رضا دستجردی: جان لاک، فیلسوف انگلیسی و پدر لیبرالیسم کلاسیک، تأثیر عمیقی بر اندیشههای سیاسی و فلسفی گذاشته است. او در آثار خود، بهویژه در «نامهای در باب تساهل», به آزادی، تساهل و حقوق طبیعی پرداخته است. در این گفتوگو، شیرزاد گلشاهیکریم، مترجم این اثر، به تبیین نظرات خود درباره اندیشههای لاک و اهمیت بازگشت به درکی انسانی از آزادی میپردازد.
فلسفه آزادی و تساهل
در اندیشه لاک
جان لاک یکی از بزرگترین فیلسوفان تجربهگرای سده هفدهم و بنیانگذار لیبرالیسم کلاسیک بود. او معتقد بود که انسانها موجوداتی آزاد و خردمند هستند و از حقوق طبیعی غیرقابلسلبی چون حیات، آزادی و مالکیت برخوردارند. در اندیشه لاک، تساهل نه تنها فضیلت اخلاقی، بلکه شرط عقلانیت و اداره امور اجتماعی است. لاک با رد فلسفههای فطریگرایانه، به تجربه حسی بهعنوان منبع شناخت تأکید میکرد و از حق انسانها به آزادی عقیده دفاع میکرد. در این دیدگاه، تساهل نه بیتفاوتی بلکه اعتراف عقلانی به ناتوانی بشر در شناخت حقیقت قطعی است.
واکنش لاک به بحرانهای مذهبی
لاک در دوران خود با کشمکشهای مذهبی و سیاسی روبرو بود. در انگلستان سده هفدهم، نزاعهای شدید میان کاتولیکها، پروتستانها و دیگر فرقهها وجود داشت. این جنگهای مذهبی و سرکوبهای دینی بحرانهای اجتماعی و سیاسی بزرگی ایجاد کرده بود. لاک که به دلیل عقاید سیاسیاش به تبعید رفته بود، در «نامهای در باب تساهل» واکنش نشان داد و بر لزوم جدایی دین از سیاست و آزادی عقاید تأکید کرد. او معتقد بود ایمان راستین نمیتواند به زور تحمیل شود و دولت نباید در وجدان انسانها دخالت کند. این اثر پاسخی به مسئله دیرین نسبت دین و قدرت است.
تساهل و عقلانیت در اندیشه لاک
در اندیشه لاک، تساهل بر اساس محدودیت شناخت انسانها استوار است. او معتقد بود که انسانها نمیتوانند حقیقتهای الهی را با یقین درک کنند و هیچ فردی حق ندارد دیگری را به عقیده خاصی وادارد. تساهل در تفکر لاک نه فقط احترام به آزادی عقاید، بلکه شرط عقلانیت است. او بر این باور بود که عقل فقط در شرایط آزادانه میتواند شکوفا شود و برای رشد عقلانی و اخلاقی، لازم است که گفتوگوی آزاد میان دیدگاههای مختلف برقرار باشد.
تفاوتهای لاک و هابز
لاک و هابز در دیدگاههایشان درباره وضعیت طبیعی انسانها و دولت تفاوتهای بنیادین داشتند. هابز وضعیت طبیعی را «جنگ همه علیه همه» میدانست و معتقد بود که دولت باید قدرت مطلق داشته باشد. اما لاک وضعیت طبیعی را عرصهای برای حقوق طبیعی انسانها میدانست، جایی که افراد در آزادی و برابری زندگی میکنند. در اندیشه لاک، دولت نه تنها باید به حقوق طبیعی شهروندان احترام بگذارد بلکه اگر حقوق آنها نقض شود، حق مقاومت وجود دارد. لاک به انسانها بهعنوان موجوداتی عقلانی و اخلاقی نگاه میکرد، در حالی که هابز انسان را موجودی خودخواه و منفعتطلب میدانست.
نقد نئولیبرالیسم
و احیای لیبرالیسم لاک
امروزه، نئولیبرالیسم بهخاطر تمرکز صرف بر سود اقتصادی و رقابت، نقد میشود. نئولیبرالیسم بیشتر بر منافع اقتصادی تأکید دارد، در حالی که لیبرالیسم لاک بر آزادی، عقل و اخلاق استوار بود. لاک آزادی را همزاد با مسئولیت میدانست و مالکیت را حق طبیعی میپنداشت که از کار و تلاش انسانها برمیخیزد. در مقایسه با نئولیبرالیسم، که این ابعاد اخلاقی را فراموش کرده است، احیای لیبرالیسم لاک به معنای بازگشت به درکی انسانی از آزادی است؛ آزادیای که بر اساس تفکر، نقد و آزمون عقلانی استوار است.
ضرورت دفاع از تساهل
در جهان امروز
در دنیای امروز، که با ظهور بنیادگراییهای دینی و ایدئولوژیک روبرو هستیم، اندیشههای لاک اهمیت بیشتری پیدا کردهاند. لاک دین را امری شخصی و عقلانی میدانست و بر این باور بود که ایمان راستین تنها در آزادی وجدان شکل میگیرد. در جهانی که بنیادگراییهای دینی و ایدئولوژیک تهدیدی جدی بهنظر میآیند، بازخوانی لاک و دفاع از تساهل و عقلانیت بسیار ضروری است. تساهل در نظر لاک نه تنها بهعنوان احترام به عقاید دیگران، بلکه بهعنوان شرط عقلانیت و مدارا در جامعه باید مورد توجه قرار گیرد.