اتلاف منابع
جرالد میر، استاد اقتصاد دانشگاه استنفورد میگوید:« نایابترین و مؤثرترین عامل توسعه، دانش است.» وقتیکه شما خود دانش را برای توسعه اقتصاد دانشبنیان نداشته باشید، تکلیف معاونتی را که برای آن تشکیل میدهید هم روشن است که به شکست و اتلاف منابع منجر شده است؛ طبق معمول کارهای جریان حاکم در حاکمیت، مسبب وضعیت کنونی است. ما در اثر ناتوانی و بیدانشی به وضعیت کنونی در عرصهی اقتصاد، محیط زیست و ... رسیدهایم. نابودی محیط زیست هم به خاطر بیشپروردگی از منابع طبیعی در بخش کشاورزی است. این وضعیت اهمیت اقتصاد دانش را نشان میدهد.
کشاورزی با اقتصاد دانش هوشمند
مثلاً در دوره صنعتی با واردکردن تراکتور و کود شیمیایی به زمین، بهرهوری کشاورزی را مقداری بالا میبرند. سپس زمین مسموم و سفت میشود. بعد با تکنولوژی صنعتی چاه میزنند و آب بیشتری بهرهبرداری میکنند. در ادامه چاهها بهتدریج خشک میشوند. ولی وقتیکه کشاورزی با اقتصاد دانش هوشمند شود، به برگ و خاک حسگر وصل میکنند و حسگر از طریق تحلیل دادهها، میزان آب، سم و کود را بهدرستی تعیین میکند و بهاندازه و در زمان درست آب، کود و سم را به زمین میدهد. بهاینترتیب مصرف آب نصف میشود. بهرهبرداری از زمین هم چند برابر میشود. بهاینترتیب کشاورزان بخشی خودکفا و ثروتمندی را ایجاد میکنند و مهاجرت صورت نمیگیرد و محیط زیست حفظ میشود. با تداوم بهرهبرداری صنعتی از کشاورزی و عدم ورود به دوران پساصنعتی یا اقتصاد دانش، هم کشاورز فقیر میشود، هم زیستبوم از بین میرود. اکنون کشاورزی و محیط زیست ما در حال نابودی است.»
حکمرانی غلط
اطهاری بابیان اینکه در کل روش حکمرانی ما به خاطر بیدانشی، بهجای ایجاد نهاد، قانون میگذارد و سازمان ایجاد میکند، افزود: «نهاد یعنی روابط تکرارشوندهی بشری. برای ساختن نهاد باید مدل داشته باشید؛ یعنی اول مدلی را سازماندهی کنید که ارتباطات بین دستگاهها و بخش خصوصی، دولتی، شهرداریها، روستا و شهر، شبکه شهری، شبکه روستایی، مراکز خدمات کشاورزی، یا مراکز پژوهشی و تحقیقاتی دانشگاهی را مشخص کند و چیستی این روابط و چگونگی ارتباطات میان این بخشها تعریف و سامان پیدا کنند و مرتبط شوند. برای این کار باید مدیریت یکپارچه و Integrated System را ایجاد کرد. در سیستم ما، جزایر جداگانهای وجود دارد که ظاهراً هرکدام، مشغول رانتخواری است و از همین رو نمیتواند این بخشها را به هم مرتبط کند. این رانتخواری متکثر نمیتواند نهادها را به همدیگر در یک مدل مرتبط کند، در نتیجه سازمانهایی ایجاد میکند که کاری از آنها برنمیآید. در نبود این سیستم و مدل یکپارچه، هر دستگاهی کار خودش را انجام میدهد و گاهی ضد یکدیگر عمل میکنند و تصمیمات متناقض میگیرند و انرژی و بودجه هدر میرود. مدیریت چنین مؤسساتی میبایست مجهز به دانش توسعه باشند؛
اقتصاد دانشمحور
اقتصاد دانش، پیشران توسعه دانشی است که شامل بخشهای صنعتی و تکنولوژی متوسط به بالا، بهعلاوه خدمات مولد میشود، نه بخشهای نامولدی مثل این نوع بانکداری ایران و بخش ساختمان و مستغلات که به سوداگری تبدیلشده است. وی با تأکید بر اینکه اگر مدل توسعه اقتصاد دانشبنیان را نداشته باشیم، آنوقت نقشه جامع علمی را نیز نمیتوانیم ترسیم کنیم، افزود: «در مدل منسجم، بخشهای پیشرو اقتصادی که بتوانند ایران را به زنجیره جهانی ارزش مرتبط کنند، تعریف میشود تا کشور تکمحصولی نباشد. اقتصاد تکمحصولی را میشود تحریم کرد اما اقتصاد پیچیدهای را که در زنجیره جهانی عرضه حضورداشته باشد را نمیشود تحریم کرد. کسانی که جلوی توسعه اقتصاد دانشبنیان را با بیدانشی گرفتند، در تحریم دست دارند. کارخانههایی که از رانت انحصاری برخوردار هستند، مثل ایرانخودرو، نوآوریهای لازم را نداشتند.
