استان سمنان؛ جایی که هنوز میتوان صدای یوز را در سکوت دشت شنید. امید و نگرانی به زنده ماندن یوز در طبیعت ایران و نگرانی از اینکه تا چه حد بر لبه انقراض آن پیش رفتهایم. انقراض نادرترین گربهسان وحشی دنیا که بیش از هر زمان دیگر به نماد چالش و مسئولیت ما در برابر طبیعت ایران تبدیلشده است.
30 یوز باقیمانده است
یوز آسیایی که زمانی در دشتهای وسیعی از غرب آسیا تا هند میدوید، امروز فقط در ایران باقیمانده و جمعیت آن در طبیعت، کمتر از ۳۰ فرد تخمین زده میشود. عمده این جمعیت در استان سمنان، منطقه توران و بخشهایی از خراسان شمالی حضور دارند؛ مناطقی که بهواسطه زادآوریهای اخیر و ثبت نسل جدید از مادههایی چون «تلخاب» و «هرب»، آخرین کورسوی امید برای بقای این گونه ارزشمند را زنده نگهداشتهاند.
مرگ یوزها در تصادفات
اما از همین جمعیت محدود، ۱۳ یوز در سالهای اخیر، فقط براثر تصادف جادهای از بین رفتهاند. تهدیدهای یوز اما متأسفانه متنوع و زیادند: کمبود نیروی انسانی و تجهیزات حفاظت، کاهش جمعیت طعمههای طبیعی، تصادف در جادهها، حضور دام و شتر و سگهای گله، کمبود منابع آبی و پروژههایی که بدون ارزیابی محیط زیستی اجرا میشوند و درنهایت گستره زیستی یوز را چندپاره میکنند. از سال ۱۳۸۰ تاکنون ۶۸ یوز تلفشدهاند که 85 درصد آن ناشی از عوامل انسانی بوده؛ یعنی بیشتر از طبیعت، ما عامل خطر شدهایم...
نجات یوزها
در سالهای اخیر، اقدامات ارزشمندی انجامشده؛ از بازسازی پاسگاههای محیطبانی و احیای منابع آبی تا نصب تابلوهای هشداردهنده و محدودیت سرعت تردد در جاده شاهرود به سبزوار. هنوز امید داریم؛ محیطبانان در شرایط سخت، اما بادل پر از عشق، شب و روز در تلاشاند. مرکز تکثیر در اسارت هم با همه محدودیتها فعال است. پایش زیستگاه، و فنسکشی در بخش محدودی از جاده انجامشده ولی باید با خودمان صادق باشیم: همه اینها هنوز کافی نیست. هنوز فاصلهداریم. فاصله بین حفاظت نمادین و حفاظت درخور! آیا میتوانیم برای مردم و ذینفعانی که سالها در این سرزمین زیستهاند، راهحلهایی مشارکتی و منصفانه بیابیم؟ آیا میخواهیم با رفع تعارض دام و شتر در زیستگاهها، گوشهای را برای یوز و همزیستانش ایمن کنیم؟ آیا میتوانیم از همین حالا، حداقل ۷۵ کیلومتر جاده را با فنسکشی، روشنایی و گذرگاهها در جاده شاهرود به سبزوار برایش ایمن کنیم یا اینکه میتوانیم منابع اولیه از آب و طعمههای طبیعی را که در طول سالیان از بین بردهایم دوباره تأمین کنیم؟ آیا عزم جدی در افزایش تعداد، و توسعه توان محیطبانان برای حفاظت از زیستگاههای یوز راداریم؟ آیا آمادگی داریم بخشی از توسعهمان را با قوانین طبیعت تنظیم کنیم؟همه اینها اقداماتی فوریاند که زمان برای آنها اندک است. این مسیر فقط با مشارکت مردم، رسانهها، نهادهای مسئول و دلسوزان طبیعت به سرانجام خواهد رسید. حفاظت از یوز، صرفاً دغدغه محیط زیستی نیست؛ بلکه بیانگر نوع نگاه ما به توسعه، آیندهنگری و مسئولیتپذیری ملی است. نماد سلامت زیستبومهای ما، حافظ توازن حیات و درنهایت آیینهای است از شیوه توسعه ما. حفظ یوز، یعنی تأمین حق حیات برای مردم و طبیعت. امروز، یوز آسیایی در مرز میان بودن و نبودن میدود. اینکه به کدام سو برود، شاید آزمونی است برای ما…