شما پیش از انقلاب همزمان با آیت ا... طالقانی در زندان بودید. در دیدارهایی که در فضای زندان پیش میآمد آیا از سوی ایشان سخنی درباره اعظم طالقانی هم گفته میشد؟
قبل از انقلاب 1357 مدتی بهطور شبانهروزی در زندان اوین، با آیت ا... طالقانی بودم و همزمان اعظم خانم نیز در زندان زنان اوین بودند. یکبار برای ملاقات اعظم خانم به مرحوم طالقانی وقت دادند، آقا از من پرسید، آیا درحالیکه به افراد دیگر ملاقات نمیدهند، درست است که با اعظم ملاقات کنم؟ نظر شما دراینباره چیست؟ در حالی در دل عاشقانه این روحیه آقا را تحسین میکردم که اینچنین متواضعانه از من که حتی در حد شاگردش نبودم مشورت میخواهد، گفتم شما انگار جای پدر همه بچهها هستید، این را بپذیرید که سایر بچهها هم توقع دارند که برای آنها اقدام کنید. اگر برای دیگران نمیتوانید کاری کنید اشکالی ندارد اما به نظر من اگر این ملاقات با اعظم ازنظر خودتان ضرورت دارد، به ملاقات بروید و به دیگران توضیح دهید که چرا این ملاقات را قبول کردهاید و چرا برای دیگران نمیتوانید کاری کنید. ایشان توضیح داد که ازنظر من این ملاقات لازم و ضروری است. این روحیه نشان از اهمیت قائل شدن برای دیگران و احترام به آنان و احساس مسئولیت جمعی بود. من در آن زمان در حال بحث و گفتگو با اعضای سازمان مجاهدین بودم و مسائل و اشکال خودم را مطرح میکردم، مرحوم طالقانی هم در جریان بود، بنابراین گاهی سؤالاتی که اعظم خانم دراینباره داشت را از من میپرسید و من هم نظر خودم را مطرح میکردم.
بسیاری از افرادی که اعظم طالقانی را از نزدیک میشناسند، معتقدند که روح آیت ا... طالقانی در او دمیده شده، آیا واقعاً همینطور بود؟
اعظم خانم به لحاظ روحیه و شخصیت واقعاً نسخه دیگر پدرش بود. از اول انقلاب با همه جلسات فراوانی داشتیم و در دوره اول مجلس شورای اسلامی که باهم نماینده مجلس بودیم، یک سفر لیبی و سوریه را هم باهم بودیم. روحیه اعظم خانم از این نظر که اهل مدارا بود، عین پدرش بود. او شخصیتی داشت که به همه احترام میگذاشت، آنچنانکه انسان تحت تأثیر قرار میگرفت. به کرامت انسانی دیگران توجه کردن، دست نگذاشتن بر ضعفهای دیگران، از موضع نقطه قدرت افراد با آنها برخورد کردن؛ از این نظرها خیلی شبیه مرحوم طالقانی بود. خانم طالقانی جسارت و شهامت داشت و وقتی خیلیها فکر میکردند که راهی برای برونرفت از مشکل نیست اعظم خانم راهگشایی میکرد و همه را تحت تأثیر قرار میداد.
سفر لیبی چطور پیش آمد؟
در سال ۱۳۶۰ یا ۱۳۶۱ دولت لیبی برای سالروز انقلاب از خانم طالقانی دعوت کرده بود. اعظم خانم جمعی را دعوت کرد که همراه او به لیبی برویم، ولی بهخوبی پیدا بود که افرادی با روحیات و تیپهای متفاوتی بودند. در لیبی نیز اعظم خانم، همانند مرحوم طالقانی نقطه وحدت تضادها و اختلافها بود.
