فاطیما احمدی
روزنامهنگار
رانتس کافکا، نویسنده بزرگ قرن بیستم، شخصیتی است پیچیده و مرموز که آثارش تاثیر عمیقی بر ادبیات مدرن گذاشتهاند. کافکا با رمانها و داستانهای کوتاه خود، همچون «مسخ»، «محاکمه» و «قلعه»، توانست دنیایی را تصویر کند که در آن فرد با بوروکراسیهای نامریی، تنهایی، بیگانگی و بحران هویت روبهرو است. اما آنچه کمتر از آثار ادبی او شناخته شده، نامههایش به اعضای خانواده و دوستان است که بهواسطه آنها میتوان به دنیای درونی و احساسات شخصی این نویسنده بزرگ دست یافت. این نامهها، نه فقط ابزاری برای ارتباط، بلکه بیانگر روحیه، نگرانیها، و تردیدهای عمیق او هستند که درنهایت به فهم بهتر زندگی و آثار کافکا کمک میکنند.
نامهنگاری برای کافکا وسیلهای بود برای برقراری ارتباط با جهان پیرامون و بازتاب حسهایش نسبت به مسائل شخصی، خانوادگی و اجتماعی. در این نامهها میتوان سیر تحول فکری و روحی او را دنبال کرد، از نگرانیهای روزمره درباره سلامتیاش گرفته تا اندیشههای فلسفی و تأملات ادبی. مجموعه نامههای کافکا به افراد مختلف، از جمله نامههای عاشقانه، دوستانه و خانوادگی، یکی از منابع مهم برای شناخت بیشتر این نویسنده به شمار میروند.
کتاب «نامهها به اوتلا و خانواده» که توسط هارتموت بیندر و کلاوس واگنباخ گردآوری و توسط ناصر غیاثی به فارسی ترجمه شده و نشر نو آن را منتشر کرده، مجموعهای ارزشمند از نامههای کافکا به خواهرش اوتلا و دیگر اعضای خانواده است. این کتاب، درحقیقت، پنجرهای به زندگی خصوصی و عاطفی کافکا باز میکند و تصویر واضحتری از شخصیت حساس، آسیبپذیر و پر از تناقض او ارائه میدهد.
در این نامهها کافکا به عنوان برادری دلسوز و انسانی شکننده حضور دارد که با دغدغههای روزمره، ترسهای عمیق و آرزوهای ناگفته خود دست به گریبان است. ارتباط عاطفی کافکا با اوتلا، که از او به عنوان یکی از نزدیکترین افراد زندگیاش یاد میشود، در متن نامهها به خوبی دیده میشود و این پیوند خانوادگی، نقش مهمی در حفظ و انتقال میراث ادبی کافکا داشته است:
«اوتلاجان، خستهام از گشتن دنبال خانه. خانه خیلی زیاد است. مساله اصلی این است: یک هتل-پانسیون بزرگ (مثلا همینی که الان دارم خیلی خوب توش زندگی میکنم، از نظر گیاهخواری خوب اما نهچندان سنجیده، ولی کاچی بهتر از هیچی) یا یک پانسیون خصوصی کوچک. اولی این عیب را دارد که گرانتر است. شاید مثل پانسیون کوچک، امکانات خیلی زیادی برای درازکشیدن نداشته باشد. البته در پانسیون کوچک شخصا رفتار بهتری با آدم میکنند، چیزی که شاید یک گیاهخوار بهش وابسته است تا یکی دیگر. اما یک حُسن بزرگ هم دارد و آنهم اتاقهای بزرگ خالی است...»
نامهها تصویری از کافکا ارائه میدهند که بسیاری از خوانندگان تنها در آثار داستانیاش با آن مواجه شدهاند: انسانی که با اضطراب، بیماری، تنهایی و ناامیدی دستوپنجه نرم میکند. این نامهها به شکلی صمیمی و بیپرده نگرانیها و دردهایش را بیان میکنند؛ نگرانیهایی که نهتنها بر زندگی شخصی او سایه انداختهاند، بلکه در بسیاری از نوشتههایش نیز بازتاب یافتهاند. خواندن این نامهها این امکان را فراهم میکند که خواننده از پشت پرده تردیدها و کشمکشهای درونی نویسنده به زندگیاش نگاه کند و درک عمیقتری از خاستگاه برخی از مضامین تکرارشونده آثار او به دست آورد:
«اوتلاجان خواهش میکنم ترتیبی بده برایم پول بفرستند. پول چندانی همراهم نبود. آن موقع مادر پول نداشت و نمیتوانست پول اکتبر را پیشپیش بدهد. من هم که نمیدانستم چقدر میمانم اما به من قول داده بود از اکتبر مبلغ کمی پول در هر نامه بفرستد. خب تا حالا چندینبار خواهش کردهام اما هیچ پولی نرسیده. امروز شانزدهم است و برای این کار در مجموع فقط هفتاد کرون به دستم رسید. پول شرکت نرسیده یا شاید هم نامهای که پول تویش بوده، گم شده؟ یا اینکه میخواهند با این شیوه یادم بدهند پول دربیاورم؟...»
در نهایت، «نامهها به اوتلا و خانواده» تصویری زنده و انسانی از فرانتس کافکا به دست میدهد؛ انسانی پر از تناقض، شک و دغدغههای عمیق که تنها با خواندن این نامهها میتوان به عمق این شخصیت بزرگ و تاثیرگذار پی برد. این کتاب، نه تنها یک اثر ادبی بلکه یک سند تاریخی و روانشناختی است که به علاقهمندان ادبیات مدرن و فرهنگ قرن بیستم فرصت میدهد تا به دنیای پیچیده یکی از بزرگترین نویسندگان عصر خود نزدیک شوند. تجربه خواندن این نامهها، درک تازهای از هنر، زندگی و روان کافکا به دست میدهد که برای هر خواننده مشتاق به ادبیات و تاریخ معاصر، بینظیر و ارزشمند است.
برگرفته از: ایسنا