در هفتههای اخیر بار دیگر واژه «مذاکره» به یکی از کلیدواژههای پرکاربرد در عرصه سیاست بینالملل بدل شده است. کوروش احمدی، دیپلمات پیشین ایران در سازمان ملل، در گفتوگویی تازه تصویری نسبتاً روشن اما پرچالش از وضعیت دیپلماسی ارائه کرده است. او میگوید همه طرفها طی دو سه ماه اخیر از آمادگی برای گفتوگو سخن گفتهاند؛ از آمریکا و اروپا گرفته تا مقامات ایرانی. اما مشکل اصلی همچنان پابرجاست: هیچیک حاضر به عدول از پیششرطهای خود نیستند.
ایالات متحده همچنان بر توقف غنیسازی در ایران تأکید دارد و خواستار گسترش دامنه مذاکرات به موضوعات دیگر است. هرچند برخلاف نخستوزیر اسرائیل، مقامات آمریکایی تاکنون بهطور رسمی موضوع محدود کردن برنامه موشکی ایران را مطرح نکردهاند، اما روشن است که واشنگتن به دنبال باز کردن پروندههای متعدد در کنار موضوع هستهای است. این رویکرد نشان میدهد که آمریکا مذاکره را نه صرفاً برای حل یک مسئله، بلکه بهعنوان ابزاری برای مدیریت مجموعهای از چالشها با ایران میبیند.
اروپاییها نیز در ظاهر از آمادگی برای گفتوگو سخن میگویند، اما نگاهشان بیشتر به مذاکرات دوجانبه یا منطقهای معطوف است. آنها مدتهاست که تأکید میکنند پرونده هستهای ایران باید میان تهران و واشنگتن حلوفصل شود. به عبارت دیگر، اروپا علاقهای به ورود مستقیم به این پرونده ندارد و ترجیح میدهد نقش خود را در حوزههای دیگر ایفا کند. دلیل این رویکرد روشن است: اروپا میداند که طرف اصلی ایران در این پرونده آمریکا است؛ کشوری که هم تحریمهای اصلی را اعمال کرده و هم توان نظامی لازم برای تأثیرگذاری بر معادلات را دارد.
از سوی دیگر، بازگشت به فرمت 1+5 برای اروپا دشوار است. چرا که این فرمت مستلزم حضور چین و روسیه خواهد بود؛ حضوری که پس از جنگ اوکراین برای اروپاییها قابل پذیرش نیست. بنابراین ترجیح اروپا، مذاکره مستقیم میان ایران و آمریکا است؛ مسیری که حتی ترامپ نیز به دلیل ویژگیهای شخصیتی خود آن را ترجیح میدهد و مایل نیست عرصه مذاکره و توافق احتمالی را با دیگران تقسیم کند.
احمدی در تحلیل خود یادآور میشود که مواضع واقعی کشورها تنها در اتاق مذاکره آشکار میشود. سخنان علنی رهبران سیاسی بیشتر برای مصرف داخلی و جلب حمایت پایگاههای سیاسی است. آنچه در نهایت اهمیت دارد، بدهبستانهای پشت میز مذاکره است؛ جایی که امکان تفاهم تدریجی فراهم میشود. او تأکید میکند که بسیاری از رهبران در اظهارات علنی خود بیشتر به مخاطبان داخلی توجه دارند و تلاش میکنند نظر مساعد پایگاه سیاسی خود را جلب کنند. اما در اتاق مذاکره، واقعیتها و ضرورتهاست که تعیینکننده میشود.
او در پایان خاطرنشان میکند: راه درست در روابط بینالملل، گفتوگوی رو در رو و بدون پیشداوری است. حتی اگر توافقی فوری حاصل نشود، مسیر تفاهم به تدریج هموار خواهد شد. مهمتر از همه اینکه، جز مذاکره راه دیگری برای حل اختلافات وجود ندارد؛ راهی که اگر بسته شود، تنها گزینه باقیمانده جنگ خواهد بود.دیپلماسی همچنان تنها ابزار واقعی برای مدیریت بحرانهاست. هرچند پیششرطها و مواضع سختگیرانه مانع حرکت سریع به سوی توافق میشوند، اما نفس گفتوگو میتواند زمینهساز کاهش تنش و ایجاد بستر تفاهم باشد. در جهانی که سایه جنگ همواره بر سر روابط بینالملل سنگینی میکند، بازگشت به میز مذاکره نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی اجتنابناپذیر است.