در دوره اول مجلس شورای اسلامی، اختلاف و درگیری فراوانی درباره مسائل مملکت وجود داشت. مشکلات انقلاب، جنگ ایران و عراق، تحریمها، ترور نمایندگان و روحانیون و... فضای روحی و روانی سختی ایجاد کرده بود. اعظم خانم در اوج این شرایط، همهجا بود و برای همه دلسوزی میکرد و دوست داشت به هرکس با هر گرایشی کمک کند. درصحنه پرتلاطم عمل و در شرایط بسیار حساس و طاقتفرسا، هر کس دلسوزانه راهی برای نجات مملکت پیشنهاد میکرد و اعظم خانم همراه نمایندگانی بود که اقلیت تلقی میشدند و در انزوا و حتی محرومیت از بخشی از حقوق اجتماعی خود بودند. حتی تصویر این نمایندگان را در تلویزیون نشان نمیدادند، در همان سالهای دهه ۱۳۶۰، از یکی از فیلمبرداران مجلس پرسیدم که چرا باوجوداینکه کسانی چون مرحوم بازرگان همیشه در مجلس هستند، تصویر آنان از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش نمیشود، گفت به ما لیست داده بودند که چهره کسانی چون مهندس بازرگان، اعظم خانم و همه افرادی که اقلیت منتقد در مجلس بودند را نشان ندهیم. خانم طالقانی پیگیری عجیبی داشت و آدم فکر میکرد مرحوم آیتالله طالقانی است که این توانایی را دارد که با افراد متفاوت و حتی بهشدت مخالف هم برخورد تعالیبخش بنماید. در دوره اول مجلس شورای اسلامی، اعتبارنامهام به کمیسیون تحقیق رفت، علت این بود که من حاضر نبودم رسماً اعلام کنم از مجاهدین خلق جدا شدهام، زیرا آنان در انتخابات شرکت کرده و کاندیدا داشتند، ولی همچنان اصرار داشتند، خودم رسماً اعلام کنم و باور نمیکردند که من جداشدهام. اعظم خانم ازجمله کسانی بود که درصحنه مجلس اول بلند شد و با صدای بلند مطرح کرد: «من شاهدم که محمدی قبل از انقلاب از سازمان مجاهدین خلق جدا شده است».
در تمام طول سالهای گذشته گاهی در رسانهها شاهد تحریف افکار و نحوه تلاشهای مرحوم آیت ا... طالقانی بودیم؛ یکی از نمونهها سریال «معمای شاه» بود که در آن نقش آیتالله طالقانی و فعالیتهای نهضت آزادی کمرنگ جلوه دادهشده و در واقعیت ماجرا تصرفاتی به وجود آمده بود. واکنش اعظم طالقانی به ماجراهای اینچنینی و در کل تحریفاتی که درباره زندگی و راه و رسم پدرش پیش میآمد، چگونه بود؟
البته من بعدها به خارج از کشور رفتم و سخت به کار دانشگاهی مشغول شدم و کمتر پیش آمد که اعظم خانم را ببینم، ولی بهطورکلی روحیات او، خیلی بزرگمنشانه و بلندنظرانه بود. برای همین جایگاه ویژهای برای او قائل میشدند و در مراسم تشییع اعظم خانم، همه آدمها با گرایشهای متفاوت و گاه متناقض آمده بودند. بعضی از افراد نقطه وحدت اختلافات و تضادها هستند؛ آقای طالقانی هم اینطور بود و اعظم خانم هم همینطور. اختلاف هم که پیش میآمد گویی طبع و شخصیت او قادر بود که بدون بحث نظری از روی این مسائل بگذرد و بازهم پیگیرانه مسئله را پیش ببرد. روحیه و احساس مسئولیت و مهربانی او بهقدری عجیب بود که وقتی کاری پیش میآمد، آدم فکر میکرد باید همه کارهایش را کنار بگذارد تا کار او را انجام دهد. جامعه امروز چقدر به این افراد نیاز دارد، جامعهای که در آن انسانها بهشدت جزیرهای شدهاند. در این مواقع نیاز به شخصیتهایی هست که قدرت روحی و فکری بالایی دارند و قادرند از هر کس در جایگاه خودش برای حل مسائل جامعه بهره بگیرند:
از حدیث شیخ جمعیت رسد تفرقه ارد دم اهل حسد
آفرین برعشق کل اوستاد صد هزاران ذره را داد اتحاد