انیمیشن روح (Soul) یک پویانمایی رایانهای در ژانر ماجراجویی، فانتزی و کمدی به کارگردانی پیت داکتر ساخته پیکسار است که توسط والت دیزنی پیکچرز در سال ۲۰۲۰ منتشر شد. روح سومین اثر پیت داکتر در مقام کارگردان، پس از بالا (up) در سال ۲۰۰۹ و درون و بیرون (InsideOut) در سال ۲۰۱۵ است. این انیمیشن روایتگر زندگی یک مدرس موسیقی به نام «جوگاردنر» است که سالها در آرزوی اجرای موسیقی جاز بر روی صحنه بوده، اما درست در یکقدمی رسیدن به خواسته خود و در اوج شادی، طی حادثهای معمولی، روح از جسمش جدا میشود. پیتداکتر، پس از جدا شدن روح از بدن جوگاردنر، آرامآرام به سراغ مضامین فلسفی رفته و عمیقترین مسئله بشر یعنی معنای زندگی را مورد واکاوی قرار میدهد. این مضمون البته به مدد امکاناتی که فرم انیمیشن در اختیار کارگردان قرار داده و نیز چاشنی طنز تا حدود زیادی تلطیف شده است، گرچه در انتهای کار به دلیل ریتم تند و اشارات صریح به آن تا حدودی ناخوشایند به نظر میرسد.
جوگاردنر پس از قرارگیری در آستانه جهان پسین، تمام سعی خود را برای بازگشت به زمین انجام میدهد. این تلاشها منجر به ورود او به دنیای پیشین و ملاقات با ارواحی میشود که هنوز در تنی حلول نکردهاند و به عبارتی به دنیا نیامدهاند. در این رفتوبرگشتها بهخوبی میتوان نفوذ فلسفه افلاطونی و تنیدگی آن را در ساختار روایی داستان مشاهده کرد. طی این ملاقات جو گاردنر با روحی به نام «بیستودو» آشنا میشود که زندگی را فاقد کشش و جاذبه میداند. برخورد این دو با یکدیگر و بازگشت آنها به زمین، بیننده را بیشازپیش و بهطور عمیقتری درگیر مباحث فلسفی میکند؛ مسئلهای چون پیدا کردن معنای زندگی که در انیمیشن روح با عنوان پیدا کردن جرقه و تکمیلکننده زندگی به آن پرداخته شده است و مهمترین عامل بازگشت بیستودو و ماندگاری او در زمین شمرده میشود. از دیگر مباحث فلسفیای که بهخوبی در این انیمیشن به آن پرداخته شده مسئله پوچی از نوع اگزیستانس است. پرتابشدگی چندباره جوگاردنر و بیستودو به زمین، بهطور مشخصی اشاره به مفهوم پرتابشدگی یا افکندگی در نظریات مارتین هایدگر، اندیشمند آلمانی و از فلاسفه بزرگ مکتب اگزیستانسیالیسم دارد. اشاره به بیمعنا بودن زندگی نیز تأیید دیگری بر این مدعاست.
گاردنر که پس از تلاشهای فراوان و اجرای برنامه موردنظر خود و جلب موافقت مادرش که موفقیتی بیچونوچرا را برای او رقم میزند، به ناگاه دچار حس پوچی میشود و این درست همان نکتهای است که گزارههای داستان، از ابتدا برای رسیدن به آن در کنار هم چیده شدهاند، یعنی بیمعنا بودن زندگی، مفهومی که بیش از همه فلاسفه اگزیستانسیالیسم به آن پرداختهاند. نکتهای که دیالوگ «انگیزه تو هدف تو نیست» مشخصاً به آن اشاره دارد؛ اما اینکه «معنای زندگی چیست؟» پرسشی است که پاسخ آن را باید در کنشها و گفتار بیستودو یافت. بیستودو که روحی سرکش و ناآرام است و تا پیشازاین از متولد شدن امتناع میکرده، پس از همراهی با جوگاردنر طعم ناب زندگی را در لحظههایی چون شنیدن موسیقی، راه رفتن و نگاه کردن به آسمان مییابد. درواقع شاید بتوان اینگونه برداشت کرد که سازنده این انیمیشن قصد داشته معنای زندگی را در بیمعنا بودن آن و بهطور مشخص در لذت بردن از لحظات ناب زندگی به تصویر کشد، یعنی همان زیستن در لحظه حال که عرفا از آن به ابنالوقت بودن تعبیر میکنند.
نکته قابلتأمل دیگر در این انیمیشن استفاده مکرر از رنگ آبی است، بهطوریکه تمام فضای دنیای پیشین با رنگ آبی که در اغلب فرهنگها نمادی از روحانیت است، نمود مییابد. این رنگ در لحظاتی که جو و بیستودو در لذت موسیقی غوطهور میشوند (هریک جداگانه) نیز کاملاً مشخص است. شاید بتوان استفاده از این رنگ را اشارهای به نظر ژان پل سارتر، نویسنده و فیلسوف اگزیستانسیالیسم و وجودگرای فرانسوی دانست که تنها راه رهایی از بیمعنایی زندگی را پناه بردن به هنر میدانست. بدین ترتیب انیمیشن روح میکوشد تا معنای زندگی را تنها در لذت بردن از لحظات زندگی تصویر کند، خواه این لحظه ایستادن در مترویی شلوغ باشد و خواه گوش سپردن به یک موسیقی روحنواز.