سید رضا تقوینژاد -کارشناس سیاست خارجی آمریکا
سیاست آمریکا در قبال ایران همواره یکی از چالشهای پیچیده در عرصه سیاست خارجی واشینگتن بوده است. از زمانی که دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۸ از توافق هستهای ایران (برجام) خارج شد و کارزار «فشار حداکثری» را علیه ایران راهاندازی کرد، تا دوران جو بایدن که به دنبال احیای برجام و کاهش تنشها با ایران بود، سیاستهای آمریکا در قبال تهران به نظر آشفته و دوقطبی آمده است. اما آنچه که در ظاهر به نظر میرسد، در حقیقت یک منطق پنهان و یک تکصدایی راهبردی عمیقتر در واشینگتن است. واقعیت این است که رقابت با چین در یک دهه اخیر، سیاست آمریکا را در قبال ایران به طور بنیادین بازتعریف کرده است.
قبل از سال ۲۰۱۶، در دوران «جنگ علیه تروریسم»، ایران بهعنوان یک تهدید اصلی در سیاست خارجی آمریکا مطرح بود. تهران به عنوان یکی از بازیگران محوری در خاورمیانه، تهدیدی برای منافع ایالات متحده به شمار میرفت. در آن زمان، ایران تحت عنوان یک «دولت یاغی» یا بخشی از «محور شرارت» شناخته میشد. مهمترین نگرانیها از برنامه هستهای ایران و نفوذ این کشور در کشورهای همسایه مانند سوریه، عراق و یمن بود. از این رو، واشینگتن درگیر منازعات مختلفی حول محور این تهدید بود که چگونه باید با آن مقابله کند. اما در دکترین جدید ایالات متحده، با ظهور یک اجماع فراحزبی نوین علیه چین، جایگاه ایران بهطور چشمگیری تغییر کرده است.
پس از بحران مشروعیت داخلی آمریکا در سال ۲۰۱۶ و قدرت گرفتن چین به عنوان رقیب سیستمی و تهدیدی جدی برای نظم بینالمللی تحت رهبری ایالات متحده، اولویت سیاست خارجی واشینگتن تغییر کرد. چین به یک «رقیب استراتژیک» تبدیل شد که نه تنها در عرصه اقتصادی، بلکه در زمینه فناوری و نظامی نیز قدرتنمایی میکند. این تغییرات منجر به بازتعریف جایگاه ایران در سیاستهای آمریکا شد. ایران دیگر بهعنوان یک تهدید مستقل و اصلی دیده نمیشود، بلکه اکنون تنها بهعنوان یک «مسئله منطقهای ثانویه» در نظر گرفته میشود که اهمیت آن بهویژه از طریق ارتباط آن با چین سنجیده میشود.
در چارچوب رقابت استراتژیک جدید با چین، ایران نه تنها به خاطر برنامه هستهای خود، بلکه به دلیل توانایی آن در برهم زدن ثبات انرژی در خلیج فارس و همچنین مشارکت راهبردیاش با پکن، اهمیت پیدا کرده است. این بازتعریف، به شکلی متناقض، در سیاستهای ظاهراً متضاد ترامپ و بایدن قابل مشاهده است. ترامپ با سیاست «فشار حداکثری» تلاش کرد تا ایران را فلج کند و از دخالت مستقیم در خاورمیانه اجتناب کند. در مقابل، بایدن به دنبال احیای برجام و کاهش تنشها با ایران بود، نه از سر نرمش، بلکه به دلیل یک ضرورت راهبردی: نیاز به آرامش در خاورمیانه برای تمرکز منابع آمریکا بر رقابت با چین در منطقه ایندو-پاسیفیک.