سیده معصومه محمدی: فلسفه تطبیقی در این کتاب راهی است به سوی درک و تعامل میان سنتهای فلسفی و فرهنگها و پلی برای همگرایی و نیز بستری برای گشودن پنجرهای برای فهم صحیح جهانهای فلسفه و انسان.
«فلسفۀ تطبیقی پل ماسون اورسل» با تحقیق و ترجمه قاسم پورحسن استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی و زهرا حاجی شاهکرم پژوهشگر و نویسنده به همت انتشارات صراط منتشر شد.
کتاب «فلسفه تطبیقی» اثر ماسون اورسل، آغاز پایهگذاری مطالعات مقایسهای در صد سال اخیر محسوب میشود. اورسل، فلسفه تطبیقی را نه بسان یک رشته مستقل، بلکه به مثابه روشی برای مقایسهورزی فلسفهها در بستر تاریخی و فرهنگی مینگرد. او فلسفه تطبیقی را دانش مقایسه نظاممند میراثهای فلسفی مختلفی میداند که با بهرهگیری از شیوه مشابهتهای تناسبی از تشابه خانوادگی و ظاهری فراتر رفته و میکوشد تا به درک عمیق ساختارهای فکری و زمینههای فرهنگی تمدنها دست یابد.
فلسفه تطبیقی در این کتاب راهی است به سوی درک و تعامل میان سنتهای فلسفی و فرهنگها و پلی برای همگرایی و نیز بستری برای گشودن پنجرهای برای فهم صحیح جهانهای فلسفه و انسان.
منظر اصلی اورسل در این کتاب این است که هر سنت فلسفی باید در بستر تاریخی، اجتماعی و فرهنگی خود بر مبنای رویکرد تحصلی بررسی و ارزیابی گردد تا تفاوتها و تشابههای فلسفه شرق و غرب بهتر فهمیده شده و امکان گفتوگوی میان سنتها و فرهنگها فراهم آید.
اورسل در این کتاب میکوشد میان سنت مغرب زمین و فلسفههای شرقی و معنوی، همسخنی ایجاد نماید. کتاب به پرسشهای اساسی در باب چیستی فلسفه تطبیقی، اهمیت و جایگاه و ارزش آن و نیز بنیادین بودن روش تطبیق در امکان فهم بهتر سنتها و فلسفهها پاسخ میدهد.
اثر حاضر پس از گذشت صد سال از زمان نگارش آن، برای نخستین بار به زبان فارسی برگردانده شده و اکنون خوانندگان، محققان و متفکران حوزه مطالعات تطبیقی بهتر میتوانند اهمیت یا کاستیهای آنرا مورد مطالعه و ارزیابی قرار دهند.
نویسندگان در پیشگفتاری تفصیلی کوشیده است تا جایگاه و اهمیت کتاب و نیز نقصانهای آن را شرح داده و اسباب عدم التفات اورسل به سایر سنتها (به جز غرب، چین و هند) به خصوص میراث عقلی نیرومند فلسفه اسلامی را مورد بازخوانی انتقادی قرار دهند.
آنها امیدوارند مجموعه چهارجلدی در حوزه فلسفه تطبیقی که در حال تدوین و نشر آن هستند مورد استقبال اساتید، پژوهشگران و دانشجویان قرار گیرد.
اورسل در کتاب فلسفۀ تطبیقی میکوشد سنتهای فلسفی شرق و غرب را نه تنها در برابر هم بلکه در گفتوگویی فلسفی بررسی نماید.
وی با نقد و طرد نگاه شرقشناسانۀ سنتی، هدف خود را شناخت درونی و تجربی فلسفههای غیرغربی بیان میکند. فرضیۀ اصلی او این است که «فلسفه»، یک امر جهانشمول بوده و امری صرفاً یونانی اروپایی نیست. اورسل با انتقاد از نگرشهایی که تنها سنت غربی را فلسفی برمیشمارند، تاکید دارد که برای فهم حقیقت فلسفه باید به سایر سنتهای فکری همچون چین، هند و جهان اسلامی توجه نمود. بدینسان وی فلسفۀ تطبیقی را بر کثرتگرایی معرفتی استوار میسازد.
او معتقد است تطبیق فلسفهها را نباید سطحی و صوری تلقی کرده و تنها بر مقایسۀ شباهتها در واژگان و مفاهیم بسنده نمود. فلسفۀ تطبیقی نیازمند تحلیل درونی زمینههای زیستی و زبانی و نیز دینی هر سنت است که بدون فهم آن نمیتوان دست به مطالعۀ حقیقی برای کشف حقیقت و گوهر میراثهای فلسفی زد.کتاب فلسفۀ تطبیقی اورسل مشتمل بر یک مقدمه و دو بخش متفاوت نظری و کاربردی است. اورسل در مقدمه، چهار موضوع مهم یعنی تعریف فلسفۀ تطبیقی، اهمیت فلسفۀ تطبیقی در مطالعۀ نظامهای فکری مختلف، روششناسی تطبیقی، و بالاخره چالشهای تطبیقی فلسفههای شرق و غرب را طرح و بررسی نموده است. در مقدمه، چیستی و ضرورت فلسفۀ تطبیقی به طور کلی مورد بحث قرار گرفته است.
اورسل فلسفۀ تطبیقی را دانشی برمیشمارد که به مقایسۀ نظاممند میان سنتهای فلسفی مختلف میپردازد. وی در مقدمه تأکید میکند که باید از سطح مقایسۀ ظاهری مفاهیم فراتر رفته و به درک عمیقتر از ساختارهای فکری و زمینههای فرهنگی هر سنت فلسفی دست یافت. نویسندگان در پیشگفتار این کاستی بزرگ اورسل را اجمالاً مورد نقد قرار داده اند. اساساً اورسل شناختی از حوزۀ ایران و اسلام ندارد و به رغم ستایش از ایران و میراث کهن آن، مطالعهای بر روی آن صورت نداده است. اشکال دیگر رویکرد اورسل این است که او چنان غرق در سنت هند شده است که گویا فلسفۀ تطبیقی را معادل با هندشناسی تلقی کرده است.
برگرفته از: ایبنا