۱۲ روز جنگ بین جمهوری اسلامی و اسراییل با وساطت ترامپ آتش بس شد. پرسش این است که آیا این آتش بس پایدار است یانه؟
با توجه به مواضع و اظهارنظرها و شرايط رفتارى طرفین، پايداري آتش بس در بلند مدت به دلایل زير بعيد به نظر میرسد:
ا-دلایل ساختاری و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی:
-توافق آتش بس و ترک مخاصمه در صورتی پایدار است که طرفین، توافق یا معاهده را امضاء کنند. که به احتمال قوي، جمهوری اسلامی، به دلايل زير آنرا امضاء نخواهد کرد.
-دكترين جمهوري اسلامي محو اسراييل است. حتی اگر در عمل گاهی تعدیل شود، اما همچنان در خاورمیانه حفظ شده است. لذا ترک مخاصمه به مفهوم کنار گذاردن دشمنی این دکترین است.
-امضاء قراداد صلح يا ترك مخاصمه به منزله به رسمیت شناختن موجودیت اسراییل به عنوان یک کشور است که به معنای عقب نشینی از دکترین محو اسراییل است.
-حمایت سیستماتیک از گروههای حامی ایران (مانند حزبالله، حماس، حشدالشعبی، حوثیها) نیز ابزار راهبردی جمهوری اسلامی در جنگ است که با روح آتشبس در تضاد است.
- پروژه هستهای، سامانههای موشكي و نیروهای محور مقاومت، مشکل بین ایران و امریکا و اسراییل مانع صلح است.
٢-وضعيت پروژه هستهای پس از آتش بس.
- اعلام ادامه غنی سازی اورانیوم و نامشخص بودن محل نگهداری ۴۰۸ کیلو گرم اورانیوم غنی سازی شده در سطح ۶۰ درصد نشاندهنده موضع تهاجمی و عدم تمایل به بازگشت به میز مذاکره.
-واکنش به مذاکره با آمریکا، پس از آتش بس تاكنون منفی بوده است.
- تصویب طرح تعلیق همکاری با آژانس با قید دو فوریت در مجلس (با 220 رأی موافق و 2 رأی ممتنع) و شورای نگهبان در همان روز با اجماع آراء، به مفهوم آن است که جناح رادیکال خواهان ادامه جنگ است که به اتفاق آراء از طرحی که تنش زا است حمایت میکنند.
اتهام جاسوسی به رافائل گروسی و پیشنهادهایی مبنی بر بازداشت و اعدام او، نمایانگر گسست با نهادهای بینالمللی است.
برداشتن دوربینها و ممنوع کردن بازرسیها.
تهدیدهای دو طرف همچنان وجود دارد که میتواند به درگیری ختم شود.
۳-موضع آمریکا و ترامپ:
-وعدههایی که ترامپ پس از وساطت آتشبس داده بود مانند اجازه فروش نفت یا لغو برخی تحریمها و سرمایه گذاری در ساخت تاسیسات انرژی هستهای به جای فردو، بهدلیل واکنشهای رسانهای و سیاسی داخل ایران، ملغي و يا مشروط شدهاند.
-تهديد عليه ترامپ در رسانههای رسمي كشور، مانند تیتر کیهان، نشانگر مخابره سيگنالهاي منفي به شركت در مذاكرات است و عملاً هرگونه کانال مذاکره را نیز از نظر حیثیتی برای آمریکا مسدود میکند.
٤-شرايط ناپايدار منطقهای و امكان بازگشت به درگيري:
درگیریها در سوریه، لبنان، یمن و عراق، پتانسیل دارند که به جنگی مستقیم یا نیمهمستقیم بین ایران و اسرائیل تبدیل شوند.
-يك شليك عمدي يا سهوي میتواند آتش جنگ را مجدداً شعله ور سازد.
ورود احتمالي به ميز مذاكره:
با وجود آنچه ذكر شد، ورود جمهوري اسلامي به مذاكره را نيز نبايد منتفي دانست زيرا با وجود انزوای بینالمللی، هنوز چند ابزار کلیدی در اختیار دارد که میتواند در مذاكرات از آنها به عنوان اهرم فشار براي امتيازگيري در چارچوبي واقعي و عملياتي استفاده کند:
ابزارها چه هستند؟
-تأکید جمهوري اسلامي بر ادامه غنی سازی و تهديد به بازگشت غني سازي در سطح ٦٠ درصد میتواند به عنوان يك ابزار چانه زني مطرح باشد.
-تهدید به خروج از NPT که برای غرب حساسیت برانگیز است میتواند واکنش آنها را در مذاکرات نرمتر سازد.
-توانمند سازي نيروهاي حامی ایران و شبه نظاميان شيعه در عراق میتواند به عنوان ابزار فشار مورد استفاده قرار گيرد.
-تهدید منافع آمریکا و متحدانش از طریق ناامن سازی دریای سرخ و خلیج فارس و بستن تنگه هرمز از دیگر برگهایی است که ایران میتواند روی میز مذاکره قرار دهد.
-وقوع بحران و هرج و مرج احتمالی در ایران پس از شکست مذاکرات به علت موقعیت ویژه ژئوپلیتیک ایران نه به نفع غرب است و نه کشورهای منطقه. اين مهم را غرب بايد در فرايند مذاكرات مورد توجه قرار دهد.
-همکاری با کشورهای چین و روسیه و انعقاد قراردادهای بلندمدت با آنان میتواند به عنوان ابزاری برای نشان دادن استقلال و کاهش فشارهای تحریمی مورد استفاده قرار گيرد.
نتیجه گیری:
پرسش این است که آیا جمهوری اسلامی بدون زیر سؤال بردن ایدئولوژی خود، می تواند آتشبس دائمی و ترک مخاصمه را بپذیرد یا خیر.
حتی اگر بخشهایی از نظام تمایل به مذاکره داشته باشند، حاکمیت یکدست نیست و جناحهایی که منتفع از شرایط جنگیاند، احتمالا مخالف تنشزداییاند.
-تداوم وضعیت «نه جنگ نه صلح» به جمهوری اسلامی اجازه میدهد:
۰ مشکلات داخلی را توجیه کند.
با این اوصاف با توجه به دادههای موجود و رفتارشناسی طی چهار دهه گذشته، آتش بس فعلی فاقد مبنای حقوقی الزام آور، موقتی و ناپایدار است و حتی اگر طرفین به طور مستقیم وارد جنگ نشوند شرایط داخلی ایران بیش از پیش فضای نظامی و امنیتی را تجربه خواهد کرد.
سخن آخر آنكه، مذاکره جدی و واقعی، بدون تغییر بنیادین در رفتار و رویکردها غیرممکن است.