شهاب دلیلی - پژوهشگر مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه: وقتی پای هوش مصنوعی و الباقی فناوریهای نوظهور به خاورمیانه رسید، ترسی عمومی در جامعه مدنی به وجود آمد مبنی بر اینکه فناوریهای نوین چه کمکی به اقتدارگرایان میکنند؟ حکومتهای خاورمیانه با توجه به ید طولایی که در سانسور، زندانی کردن، شکنجه و… دارند چگونه از تواناییهای فناوریهای نوظهور بهرهبرداری میکنند؟
فرانچسکو کاواتورتا و اوزکان توپاک در کتاب «اقتدارگرایی نو در خاورمیانه و شمال آفریقا » (۲۰۲۳) به این سوالات پاسخ میدهند. به عقیده آنها کشورهای خاورمیانه به این تجربه مشترک رسیدند که باید با یادگیری از یکدیگر و استفاده از فناوریهای نوظهور، شیوههای اقتدارگرایانه خود را ارتقا دهند. کاواتورتا و توپاک تأکید دارند که دولتهای خاورمیانه ابزارهای سنتی مانند سانسور رسانهها (مثلاً در مصر و مراکش)، زندانی کردن مخالفان (مانند در بحرین و ترکیه) و شکنجه (مانند در لیبی و یمن) را همچنان اصل اساسی اقتدارگرایی میدانند، اما فناوریهای جدید مثل جاسوسافزار (پگاسوس در عربستان و امارات)، ترولهای اینترنتی (در ترکیه و عربستان)، و قطع اینترنت (در سودان) را نیز همزمان استفاده میکنند. لذا باید آنها را اقتدارگرایان نوین نامید. اقتدارگرایانی که با یادگیری اقتدارگرایی از روسیه و چین به ابزارهای هوشمندی مجهز شدهاند که در کنار شیوههای سنتی، سرکوب اعتراضات را برای آنها تسهیل میکند. نویسندگان برای مطالعه به سراغ شیوههای اقتدارگرایی در الجزایر، بحرین، مصر، عراق، اسرائیل / فلسطین، اردن، لیبی، مراکش، عربستان، سودان، تونس، ترکیه، امارات و یمن رفتهاند و در ۱۷ فصل و مجموعاً ۳۸۴ صفحه ترکیب شیوههای سنتی و هوشمند اقتدارگرایی در خاورمیانه را رصد و بررسی کردهاند. آنها به این جمعبندی رسیدهاند که برای فهم وضعیت سرکوب در خاورمیانه لزوماً نباید سطح کلان و قوانین وضعیت اضطراری را وارسی کرد، بلکه در سالهای اخیر باید در سطح زندگی روزمره سرکوب هوشمند مثل نظارت دیجیتال را در اولویت قرار داد. کاواتورتا و توپاک معتقدند که پس از اعتراضات ۲۰۰۹، ۲۰۱۱ و ۲۰۱۳ مردمان خاورمیانه امیدوار بودند که اقتدارگرایی به سبک و سیاق گذشته برچیده و شیوههای دموکراتیک حاکم شود؛ اما نه تنها شیوههای سرکوب سنتی برچیده نشد، بلکه شیوههای نوین نیز به کمک شیوههای سنتی آمد. به این ترتیب جنبشهای دموکراتیک خاورمیانه توسط ترکیب شیوههای سنتی و هوشمند اقتدارگرایی کنترل و مهار شدند.
استدلال اصلی کتاب
با روشن شدن جزئیات پرونده قتل جمال خاشقجی مشخص شد که او در ترکیبی نامقدس از شیوههای سرکوب سنتی و نوین به قتل رسیده است. به عبارتی اول فعالیتهای او با جاسوسافزار پیگیری شد، سپس تحت نظارت هوشمند قرار گرفت و در نهایت به سبک و سیاق صد سال پیش او را تکهتکه کردند و به قتل رساندند و در چاه انداختند. کاواتورتا و اوزکان توپاک قتل خاشقجی را بهترین نمونه برای بررسی اقتدارگرایی نو در خاورمیانه معرفی میکنند. با این توضیح که اقتدارگرایی مدنظر آنها صرفاً در پادشاهیهای عربی خاورمیانه وجود ندارد و از رژیمهای اقتدارگرا و هیبریدی تا جمهوری و حتی دموکراسیهای معتبر خاورمیانه نیز دیده میشود.
در مجموع باید گفت که اغلب خاورمیانهپژوهان تا پیش از انتشار کتاب «اقتدارگرایی نو در خاورمیانه و شمال آفریقا» بر این نظر بودند که اقتصاد رانتی و حمایت خارجی علت اصلی استمرار اقتدارگرایی در خاورمیانه است. برخی دیگر علت را در فرهنگ غیر دموکراتیک مردمان خاورمیانه جستجو میکردند. کاواتورتا و توپاک با انتشار این کتاب نشان دادند که علت استمرار اقتداگرایی در خاورمیانه کنونی را باید در میکروپراکتیسها جستجو کرد. میکروپراکتیسهایی که تحت تأثیر روندی جهانی قرار دارند و در چارچوب جهانی اقتدارگرایی باید بررسی شوند.
تا پیش از این هم آثاری به موضوع شیوههای اقتدارگرایی و تحول این مفهوم در خاورمیانه پرداخته بودند. مثلاً استفان کینگ در سال ۲۰۰۹ در کتاب «اقتدارگرایی نوین در خاورمیانه و شمال آفریقا » به عوامل ساختاری (اقتصاد نفتی و نظامیان) در استمرار اقتدارگرایی پرداخته بود اما کاواتورتا در کتاب خود به شیوههای هوشمند سرکوب در میکروپراکتیسها توجه کرده است. یا مارک اون جونز در سال ۲۰۲۲ در کتاب «اقتدارگرایی دیجیتال در خاورمیانه » به نحوه بهرهبرداری رژیمهای اقتدارگرای خاورمیانه از فناوریهای دیجیتال برای سرکوب و انتشار اطلاعات نادرست در عربستان و بحرین توجه کرده اما وسعت و عمق کار کاواتورتا و توپاک بیشتر و وسیعتر است. در نهایت کتاب پیش رو به این جمعبندی میرسد که شیوهای از اقتدارگرایی در خاورمیانه ظهور کرده و با ترکیبی از ابزارهای قدیمی (مانند شکنجه، زندانی کردن و…) و جدید (مانند جاسوس افزارها، ترولهای اینترنتی و…) و باعث شکست اعتراضات و استمرار دولتهای اقتدارگرا در منطقه شده است.