این روزها که مردم با کرونا دستوپنجه نرم میکنند، آموزشها مجازی هستند و کنفرانسها و سخنرانیها در زمینههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و علمی در فضای اینستاگرام، اسکایپ، اسکای روم و ... برگزار میشوند. سخنرانیها در دانشگاههای کارآفرین، ارزشآفرین، مسئولیتپذیر، انقلاب صنعتی چهارم، آموزش عالی الکترونیکی و اقتصاد دانشبنیان است. آنچه امروز در دانشگاهها بحث میشود، ارتباط دانشگاه با صنعت و وجود دانشگاههای نوینی است که بتوانند مسئولیت اجتماعی خود را در مقابل معضلات و بحرانهای اجتماعی جامعه بهخوبی انجام دهند. ایده مراکز رشد، پارکها و شهرهای علم و فناوری، شرکتهای دانشبنیان، استارتآپها و گسترش اقتصاد دانشبنیان، نگاه امروز دستاندرکاران آموزش عالی کشور است. علاوه بر این، گسترش آموزش عالی الکترونیکی و مجازی که خصوصاً پس از بحران کرونا موردتوجه دستاندرکاران آموزش عالی کشور است، درواقع ورود تکنولوژی نوین اطلاعات به فرآیند آموزش و پژوهش دانشگاهی است، بهطوریکه تفاوت میان آموزش مجازی و آموزش حقیقی، به حداقل ممکن برسد, بنابراین میتوان گفت که بحثهایی که در دانشگاههای ایران طرح میشوند، چالشهای مطرح در دانشگاههای دنیا هم هستند. علاوه بر مباحثی که اینک در دانشگاههای ما مطرح است، در درون جامعه هم مردم میخواهند از آخرین تکنولوژی بهروز دنیا برخوردار و در تعامل مثبت با فضای جهانی باشند. اکنون تعداد کاربران ایرانی تلگرام باوجود فیلتر بودن این اپلیکیشن، حدود ۴۷ میلیون نفر، کاربران ایرانی در واتساپ هم ۴۷ میلیون نفر و در اینستاگرام، ۴۴ میلیون نفر فعال هستند؛ بهعبارتدیگر ما با جامعهای روبرو هستیم که در تعامل مثبت با دنیا قرار دارد. به عبارتی جامعه دانشگاهی و دانشگاه دیده از مباحث بهروز علمی دنیا عقب نیستند، اگرچه قطعاً به علت مشکلات عملی، تأخیرهای زمانی در دریافت ایدهها وجود خواهد داشت؛ اما در سوی دیگر، زمانی که به بعضی از گروههای فضای مجازی وارد میشویم که نمایی از جامعه امروز ایران است، با نسلی روبرو هستیم که کتاب «هاریسون» را بهعنوان سمبل پزشکی و علم نوین آتش میزنند و پزشکی نوین و علم نوین را زیر سؤال میبرند، باکسانی روبرو هستیم که تظاهرات میکنند و تابلو به دست میگیرند که «نه به واکسن خارجی، نه به واکسن داخلی، ما داروی امام کاظم میخواهیم»، یا آنکه اخیراً پیامهایی از طرف بعضی مقامات حکومتی ردوبدل میشود که واکسن خارجی نزنید که آدم را به یاد زمانی میاندازند که امیرکبیر خواست واکسن زدن را آغاز کند و مردم را از واکسن زدن میترساندند. ما با گروهی روبرو میشویم که سمبلهای ملی چون شجریان و کوروش را در مقابل سمبلهای دینی تصور میکنند. با مباحثی روبرو هستیم مانند مناقشه بر سر اینکه مشروعیت حکومت از خدا یا از مردم است؟ اینها واقعیتهای جامعه ماست. پرسش این است که با این گسستی که در جامعه وجود دارد، چه باید کرد؟ آیا گروهی میتواند با حذف دیگری، خود را غالب کند؟ آیا گروهی به نام پیشرو بودن میتواند دیگری را حذف کند؟ آیا گروهی با حق دانستن خود، میتواند دیگری را حذف کند؟ بهزعم نویسنده هیچ چارهای نیست جز اینکه همه گروهها باتحمل همدیگر، روش گفتوگو را برگزینند و باهم آغاز کنند تا همه به مصالح ملی آشنا شوند و راهکار برای خروج کشور از بحرانها پیدا کنند.