جامعهی مبتنی بر دانش
اطهاری با تأکید بر اینکه در این مسیر همراه با اقتصاد دانش، باید جامعهی دانش نیز تشکیل شود، افزود: «جامعهی دانش در آن دانایی به توانایی فردی و اجتماعی تبدیل میشود و در آن آزادی درزمینه دانش و نظام تأمین اجتماعی فراگیر وجود دارد درصورتیکه در ایران چنین چیزی نیست. برای ساماندهی دانش و نوآوری، شما باید جامعه دانشی را تشکیل بدهی که یکپایه اساسیاش تأمین اجتماعی فراگیر است. از طرفی باید حداقل آزادی درزمینه دانش وجود داشته باشد.»
محدودیت آزادی در دانش
وی با تأکید بر اینکه دانشگاههای ما ازنظر آزادی در دانش مسدود هستند و در مورد دانش سختگیری میکنند، افزود: «در این شرایط وامیمانی در مقابل کشورهایی که حداقل در مورد دانش سختگیری نمیکنند و آزادی میدهند، حتی اگر آزادی سیاسی فراگیر نداشته باشند. ترکیب جامعه دانش و اقتصاد دانش، دولتی توسعهبخشی را میسازد.
تجربه کشورها در استفاده از دانش
اطهاری گفت: اقتصاد دانش در سیستم آمریکایی به حوزه سرمایه وارد میشود که به آن میگویند سرمایهی دانش. در سیستم اروپایی اقتصاد دانش با همکاری و همگرایی کار و سرمایه پیش میرود که اسمش را کاردانش میگذارند و اساساً نوآوریاش به بورس وابسته نیست در حالی که نوآوری در آمریکا به بورس وابسته است. مبنای اقتصاد دانش در کره جنوبی و چین دولت دانش است. در این دستگاهها دولت مناطق علم و فناوری ایجاد و ساماندهی میکند. در ایران اقتصاددانهای رسمی حاکمیت سیستم آمریکایی را برمیدارند و شعارشان این است که چرا بازار و تجارت آزاد نداریم. فهمی از دولت دانش و کاردانش وجود ندارد و به سراغ سرمایهی دانشی میروند که در دسترس نیست. نه بورس و نه بودجهی کافی وجود ندارد.»
رانت مانع توسعه
این پژوهشگر با تأکید بر اینکه بورژوازی مستغلات رانتی مانع اصلی توسعه در ایران است و اجازه نمیدهند نمادها تشکیل شوند، افزود: « دولت یا حاکمیت باید اراده این را پیدا کند که توسعه بر اساس اقتصاد دانشبنیان را دنبال کند، چراکه حیاتش وابسته به این است. آلان فاصله ایران با کشورهایی که وارد اقتصاد دانشبنیان شدند، یعنی همین کشورهایی که بریکس را تشکیل دادند، زیاد است. آینده ایران هم وابسته است به این که چقدر بتواند از بریکس بهره ببرد. ایران باید برنامه توسعه دانشبنیان داشته باشد. معاونت علمی و فناوری باید به دبیرخانه هماهنگی میان دستگاهها، شهرداریها و بخش خصوصی تبدیل شود. یکی از اشتباهات که صورت گرفته، تبدیلشدن معاونت علمی، شورای انقلاب فرهنگی و وزارت علوم به متصدی توسعه اقتصاد دانش بنیان است که نتیجهاش شده، ایجاد شرکتهای دانشگاهی که اسمش با تقلب شرکت دانشبنیان است و کاری بهجز توزیع رانت در میان عدهای نمیتوانند انجام دهند.» برگرفته از: ایلنا