دکتر نصرتالله تاجیک- دیپلمات بازنشسته و تحلیلگر روابط بینالملل
برجام همچنان در حالت برزخ به سر میبرد. دولت قبل تا 30 خرداد سال جاری شش دور مذاکره هستهای در وین را انجام داد. بر اساس گفته برخی مقامات حدود 80 تا 90 درصد توافق بین ایران و امریکا در مورد موضوعات اختلافی حاصل شد، اما به دلایلی که از حوصله این بحث خارج است تا تغییر و استقرار دولت جدید مذاکرات به حالت تعلیق درآمد و امروز بعد از حرفوحدیثهای فراوان قرار است دور جدید مذاکرات از سر گرفته شود. نویسنده با یک پیشفرض سهگانه به موضوع برجام ورود میکند و نتیجه میگیرد مذاکره مستقیم ایران و آمریکا قابل حصول و به نفع دو کشور و صلح و امنیت جهانی بوده و منافع مردم ایران را بیشتر تأمین میکند؛ زیرا ایران نیز همچون چین تهدید امنیت ملی آمریکا نیست بلکه بین ما و آمریکا اختلاف سیاسی برای تأمین منافع دو طرف در سیاست خارجی با یک تاریخچه روابط نامطلوب وجود دارد؛ اما همانگونه که چین در دوران جنگ سرد با ابتکار عمل نیکسون زیرساخت روابطش با امریکا را پایهگذاری کرد ولی هماکنون با افزایش قدرت اقتصادی تهدیدی برای برتری آمریکا و موقعیت هژمونیکش در توازن قوا در اوراسیاست! ما هم میتوانیم از این الگو بهره ببریم:
1- محور اول استراتژی ما وفاداری به برجام بود بهخصوص قبل از اینکه ترامپ بیعقلی کند و از برجام خارج شود و پسازآن ادامه همان استراتژی همراه با استفاده از ظرفیتهای آن برای کاهش تعهدات برجامی بود که به نتیجهای نسبی رسید و ایران درمجموع دست برتر را داشت. در مقابل این استراتژی آمریکا موفق به یارگیری و ایجاد اجماع جهانی علیه ما نشد. این مهمترین توفیق ایران پس از خروج ترامپ از برجام بود.
2- محور دوم این است که گذشت زمان به نفع ایران نیست و این پیشفرض دوم مهم است، زیرا هر چه زمان بگذرد ما شرایط بدتری را در مورد برجام خواهیم داشت و درگذر زمان ناچار خواهیم شد امتیازات بیشتری بدهیم، چون رقبا و مخالفین ما ازجمله ائتلاف عبری - عربی قدرت تخریب بیشتری پیدا میکند و زمینههای حصول به توافق برای احیای برجام را تخریب میکنند. از طرف دیگر این امکان وجود دارد که حتی همپیمانان اروپایی که ما میخواهیم با آنها دادوستد کنیم خسته میشوند و برجام از اولویت آنها خارج میشود و علیه ما با آمریکاییها وارد زد و بند خواهند شد. دنیای کنونی دنیای منافع است و اگر زمان را از دست بدهیم یا عناصر غیر برجامی را وارد قضیه کنیم، آنگاه نه روس، نه چین و نه اروپاییها آمادگی رویارویی با آمریکا را نخواهند داشت و این امکان وجود دارد که مثل زمان «اوباما» با کاخ سفید همراه شوند.
3- محور سوم که قابلتأمل بیشتری است ایده توافق با اروپای منهای آمریکا و یا اولویتبخشی به روابط منطقهای که شعار تیم جدید سیاست خارجی در دولت سیزدهم است بهجایی نخواهد رسید و شرایط را پیچیدهتر ازآنچه هست خواهد کرد. اروپا علاوه بر اینکه توان زورآزمایی با آمریکا را ندارد، علاقهای هم برای ورود به تقابل با ایالاتمتحده آنهم به خاطر ایران را ندارد، زیرا وضعیت ادامه تنش بین ایران و آمریکا هیچ منفعت چندانی برای اروپا ندارد و برعکس اروپا که در حوزه تمدنی خاورمیانه است از تحولات امنیتی این منطقه بیشتر از آمریکا آسیب میبیند و لذا حصول ثبات و آرامش در مرزهای این قاره برای اروپا بااهمیتتر است.
