مالکوم کولی زاده 24 آگوست 1898 در ایالت پنسیلوانیا ایالاتمتحده بود. وی منتقد ادبی و تاریخنگار اجتماعی آمریکایی بود که به شرح وقایع زندگی نویسندگان «نسل گمشده» دهه 20 میلادی پرداخت. او بهعنوان سردبیر ادبی هفتهنامه «نیو ریپابلیک» از سال 1929 تا 1944 با موضع چپگرایانه درزمینه مسائل فرهنگی نقش بسزایی را در بسیاری از کشمکشهای ادبی و سیاسی سال ایفا کرد.
کولی یکی از شخصیتهای ادبی و هنری بود که در دهه 20 میلادی به پاریس مهاجرت کرد. وی به یکی از مشهورترین وقایع نویسان آمریکایی در اروپا بدل شد، زیرا اغلب زمان وی با نویسندگانی همچون ارنست همینگوی، اسکات فیتزجرالد، جان دوس پاسوس، ازرا پاوند، گرترود استاین، ادموند ویلسون و سایر نویسندگانی که در مدرنیسم ادبیات آمریکا مشارکت داشتند، میگذشت. کولی در یکی از کتابهایش آمریکاییهایی را که در دوره پس از جنگ به خارج از کشور مهاجرت کرده بودند را «نسلی سرگردان، بیسرزمین و آواره» توصیف کرد؛ همینگوی نیز به شکلی مشابه با این ادعا که این عبارت را از گرترود استاین وام گرفته است، آنها را «نسل گمشده» نامید. این احساس سرگردانی، نگاه کولی از ضرورت آزادی هنری را تحت تأثیر قرار داد، علاوه بر اینکه ماهیت جهانبینی آرمانی وی برخلاف ملیگرایان تندرویی بود که باعثوبانی جنگ جهانی اول شده بودند. مالکوم کولی تجربیات خود را در کتاب «بازگشت از تبعید» بازگو میکند و مینویسد: «تمام آنچه ما آموزشدیده بودیم ناخواسته برای از بین بردن ریشههایمان در خاک بود و این نوع آموزش باعث مبدل شدن ما به شهروندان سرگردان در جهان شده بود.» درحالیکه کولی با بسیاری از نویسندگان آمریکایی در اروپا ارتباط داشت، اما هیچگاه روابط میان آنها توأم بااحساس تحسین متقابل نبود. همینگوی ارجاع مستقیم به نام کولی را در نسخهی بعدی «برفهای کلیمانجارو» حذف کرد و نام وی را با توضیحاتی جایگزین کرد! از دیگر اتفاقات زندگیاش مکاتبات خصوصی وی با جان دوس پاسوس و تحقیر شدن كولی توسط وی بود. همچنین محافظهکاری نویسندگان در بیان احساساتشان درزمانی که كولی سردبیر نشریه «نیو ریپابلیک» شده بود خود گویای نوع روابط آنها با کولی بود. کولی در سال 1923 به آمریکا بازگشت و به مدت 5 سال بهعنوان نویسنده و مترجمی مستقل کسب درآمد کرد. کتاب «بازگشت از تبعید» وی تاریخچه اجتماعی و ادبی مهمی درباره نویسندگان آمریکایی مهاجرت کرده در دهه 20 میلادی به شمار میرود. وی در این کتاب به اهمیت رجوع مجدد به ادبیات آمریکا اشاره میکند. فارغ از این، کتاب «بازگشت از تبعید» یکی از نخستین آثار ادبی به شمار میرفت که تجربه مهاجرین آمریکایی را مدنظر خویش قرار داده بود. علیرغم آنکه این کتاب در اولین چاپش فروش خوبی نداشت، اما کولی را به یکی از تأثیرگذارترین منتقدان و نویسندگان نسل گمشده مبدل کرد. وان وایك بروكس، مورخ ادبیات متاب «بازگشت از تبعید» را «یك تاریخچه ادبی بیهمتا از دراماتیکترین دوره تاریخ ادبیات آمریكا» توصیف كرده است. كولی بعدها نسخه بازبینیشدهای از کتاب «بازگشت از تبعید» را به سال 1951 منتشر كرد و در این بازبینی اشاره کرد که «بازگشت از تبعید» گامی ضروری برای نمایش مجدد همبستگی یك ملت است. کولی نوشت: «الگوی بیگانه سازی و استقرار مجدد یا جلای وطن گفتن و بازگشتن که در بسیاری از اسطورههای اروپایی تکرار میشود، الگویی کهنه است».
کولی هنگام اقامتش در پاریس، همانند بسیاری دیگر از روشنفکران آن دوران، خود را مجذوب دادائیسم و همچنین مارکسیسم نشان میداد و تلاشهایی برای آشکارسازی شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که اروپا را در جنگی ویرانگر فروبرده بود، انجام داد. او بهطور مکرر بین پاریس و دهکده گرینویچ نیویورک در سفر بود و از طریق این محافل اجتماعی به حزب کمونیست ایالاتمتحده نزدیک شد. وی در اوایل دهه 30 میلادی «با رویکرد کمونیستی قاطعی» هفتهنامه چپگرای نیوریپابلیک را هدایت میکرد و از اینسو گاها درگیر سیاستهایی افراطی شد. کولی در دنیای ادبیات تا پایان زندگیاش فردی انساندوست ماند. او در سال 1941 برای لوئیز بوگان نوشت: «من ازنظر پزشکی احساس میکنم که رقیقالقلب شدهام. نظرات متفاوت منتقدین و صاحبنظران سیاسی بهاندازهای باعث رنج کشیدن من شده است که نمیخواهم باعث رنجش کسی شوم.» وی در 27 مارس 1989 در ایالت کنتیکت آمریکا درگذشت.