ضیاء مصباح
تاریخ پژوه
ردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی - هند و اروپایی، دریافتند که کوتاهترین روزها، آخرین روز پاییز و بلندترین شب، اول زمستان است و بلافاصله پس از آن، روزها بهتدریج بلندتر و شبها کوتاهتر میشوند. از همین رو آن را شب زایش خورشید نامیده و آغاز سال قرار دادند.
بدینسان در دوران کهن فرهنگ اوستایی، سال با فصل سرد شروع میشد و در اوستا، واژه Sareda, Saredha «سَرِدَ» یا «سَرِذَ» که مفهوم «سال» را به ذهن میآورد، خود به معنای «سرد» است. این واژه بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن، روشنی بر جهل و خرافات، پندار نیک همراه با کردار نیکو بر فساد، دروغ، ستم و تباهی را تداعی میکند. چنانکه حتی بر کودکان و پیرزنان داغدار در همین ایام نیز «خودفروشان مزدور» رحم و انصافی برآمده از طینتی نا یافته از هستیبخش ندارند.
برای خاطرهانگیز ماندن این شب و پاسداشت «این سنت راستین دیرین» در طول تاریخ پرافتخار ایرانیان که از باد و باران نیایش گزند نمیبیند، پیشنهاد میشود:
دورهمی شب یلدای امسال برای جلوگیری از مخاطرات اقتصادی، بهجای انار، پسته و بادام، به افراد حاضر در این مراسم کادویی ماندگار از نوع پول خارجی هدیه نمایید تا هم به ذخایر ارزی افزوده شود و هم از افت بیشتر ریال در دست محفوظ بمانید.
واژه «یلدا» به معنای «زایش، زادروز و تولد» است. ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر و تابش نور ایزدی افزونتر میشود، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید میخواندند و برای آن جشن بزرگی برپا میکردند. از این رو به دهمین ماه سال «دی» (دی در دین زرتشتی به معنی دادا و آفریننده) میگویند که ماه تولد خورشید است.
یلدا و جشنهایی که در این شب برگزار میشود، سنتی باستانی است. مردمان روزگاران دور که کشاورزی بنیان زندگی آنان را تشکیل میداد، در طول سال با سپری شدن فصلها و تضادهای طبیعی همراه بودند. آنان بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیتهای خود را با گردش خورشید، تغییر فصول، بلندی و کوتاهی روز و شب، جهت حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.
اینکه در بعضی فصول روزها بهتدریج بلند میشود و در نتیجه در آن روزها از روشنی و نور خورشید بیشتر میتوانستند استفاده کنند، این اعتقاد را پدید آورد که نور، روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکش است.
در «آثارالباقیه» ابوریحان بیرونی (ص ۲۵۵)، از روز اول دیماه با عنوان «خور» یاد شده و در «قانون مسعودی» نسخه موزه بریتانیا در لندن، «خُره روز» ثبت شده است، اگرچه در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده شده است.
در «برهان قاطع» ذیل واژه «یلدا» چنین آمده: یلدا شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جدی و آخر قوس باشد و آن درازترین شبهاست در تمام سال. در آن شب یا نزدیک به آن شب، آفتاب به برج جدی تحویل میکند و گویند آن شب به غایت شوم و نامبارک میباشد و به همین دلیل بایستی با دورهم جمع شدن و شادی کردن، بدیمنی را از جامعه دور کرد.
بعضی گفتهاند شب یلدا یازدهم جدی است. سفره شب یلدا «میَزد» (Myazd) نام داشت و شامل میوههای تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان «لُرک» (Lork) بود که از لوازم این جشن و ولیمه محسوب میشد و به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار میگردید.
روز پس از شب یلدا (یکم دیماه) را «خورروز» (روز خورشید) و «دیگان» میخواندند و به استراحت میپرداختند و تعطیل عمومی بود. فردوسی به استناد منابع خود، یلدا و خورروز را به هوشنگ از شاهان پیشدادی ایران (کیانیان که از سیستان پارس برخاسته بودند) نسبت داده و در این زمینه میگوید:
که ما را ز دین بهی ننگ نیست / به گیتی، به از دین هوشنگ نیست
همه راه داد است و آیین مهر / نظر کردن اندر شمار سپهر
شب چله در ایران باستان ۶۰ روز از سه ماه آخر هر سال، یعنی چهل روز از زمستان که آغاز آن برابر است با هفتم دیماه جلالی (بیست و هشتم دسامبر) و پایانش برابر است با شانزدهم بهمن (پنجم فوریه)، «چله بزرگ» نام داشت. بیست روز از فصل زمستان که آغاز آن از هفدهم بهمنماه جلالی شروع میشود و در ششم اسفند پایان مییابد، «چله کوچک» میگویند و در بیان عامه کنایه از سرمای سخت (چله زمستون) است.
در ایران مرکزی، چله بزرگ از آغاز زمستان برابر با اول دیماه شروع میشود و مدت آن چهل روز است. چله کوچک زمستان از شب دهم بهمنماه تا پایان ماه که مدت آن بیست روز است، ادامه دارد. تمامی این شبهای بلند به کتابخوانی و قصهگویی، بزرگداشت اندیشمندان، دانشمندان، خدمتگذاران جامعه و ماندگاران شهر و دیارها و تکرار حماسههای شاهنامه فردوسی، اشعار پرمغز و شیوای مولوی، سعدی، حافظ و دیگر شعرا و فلاسفه دیرین و نامآوران امروز همچون شهریار، پروین، بهبهانی و مشیری اختصاص مییافت.
مراسم، تشریفات و یادبودهای بسیاری از پیشینیان پاک و متفکر ما ایرانیان در تاریخ پرشکوه همان زنده و بهیاد ماندهاند. در این فرصتها و شبهای بلند جشن و سرور، که شادیبخش خانوادهها و جوانان و باعث خلاقیت، ابتکار، سازندگی، دور شدن از خرافات، جهل و نادانی، خمودگی و اندوه است، با مغتنم شمردن مناسبتها برگزار میشده که شاخصترین آنها جشن سده در دهم بهمنماه است.
این باور دیرین و عملکرد اندیشمندانه اجداد گرامی و بزرگ ما ایرانیان، امروز در علوم پزشکی، رواندرمانی، روانشناسی، جامعهشناسی، مدیریت و... به ثبوت رسیده که:
افسردگی و غم و غصه، بنیاد شکرگزاری و سپاس آفریدگار را از بین میبرد و بهتبع آن سلامت، شرف و عزت را از جوامع دور میسازد... که چنین مباد.