سمیرا هوری- شاعر و پژوهشگر
علی چنگیزی (متولد ۱۳۵۶) نویسنده و منتقد نامآشنای ایرانی است که تاکنون با آثار متفاوتش توانسته سبک خاص خود را در داستاننویسی به جامعه ادبی اثبات کند. او با سهگانه کویری «پرسه زیر درختان تاغ»، «پنجاه درجه بالای صفر»، «آدوریها» و دو مجموعه داستان «کاجهای مورب» و «بزهایی از بلور» توانست برخی از جوایز ادبی را از آن خود کند. این نویسنده دوباره با یک رمان کوتاه درخشان به نام «سوز سفید» در میان تازههای نشر چشمه بر سر زبان است. نشر چشمه بهتازگی بخشی را برای نوولا (رمانهای کوتاه) در نظر گرفته است که داستانهای بلند خارجی تحت مجموعهای به نام «برج بابل» و داستانهای بلند ایرانی در مجموعهای به نام «هزار دستان» منتشر میشوند. «سوز سفید» نخستین اثر در بخش «هزار دستان» نشر چشمه است. این کتاب، داستانی هراس آلود دارد که پیوندهای بینامتنی با «موبی دیک» اثر هرمان ملویل جانمایه آن است. در «سوز سفید» همانند «موبی دیک» شخصیتی موردحمله جانوری عجیب و عظیمالجثه قرار میگیرد و در پی آن جدال برای انتقام، داستان را پیش میبرد. «سوز سفید» داستانی ترسناک است که تمام ویژگیهای یک اثر گوتیکی را در شکل بومی و بهقاعده در خود دارد. طبیعتی که قصه «سوز سفید» در آن روایت میشود، اگرچه نام دقیق و مختصات جغرافیایی مشخصی ندارد، اما برساخته از اطلاعات و شناخت نویسنده از مناطق صحرایی و کوهستانی ایران است. در داستان «سوز سفید» با مکانی پوشیده از برف سنگین، سراسر برهوت و محصور میان قبرستان و دره روبهرو هستیم که ساکنان بسیار اندکی دارد.
علی چنگیزی «سوز سفید» را فراتر از اقتباس موبی دیکی روایت میکند. اگر در اثر هرمان ملویل جدال با نهنگ را میبینیم، در «سوز سفید» جدال با طبیعت فراتر از جدال با حیوان است. طبیعت در «سوز سفید» از هر خطری تهدیدکنندهتر است و خواننده بیشتر از مبارزه با حیوان، از فضای برهنه و بیرحم رمان میترسد.
اگر طبق مباحث روانشناسی، ارتباطات انسان را به سه دسته «انسان با خود»، «انسان با دیگران» و «انسان با طبیعت» تقسیم کنیم، میبینیم که در «سوز سفید» در هر سه دسته تنش و درگیری وجود دارد؛ اما در این درگیریها بیشترین قدرت در چنگ طبیعت وحشی است که همه چیز و همه کس را در خود میبلعد.
شخصیتها در داستان «سوز سفید» آدمهای معمولی که پیشتر دیده باشیم، نیستند. آنها به فراخور محیط خشنی که در آن گرفتارند، خوی غریزی و بدوی خود را بروز میدهند و همانند حیوان به دریدن میپردازند. حتی در توصیف شخصیتها از صفاتی که مربوط به حیوانات است استفاده میشود. در مقابل، برای حیوانات ویژگیهایی همچون کینهتوزی و انتقامگیری که بیشتر متناسب با بشر است ذکر میشود. در مختصات خشن و موهومی که «سوز سفید» در آن روایت میشود، انسان و حیوان بیش از هر مکان دیگری به یکدیگر نزدیک هستند و رفتارهای مشترک از خود نشان میدهند. هر چه انسان به بدویت خود نزدیکتر باشد، بیشتر به قدرتهای خارج از قلمروی اراده وابسته میشود و به موانع نادیدنی مانند ترس و خرافهپرستی برخورد میکند. در داستان «سوز سفید» شخصیت «عبدل» بهشدت درگیر اعتقادات خرافی است و دائم سعی دارد با عقاید خرافی خود در تصمیمگیریهای دیگران دخالت کند. در کنار طبیعت نفسگیر و آخرالزمانی داستان «سوز سفید»، حیوانات درنده نظیر گرگ و کرکس و فضای وهمی قبرستان، شخصیتهای عجیب یکی دیگر از عوامل گوتیکی قصه هستند. گورکن قوزی، مردی که در کاروانسرای متروک نقاشی میکشد و ناگهان غیبش میزند و زنی که نبش قبر میکند و با استخوان مردگان شمایل میسازد، همه شخصیتهای رازآلود و ترسناکی هستند که اضطراب ماجرا را دوچندان میکنند؛ اما در میان شخصیتها زنی به نام «زری» وجود دارد که با زیبایی و ظرافت خود، گاهی از شدت خشونت داستان میکاهد و در حقیقت برای خواننده نقطه امن و آرام قصه است.
زبان داستان «سوز سفید» مانند آثار قبلی علی چنگیزی مملو از کلمات و اصطلاحات عامیانه و قدیمی است که دیگر بهندرت مورد استفاده قرار میگیرند، اما کسی که خواننده داستانهای چنگیزی است، با زبان خاص این نویسنده آشناست.
درمجموع میتوان گفت که علی چنگیزی در داستان جدید خود مانند همیشه یک اثر قصهگو و روان ارائه داده است. او فارغ از پیچیدگیهای روایی و فرمی داستانهای پستمدرن، یک گوتیک ایرانی بیتکلف اما جذاب و پر کشش نوشته است که توجه خواننده را ضمن لذت از داستانپردازی آن، به لایههای زیرین و ظریف قصه در حوزههای روانشناسی و فلسفه جلب میکند. حقیقت و چرایی مرگ و زندگی، کنشهایی مانند کینهورزی و انتقامجویی مخصوصاً به شکل غیرقابلتوجیه و بیهوده و خاموشی عقل در برابر تمایلات غریزی، ازجمله مواردی است که خواننده داستان «سوز سفید» را در خلال دلهره و اضطراب به تأمل وامیدارد.