دولتها در ایران به علت ساختار سیاسی حاکم بر جامعه شأن و منزلتی که یک دولت در کشورهای دیگر دارد را ندارد. درواقع دولتها یک بازی کوچک در یک بازی بزرگتر هستند؛ تنها یک بازی هستند و نه مطرحترین و مؤثرترین بازی، یعنی یک بازی در درون بازی بزرگتر هستند. هنجارها و استراتژیها در آن بازی بزرگتر مشخص میشود. آن بازی بزرگتر درواقع به تعبیر لکانی، بازی «دیگری بزرگ» است. یک نظم نمادینی وجود دارد که تخطی از آن ممکن نیست و باعث میشود دولت چندان کارکردی نداشته باشد؛ بنابراین فرق دولتهای پس از انقلاب باهم فرق تاکتیکی بوده است. استراتژیها باید در آن بازی بزرگتر خودشان را تعریف میکردند؛ در این صورت، دولتها میتوانستند امکان بازی پیدا کنند. به تعبیر ویتگنشتاینی، دولتهای ما عمدتاً یک بازی زبانی کوچک در ساحت بازی زبانی بزرگتر بودند. حتی در سطح اینکه قواعد بازی کوچک خودشان را تعیین کنند نیز چندان خود آیین نبودند.
سرنوشت دولتها
دولتهای ما عمدتاً دگرآیین هستند، خود آیین نیستند و بهاندازه دوری و نزدیکیشان به آن نظم نمادین و بازی بزرگتر، مقبولیت پیدا میکنند. در این سالها همه دولتهایی که روی کار آمدهاند، با سلاموصلوات آمدهاند؛ چون در آغاز هیچ فاصلهای از خودشان نشان ندادند، اما بهمرور که در ساحت قدرت بودند و بازیگری داشتند، همه با آه و ناله و بهصورت «دیگری رادیکال» از فضا خارج شدند. این درباره بنیصدر صادق است که با سلاموصلوات و رأی مردم میآید، اما بهعنوان یک فرد وابسته از صحنه خارج میشود.
ماجرای میرحسین موسوی
در مورد میرحسین موسوی به شکلی این مثل صادق است؛ بهعنوان یک فرد مقبول نظام وارد فضا میشود و در انتها به آنجا میرسد که میدانیم. دو دوره آقای رفسنجانی حاکم است و بهعنوان فردی که جریان انقلاب را منحرف کرد، بیرون میرود. این موضوع درباره دو دوره آقای خاتمی نیز حاکم است.
احمدینژاد
در مورد دو دوره آقای احمدینژاد که با سلاموصلوات میآید و با ارواح طیبه رابطه دارد، انتهایش به کجا رسید. در مورد آقای روحانی هم همین اتفاق میافتد. برای دولت آینده هم همین اتفاق خواهد افتاد. امروز من میگویم و شما ضبط میکنید. دولت بعدی از این قاعده مستثنا نخواهد بود. امروز که نامهها برایش مینویسند، حتی مجلسی که قرار است به وزرای دولت رأی دهد، ابتدا از دولت استقبال میکند اما فردا در مقابلش موضع میگیرد. این وضعیت دولتها در جامعه ماست؛ دولتهای کمحوصله و زودگذری که پایان خوشی ندارند و هیچکدامشان امتداد هم نیستند. همه آغاز هستند و هیچکدام توالی دیگری نیست. به همین دلیل شاید در جامعه ما انباشت تجربه، تدبیر و سیاست در سطح کلان صورت نمیگیرد.
حزب بدون حزب
هر کس میآید، نافی قبلی است؛ بنابراین همانطور که درباره احزاب گفتهام ما حزب بدون حزب داریم، در مورد دولت هم میتوان گفت به یک معنا دولت بدون دولت داریم؛ یعنی بیشتر یک نام است و در اینکه وقتی دولتی مستقر میشود، سیکل تصمیم و تدبیر در درون خودش بسته میشود یا نه تردید هست؛ بنابراین حتی در سطح آنچه قانون برای دولت مشخص کرده، این امکان در هیچکدام از دولتهای بعد از انقلاب وجود نداشته است؛ چون به تعبیر «آگامبنی» یا «اشمیتی»، مابعد از انقلاب ۴۰ سال «وضعیت استثنائی» داشتیم؛ وضعیتی که اجازه میدهد از قانون عبور شود و دولت نتواند به وظایف قانونیاش آنطور که لازم است عمل کند و شرایطی به وجود میآید که باید یک قوه مافوق تصمیم بگیرد و تدبیر کند. این شرایط استثنائی اجازه نداده دولتها در چارچوب وظایف قانونی خود عمل کنند.
دولتها مسئولاند
من نمیخواهم دولتها را مبرا بدانم؛ چراکه بهمحض اینکه مسئولیت بپذیرد، مسئول است. درعینحال همهکسانی که رئیسجمهور شدند، در سلسلهمراتب قدرت در شرایط گوناگون حضور داشتند و با منطق ساختار حاکم آشنا هستند و با این علم مسئولیت میپذیرند و همینکه بپذیرند، مسئولیت پشت سرش میآید. اگر در عالم خیال فرضشان بر این بوده که یک دولت «لویاتانی هابزی» در کار است که درباره همهچیز نظر میدهد و همهجا حضور دارد، به تعبیر مولانا این «نظر در اشتباه» است. این ایماژ غلط است.
بنابراین همهکسانی که وارد این فضا شدهاند، کاملاً اشراف داشتند که وارد چه بازیای میشوند و چقدر اختیاردارند، آیا با دولتی یگانه مواجه هستند یا دولتی در دولت. بهمحض اینکه پذیرفت دیگر نمیتواند خود را از مسئولیت مبرا کند؛ اما اگر از من میپرسید دولتها در سطح قانونی که وضعشده و در اختیار آنهاست، میتوانند به وظایفشان عمل کنند؟ به نظر من نه! به دلیل همان شرایط استثنائی که حاکم بوده و اینکه به تعبیر «فوکویی» یک رابطه نامتقارن نیروها در جامعه وجود دارد که خیلی جاها سلبی عمل میکند نه ایجابی؛ یعنی نمیتواند فضا را پوشش دهد و دولت را تقویت کند تا دولت بتواند از عهده کار برآید. در این وضعیت نمیتوان از دولت بهعنوان یک دولت مدرن غربی صحبت کرد. البته در جوامع دیگر هم به تعبیر فلاسفه مدرن، حاکمیت به شکل دیگری وجود دارد اما تجلی ساختاری پیدا نکرده است.