گروه بین الملل-مانی محمدی: تحولات اخیر در حوزه کارائیب بار دیگر ونزوئلا را به کانون توجه رسانهها و تحلیلگران بدل کرده است. فشارهای فزاینده دولت دونالد ترامپ بر کاراکاس، از تهدیدهای نظامی گرفته تا تحریمهای اقتصادی، این پرسش را مطرح کرده که اهداف واقعی واشنگتن در این کشور آمریکای لاتین چیست.
مواد مخدر؛ بهانهای برای فشار
یکی از محورهای تبلیغاتی دولت ترامپ علیه ونزوئلا، موضوع مبارزه با مواد مخدر است. واشنگتن بارها کاراکاس را به دست داشتن در شبکههای قاچاق متهم کرده است. با این حال، کارشناسان تأکید دارند که ونزوئلا تولیدکننده عمده مواد مخدر نیست و نقش اصلی در این حوزه بر عهده کلمبیا و مکزیک است. بنابراین، طرح این موضوع بیشتر بهانهای سیاسی برای فشار بر دولت مادورو محسوب میشود تا یک واقعیت میدانی.
نفت؛ قلب ماجرا
ونزوئلا بزرگترین دارنده ذخایر اثباتشده نفتی جهان است. این منابع عظیم در نزدیکی بازار آمریکا قرار دارند و از نظر استراتژیک برای واشنگتن اهمیت ویژهای دارند. در شرایطی که بازار جهانی انرژی با نوسانات شدید روبهروست، کنترل منابع نفتی ونزوئلا میتواند برگ برندهای برای ترامپ باشد. بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که سیاست فشار حداکثری واشنگتن بیش از هر چیز با هدف تغییر رفتار دولت مادورو و دسترسی به منابع انرژی دنبال میشود.
از نگاه واشنگتن، نفت ونزوئلا نهتنها یک منبع اقتصادی، بلکه یک ابزار ژئوپلیتیک است. کنترل این منابع میتواند آمریکا را در رقابت جهانی انرژی دست بالا قرار دهد و همزمان دولت مادورو را از مهمترین پشتوانه اقتصادیاش محروم کند.
رقابت ژئوپلیتیک؛ حضور چین و روسیه
عامل مهم دیگر، نگرانی آمریکا از نفوذ چین و روسیه در آمریکای لاتین است. این دو کشور طی سالهای اخیر با ارائه کمکهای فنی و نظامی، از جمله در حوزه پهپاد و صنایع دفاعی، جایگاه خود را در ونزوئلا تقویت کردهاند. برای واشنگتن، حضور قدرتهای رقیب در «حیاط خلوت» سنتیاش تهدیدی جدی محسوب میشود و همین مسئله حساسیتها را افزایش داده است.
از نگاه ترامپ، حضور چین و روسیه در ونزوئلا میتواند به معنای شکلگیری یک جبهه جدید علیه آمریکا در منطقهای باشد که همواره تحت نفوذ واشنگتن بوده است. بنابراین، فشار بر کاراکاس نهتنها به مسائل داخلی ونزوئلا مربوط میشود، بلکه بخشی از رقابت بزرگتر میان قدرتهای جهانی است.
چالش دیرینه با دولتهای چپگرا
سیاست خارجی آمریکا در قبال آمریکای لاتین همواره با تقابل با دولتهای چپگرا همراه بوده است. از کوبا و نیکاراگوئه گرفته تا ونزوئلا، واشنگتن تلاش کرده دولتهای همسو با خود را به قدرت برساند. دولت ترامپ نیز با شدت بیشتری این مسیر را دنبال کرده و حتی از عملیاتهای مخفیانه برای تضعیف مادورو حمایت کرده است.
این چالش ریشهای تاریخی دارد؛ از زمان جنگ سرد تاکنون، آمریکا همواره تلاش کرده مانع از قدرتگیری جریانهای چپگرا در آمریکای لاتین شود. ونزوئلا بهعنوان یکی از نمادهای مقاومت چپگرایانه در منطقه، بهطور طبیعی در کانون این تقابل قرار گرفته است.
گزینه نظامی؛ آخرین راه یا ابزار فشار؟
تهدیدهای اخیر ترامپ مبنی بر بستن کامل حریم هوایی ونزوئلا و آغاز عملیات علیه شبکههای قاچاق، نگرانیها درباره اقدام نظامی مستقیم را افزایش داده است. با این حال، بسیاری معتقدند این تهدیدها بیش از آنکه مقدمه جنگ باشد، ابزاری برای فشار سیاسی و روانی بر کاراکاس است. تجربه گذشته نشان داده که واشنگتن گاه از تهدید نظامی برای وادار کردن طرف مقابل به عقبنشینی استفاده میکند، بدون آنکه وارد جنگ تمامعیار شود. با این حال، نمیتوان احتمال اقدام نظامی را بهطور کامل منتفی دانست. اگر فشارهای اقتصادی و سیاسی نتیجه ندهد، ترامپ ممکن است گزینه نظامی را بهعنوان آخرین راهحل در نظر بگیرد.
موضع روسیه و چین
در صورت وقوع حمله نظامی، روسیه بهطور قطع آن را محکوم خواهد کرد و در حد توان به کاراکاس کمک میکند. اما فاصله جغرافیایی و محدودیتهای لجستیکی مانع از کمک مؤثر در جنگ گسترده خواهد شد. چین نیز همانند موضعش در قبال جنگ اوکراین، از ورود به کمک نظامی مستقیم خودداری میکند و تنها حمایت سیاسی و اقتصادی ارائه خواهد داد.
این بدان معناست که ونزوئلا در صورت درگیری نظامی، بیش از هر چیز باید بر توان داخلی خود تکیه کند. حمایت خارجی هرچند در سطح سیاسی و دیپلماتیک وجود خواهد داشت، اما در میدان نبرد تأثیر تعیینکنندهای نخواهد داشت.
کارشناسان تأکید دارند که اگر دولت ونزوئلا نتواند با تکیه بر توان داخلی مقاومت کند، نباید انتظار کمک قابلتوجهی از قدرتهای خارجی داشت. در چنین شرایطی، سرنوشت کاراکاس بیش از هر چیز به توان ملی و انسجام داخلی وابسته است.
ونزوئلا در سالهای اخیر با بحرانهای اقتصادی و اجتماعی گستردهای روبهرو بوده است. تورم افسارگسیخته، کاهش تولید نفت و فشارهای خارجی، شرایط دشواری را برای دولت مادورو ایجاد کرده است. در چنین فضایی، توانایی دولت برای حفظ انسجام داخلی و مدیریت بحرانها تعیینکننده خواهد بود.