«اَمبرسونهای باشکوه» سرنوشت متغیرِ سه نسل از خانوادهای آمریکایی را روایت میکند. این داستان در یک شهرِ خیالی در غرب میانه و در نیمه دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم جریان دارد. قهرمان این درام تاریخی بزرگِ تارکینگتون، جورج امبرسون مِینِفر، وارث متکبر ثروتِ امبرسونها است که عاشقِ لوسی مورگان میشود، اما با سقوطِ تدریجیاش، داستان سویه دیگری در هزارتوی مدرنیته قرن بیستمِ آمریکا میگیرد.
به گزارش ایبنا، کتاب «امبرسونهای باشکوه» رمانی پرفروش اثر بوث تارکینگتون است که در سال ۱۹۱۹ موفق به کسب جایزه پولیتزر شد. داستان این رمان در اوایل قرن بیستم و آغاز عصر اتومبیل میگذرد و به زندگی ثروتمندترین خانواده شهر، خانواده امبرسون، میپردازد. امبرسونها، هر چیزی را که با پول بشود خرید، دارند. اما جورج امبرسون مِینِفر، نوه لوس امبرسون بزرگ، نمیتواند تغییرات اجتماعی در حال وقوع را درک کند و از این مساله آگاه نیست که تاجران، صنعتگران و زمین فروشان خیلی زود از نظر ثروت و مقام از او پیشی خواهند گرفت. جورج به جای پیوستن به عصر صنعت و مکانیک، ترجیح میدهد که یک «جنتلمن» باقی بماند اما حامیان جورج پس از تبدیل محل زندگیاش به شهری بزرگ و محصور شدن قصر خانوادگی اش در دوده و سیاهی ناشی از اتومبیلها و کارخانههای مختلف، یکی پس از دیگری پشتش را خالی میکنند و زندگی مجلل و باشکوه امبرسونها، به رویایی در گذشته تبدیل میشود.
«امبرسونهای باشکوه» داستان عشق و بزرگ شدن هم هست. داستان مرد جوانی که درس سخت زندگی را فرامیگیرد و در نهایت دختر محبوبش را به دست میآورد. اما حتا از این منظر نیز کتاب بسیار سادهای نیست؛ رمانی است نامتعارف و راحتیهای رمانهایی با یک قهرمان دوست داشتنی یا یک پایان خوش را ندارد. بسیار پیچیدهتر، شخصیتر، و تاریکتر است از هر آنچه خلاصههای داستان عنوان میکنند. «امبرسونهای باشکوه» نوعی از شعر مرثیهای بر جوانی از دست رفته و گذشته غیر قابل بازگشت است. احساسی که خواننده در انتها دارد، افسردگی، حسرت و حس از دست دادن است. واکنشی که فرد به یک اثر هنری دارد چیزی شخصی است. در خوانش اولِ امبرسونهای باشکوه، بعضی بیشتر جنبه تاریخی را میبینند و برخی عشق را. هیچ خوانندهای همیشه به طور کامل از همه لایهها آگاه نمیشود اما همه لایهها آنجا حضور دارند. ناما سندرو در مقدمه مفصلی که بر این کتاب نوشته است امبرسونهای باشکوه را از سه منظر بررسی میکند: تاریخ ادبیات داستانی و سپس شعر که در ادامه به نگاه او به این سه وجه رمان میپردازیم.
قهرمان داستان کارخانهداری است به نام جیمز شرایدن که کارخانه پمپ اتوماتیک شرایدن را میسازد؛ کسب و کار عظیمی که یک شهر غرب میانه مانند ایندیاناپولیس را زیر سلطه خود در میآورد و بر آن سایه می افکند. شرایدن همان «وحشیگری بسیار کثیف» است که به واقعیت تبدیل شده. در تصمیم نهایی برای گسترش همیشگی کارش، شرایدن خانواده خود را قربانی میکند. «آشوب»، این تاثیرات را به روی همهی فرزندانش نشان میدهد اما خط اصلی داستان در مورد پسرش بیبز است. در آخر بیبز از رویاهایش برای شاعر شدن دست بر میدارد تا خود را وقف کارخانهی پمپ شرایدن و شعبههای متعددش کند. بیرحمی تجارت بر هنر پیروز میشود. خوانندههای اصیل امبرسونهای باشکوه مانند ما که میدانیم، میدانستند داستان چهطور باید از آب در میآمد. اتومبیل - مهم نیست که جورج چهطور سعی میکند با استفاده از اسامیای مانند «چرخ خیاطی»، «ساییدن ظرف» و «دستابزار» خطرش را کوچک جلوه دهد - بر عابرانی که داد میزنند، «یک اسب بخر!» پیروز خواهد شد. به هر حال این فرایند تاریخی رشد و توسعه نقطه عطف کتاب است.
خوانندهای که برای نخستین بار شروع به خواندن «امبرسونهای باشکوه» میکند، ممکن است متوجه نشود همهی لایههای معنایی رمان در همان پارگراف اول جا داده شده است. آن پاراگراف دنیای کوچک رمان را در شهری نسبتاً کوچک در غرب میانه و بسیار شبیه ایندیاناپولیس مورد علاقه تارکینگتون قرار میدهد که زمان نگارش رمان هم در گذشته نزدیک است. رمان خانواده قدرتمند امبرسون را نیز معرفی میکند و اعلام میدارد که شکوه خانواده و تمام دنیای کوچکشان به چه سمتی میرود. از همان پارگراف اول صدای راوی خواننده را به درون داستان میکشاند. کتاب «امبرسونهای باشکوه» اثر بوث تارکینگتون با ترجمه سیروس نورآبادی در ۳۹۰ صفحه و به بهای ۱۵۰ هزار تومان از سوی نشر افکار جدید منتشر شده است.