از این نکته نباید غافل شد که ایران و آمریکا در شش دور مذاکره در وین، دچار اشتباهات استراتژیک شدند، زیرا دو طرف عجولانه عناصر غیر برجامی را وارد بحث برجام کردند. مواردی را وارد بحث کردند که این موارد کار را پیچیده کرد و باعث شد پروسه مذاکرات طولانی شود. استراتژی مسئولان کشور در آن دوران این بود که زمان را نباید هدر داد بلکه مذاکرات باید بهسرعت به نتیجه برسد که استراتژی هوشمندانه و عاقلانهای بود، ولی در عمل نه ایران به این استراتژی وفادار بود و نه آمریکا متوجه خطای خود بود زیرا عناصر غیر برجامی وارد مذاکرات شدند. ازاینرو نویسنده عقیده دارد که در مذاکراتی که از امروز آغاز میشود 80 تا 90 درصد که در شش دور مذاکره توافق شده مبنا قرار گیرد و با روشهای متفاوتی که احتمالاً تیم جدید ارائه میکند به سرانجام برسد و حصول به نتیجه را خیلی طولانی ننماید. البته خوشبینی زیادی برای به نتیجه رسیدن مذاکرات این دور وجود ندارد اما مهم سنگ بنای مذاکرات است که مردم امید دارند خوب و محکم گذاشته شود تا برجام با هزینه کمتری و یا بی هزینه احیاء شود. عجیب است که ما از آمریکاییها میخواهیم تحریمها را بردارند، ولی حاضر به گفتگو و مذاکره مستقیم با آنها نیستیم. مذاکره مستقیم خلاف منافع کشور نیست، زیرا وقتی مذاکره مستقیم نمیکنیم:
باید ها و نباید ها روابط خارجی
1- خود و سیاست خارجی کشور را در زمینه گردش اطلاعات، تصمیم سازی و تصمیمگیری آسیبپذیر میکنیم! روند انتقال پیام پیچیده و طولانی و امکان وارد شدن منافع انتقالدهنده و درز اطلاعات به طرفهای دیگر و مخصوصاً رژیم صهیونیستی را به وجود میآورد و مدیریت اطلاعات را تضعیف میکند. بعضی شواهد حکایت از آن دارد که آمریکاییها علاقه به قرار دادن جزئیات در اختیار صهیونیستها ندارند اما بعضی کشورها و ازجمله روسیه و یا فرانسه ممکنه چنین حساسیتی نداشته باشند! تمام طرفهای دخیل در برجام منافع خود را دنبال میکنند و منطقی وجود ندارد که ما بهعنوان یک ایران مقتدر کشورهای دیگر را رابط خود و آمریکا قرار دهیم.
2- به رقبا و دشمنان ما بهخصوص ائتلاف عبری - عربی اجازه سوءاستفاده از این روند داده تا با پیشدستی اقدام به تخریب و یا جریان سازی داخلی برای امنیت ملی ما بنمایند!
3- به فواید اصلی مذاکره پشت مینماییم! زیرا در دنیایی که به دلیل فقر منابع و تضاد منافع و درحالیکه آنارشسیم موج میزند، برای تأمین منافع حداکثری و بالا بردن ضریب امنیت ملی اصل بر مذاکره است.
4- میخواهیم چرخ را از اول اختراع کنیم! زیرا دو کشور دوست نیاز به مذاکره و حل مشکل ندارند بلکه این کشورهای با منافع متضاد هستند که راهی جز مذاکره برای تفاهم ندارند. تاریخ دو سده تحولات بینالمللی و نتایج خانمانسوز دو جنگ جهانی در اختیار بشریت است و عقلا ما نیاز به استفاده از این تجربیات داریم و ایران نیز به اینکه یک بازیگر عقلائی است شناخته شده است!
5- از ریشه عمیق تاریخ و فرهنگی غنی ایران با حکومتی مستقر و توانمند استفاده نمیکنیم! به یاد داشته باشم ایران تمدنی بر مبنای صلحدوستی و هضم فرهنگ دشمن مغولی در درون خود در جهان پایهگذاری کرده و نباید ترسی از مذاکره مستقیم با حتی دشمنان خود داشته باشد.
6- از تجربیات مذاکرات مستقیم خود بهرهبرداری نمیکنیم! همانطور که در مسائل افغانستان و عراق با آمریکاییها بهپای مذاکره نشستیم، دلیلی وجود ندارد که برای منافع ملی کشورمان این مذاکرات را در مورد برجام نیز تکرار نکنیم. با ظرفیتهای بالا و تأثیرگذار منطقهای و بینالمللی که ایران دارد لازم است مسائل اصلی خود با آمریکا را با مذاکرات رودررو حل کند. هر شرطی آمریکاییها برای نرمالسازی روابط در هر سطحی و ترجیحاً با شروع از اقتصادی دارند، در مقابل ایران هم شروط بسیاری در مقابل آمریکا دارد و این میسر نمیشود الا با مذاکره مستقیم، رودررو و بدون پیشفرض و پیششرط که قدم اولش در برجام است.
