهیت، جهتگیریها و رویکردی دارد. اگر نگرش ما تنها سیاسی و ایدئولوژیک باشد دایره روزبهروز بستهتر میشود. این همان جریان خودی و غیرخودی است که ملاکهایی دارد و فیلترهایی به وجود میآورد. مشخصاً این قاعده نیز در کشور ما روزبهروز تنگتر شده است. تخصص، توانمندی و کارآمدی ملاک نبود و از تعهد و تخصص به اینجا رسیدهایم که روابط حزبی و سیاسی و جناحها موانع ایجاد کرده و کارآمدی پایینتر آمده و حلقه و دایرههایی بسته دور مدیران به شکل حامی پروری جلوه کرده و بهتدریج همین حلقهها سر به رانت و بعضاً فساد و ... زده است.
برای اصلاح دستگاه مدیریت کشور باید چه اولویتهایی را در نظر گرفت؟
تکتک مواردی که به آنها اشاره شد باید مورد رسیدگی قرار بگیرد، در غیر این صورت این مبحث ناقص میماند. وقتی نگاهها صرفاً تنگ، بسته و ایدئولوژیک میشود پتانسیلهای جامعه هرز میرود و جذب نمیشود و در این صورت است که ما با پدیده فرار مغزها و مهاجرت نخبگان روبرو میشویم که تکتک این موارد باید بررسی شوند. چون جامعه ما در تکتک این حوزهها با پدیدههایی ریشهدار روبرو است. باید در سیاستهای کلان تجدیدنظر شود، به صورتی که دامنه را گسترده بگیرند و جذب حداکثری به معنای واقعی اتفاق بیفتد. آنچه امروز میبینیم دفع حداکثری است و تا روی این قواعد تجدیدنظر اساسی نشود تغییری در وضعیت مدیریتی کشور صورت نمیگیرد. نباید ماجرای ورود افراد به دایره تصمیمگیری و اجرایی کشور سیاسی و ایدئولوژیک شود. استاندارد جذب افراد باید توانمندی تخصص و کارآمدی باشد و نباید با استاندارد خودی و غیرخودی افراد را تأیید یا رد کرد. این حوزه به تجدیدنظر نیاز دارد و در غیر این صورت بعید است که فرایند مدیریتی کشور شکل اصلاحی به خود بگیرد. با ادامه روند فعلی احتمالاً تنگناها در کشور بیشتر میشود. به عقیده من نگاه سیاسی و گزینش ایدئولوژیک مهمترین سد در مقابل روند بهبود وضعیت مدیریت کشور است. امروز تمام عرصههای کشور از این نقص رنج میبرد، بهطور مثال در حوزه دیپلماسی این مسئله برجسته است، ولی تنها عرصه دیپلماسی نیست. روند مدیریتی کشور در دهههای اخیر نزولی بوده به همین دلیل مشارکت سیاسی مردم حداقلی شده است. اصل این است که اگر کسی مجرم نیست و پروندهای ندارد و در دادگاهی محکوم نشده باید از تخصص خود استفاده کند حتی اگر او مثل من و شما فکر نکند. همه در مورد گزینشی بودن شاغلین در پستهای حساسی مثل مقامهای نظامی و امنیتی اتفاقنظر دارند، اما نباید با حذف افراد سایر پستهای مدیریتی کشور را از دست متخصصان و شایستگان گرفت. تا زمانی که رقابتهای سیاسی در کشور تعدیل نشود و رو به کثرت نگذارد نمیتوان این نگاههای سیاسی را اصلاح کرد.