وحید نوری-کارشناس مسائل سیاسی
طرف های آمریکایی و ایرانی با اختلافات جزئی درخصوص مستقیم یا غیرمستقیم بودن مذاکرات هسته ای، اصل وجود چنین مذاکراتی در شنبه آینده را تایید کردند؛ ابتکار عمل با دانلد ترامپ بود که با نوعی شور و شعف و البته انتظارات بالا، مذاکرات شنبه آینده را «مستقیم» و «در بالاترین سطح» توصیف کرد؛ در مقابل طرف ایرانی با رویکردی منفعلانه، احتمالا به دلیل عدم انتظار برای آشکارسازی گفتوگوها از سوی واشینگتن، ضمن تأیید اصل مذاکرات بر «غیرمستقیم» بودن آن تأکید کرد.آنچه واضح است، طرف ایرانی رویکرد محافظه کارانه، گام به گام و همراه با احتیاط در پیش گرفته؛ الگویی که سنّت مذاکراتی ایران در همه پرونده ها و بحران های سیاست خارجی پس از انقلاب بوده که البته در موارد متعددی به از دست رفتن فرصت ها منتهی شده است. رویکرد رسانه ای دولت نیز اطلاع رسانی «قطره چکانی» است. در نقد این الگو و سیاست خارجی پشتیبان آن بسیار گفته و شنیده شده است و این یادداشت در صدد تکرار مکررّات نیست؛ بالطبع طراحان و ناظران این سیاست می توانند دلایلی برای درست بودن رویکرد خود ارائه دهند از جمله عدم اعتماد به طرف مقابل و تلاش برای مدیریت انتظارات داخلی؛ مهمترین تجربه در دسترس آنها شاید توافق برجام و یا مذاکرات هسته ای ایالات متحده و کره شمالی در دولت پیشین ترامپ است که علیرغم برگزاری در عالیترین سطوح، به نتیجه مطلوبی برای طرفین نرسید. با این حال، تاریخ روابط بینالملل ناظر موارد متعددی بوده که تحوّل در روابط دشمنان سنّتی با ابتکارات «خارق العاده»، «سریع» و «شگرف» در شکل و محتوای دیپلماسی حاصل شده؛ مذاکرات چین و آمریکا در دهه 1970، حل بحران موشکی کوبا میان آمریکا و شوروی در دهه 1960 و مذاکرات مربوط به کاهش زرادخانه هسته ای آمریکا و شوروی در دهه 1980 مثال هایی از این دست است؛ در این بستر، اصرار طرف ایرانی بر ممنوعیت مذاکره مستقیم، حداقل برای افکار عمومی بین المللی قابل درک نیست؛ این اصرار بیش از آنکه خاصیت ماهوی و کارکردی برای مذاکرات داشته باشد، ناظر به مناسبات سیاسی داخلی ایران است.با این حال، تاریخ روابط بینالملل ناظر موارد متعددی بوده که تحوّل در روابط دشمنان سنّتی با ابتکارات «خارق العاده»، «سریع» و «شگرف» در شکل و محتوای دیپلماسی حاصل شده؛ مذاکرات چین و آمریکا در دهه 1970، حل بحران موشکی کوبا میان آمریکا و شوروی در دهه 1960 و مذاکرات مربوط به کاهش زرادخانه هسته ای آمریکا و شوروی در دهه 1980 مثال هایی از این دست است؛ در این بستر، اصرار طرف ایرانی بر ممنوعیت مذاکره مستقیم، حداقل برای افکار عمومی بین المللی قابل درک نیست؛ این اصرار بیش از آنکه خاصیت ماهوی و کارکردی برای مذاکرات داشته باشد، ناظر به مناسبات سیاسی داخلی ایران است.بالطبع این یادداشت منتقدان زیادی خواهد داشت؛ عده ای آن را بلندپروازانه خواهند دانست؛ عده ای آن را بر خلاف ماهیت انقلابی جمهوری اسلامی میدانند و عده دیگری احتمالاً «غیرعملی»؛ نگارنده از هویت متصلب و نهادینه شده در سیاست خارجی ایران و نیازمندی رویکرد «بزرگ در برابر بزرگ» به چرخش استراتژیک در سیاست خارجی واقف است؛ دشواری چنین چرخشی و ملاحظات فکری تصمیم سازان بر این قلم پوشیده نیست؛ با این حال، تاریخ روابط بینالملل نشان داده نام نیکوی سیاستمداران در وفاداری به منافع و امنیت ملّی است و توجه به این امر، می تواند جسارت لازم را برای اتخاذ رویکرد بزرگ در برابر بزرگ هموار سازد.
برگرفته از: دیپلماسی ایرانی