7- کمکی به حل مشکلات سیاست خارجی و روابط بینالمللی کشور نمیکنیم! زیرا مشکل ایران و آمریکا عدم وجود گفتمان غالب و بیاعتمادی مفرط به یکدیگر است. دو طرف باید یکدیگر را به رسمیت بشناسند! آمریکا نباید منافع ایران در سیاست خارجیاش را امنیتی کند و باید قبول کند ایران دارای پهنه ژئوپلیتیکی مؤثر است و قدرت منطقهای ما را بپذیرد و ما نیز ضمن رفتار مسئولانه در قبال منطقه اثرگذاری آمریکا حداقل بر مقدرات اقتصادی جهان و ازجمله خودمان که کشوری تکمحصولی و اقتصادمان وابسته به فروش نفت است را پذیرفته و دو طرف برای تأمین منافع خود در سیاست خارجی یک گفتمان حداقلی را طراحی و اجرا کنند. تا نه ایران با این پهنه عظیم تاریخی و جغرافیائی و جاهطلبیهای سیاسی نیاز داشته باشد برای تأمین منافعش دنبال کشورهای در پیتی باشد که موجودیتشان به چند دهه نمیرسد و نه آمریکا از اینکه ایران قدرتمند شده، هراسی به خود راه دهد و آنگونه که ترامپ دنبال میکرد درصدد فروپاشی حکومت ایران حتی به قیمت تجزیه کشور باشد!
عرایضم را جمعبندی میکنم: استراتژی کار با اروپا منهای آمریکا و یا شیفت سریع سیاست خارجی از بینالمللی گرایی به منطقهگرایی بدون فراهم شدن زیرساختها در درون و خارج کشور جواب نمیدهد و این به دلیل سلطه دلار بر اقتصاد دنیا، قدرتمند بودن اقتصاد آمریکا و قدرت سیاسی و نظامی این کشور درصحنه کنونی بینالمللی علیرغم مشکلاتی که این کشور دارد است؛ اما اینکه روزنامه کیهان با نفی مذاکره مستقیم، مذاکره غیرمستقیم را تحقیر ایالاتمتحده میداند نهتنها با آموزههای دینی و فرهنگی ما نمیخواند که وجوب تحقیر دشمن را زیر سؤال میبرد، موردپذیرش اکثریت ایرانیان نیست، حتی در دوران جنگ سرد و رقابت تسلیحاتی دو ابرقدرت هم فاقد زمینه، در ادبیات روابط خارجی و نظام بینالملل جایی نداشته و ارزش سیاسی و بینالمللی برای کمک به روند توسعه کشور و رفاه مردم ایران و احقاق حقوق ملت ایران حتی از همین دشمن ندارد. بلکه جنبه دیگری از کوبیدن بر طبل ترویج دشمنی و فراهم کردن زمینه مجدد رشد ایران هراسی و نهایتاً انزوای بینالمللی ایران و بازگشت به یک دهه قبل است که در دوره دولت مهرورز اقتدارگرایان رقم خود و ایران را در اثر صدور شش قطعنامه لازمالاجرای بینالمللی در شورای امنیت و با قرار دادن زیر فصل 7 منشور ملل متحد دچار شدیدترین تحریمهای فلجکننده نمود که هنوز مردم و کشور نتوانستهاند از اثرات مخرب آن قد علم کنند! اینگونه نظرات غیرمسئولانه برای ایران، حکومت و ایرانیان هزینه زا است. ایکاش همانگونه که مرحوم رفسنجانی معتقد بود در زمان حیات امام خمینی (ره) چند موضوع اساسی و ازجمله روابط ایران و آمریکا باید حل میشد، الان هم انتظار جامعه نخبگی کشور و مردمی که از سایش در سیاست خارجی کشور خسته و از تأثیرات آن بر زندگی روزمرهشان نگراناند این موضوع در حضور نسل اول رهبران انقلاب که بسیاری از آنان نقاب در خاک کشیدند حل شود و فرمان چنین امری مهمی به دست چنین افکار مسموم و غیر مسئولیتپذیری داده نشود تا با شعارهای هزینه زا این باقیمانده رمق مردم در دفاع از حکومت را هم مستهلک کنند؛ و حال که رابرت مالی نماینده آمریکا در مذاکرات پیشنهاد مذاکره مستقیم داده است بهتر است ایران با قرار دادن چند خواسته اساسی مثلاً رفع تمامی تحریمها و برگرداندن حداقل روابط اقتصادی دو کشور به حالت عادی و یا تصویب برجام در مجالس قانونگذاری آمریکا و عدم خروج مجدد آن کشور از برجام آماده انجام مذاکره مستقیم شود؛ و یا هر ایده دیگری که نخبگان و دستاندرکاران سیاست خارجی کشور پیشنهاد و آن را عملی میدانند. دو حالت در پیش رو داریم. یا آمریکا قبول میکند که ایران یک برد بینالمللی با همراه کردن افکار عمومی جهان در کنار تأمین منافع و اجرای خواستهای اساسیاش دارد و یا نمیتواند آن خواستها را اجرا نموده و قبول نمیکند که ما ضرر نمیکنیم وضع مثل حالا باقی میماند و بازهم یک برد سیاسی تبلیغی داریم. انشاالله!