غسان شربل- تحلیلگر سیاسی
«این خطرناکترین جنگ منطقهای است. نتایج آن نقشها، مکانها، نقشهها و پایتختها را شکل خواهد داد. بنیامین نتانیاهو از «طوفانِ» یحیی سنوار استفاده کرد تا کودتای کاملی علیه شورش ایران، که دههها پیش رخ داده بود، به راه اندازد. نتانیاهو از حمایت آمریکا و درک غرب برای قطع کردن بالهای ایران و همپیمانانش برخوردار است. این جنگی است که تنها آمریکا میتواند آن را متوقف کند، آن هم زمانی که خودش صلاح بداند و پس از اینکه نیروهای درگیر، از جنگ خسته شوند.»
روزنامهنگار، زمانی که این سخنان را از یک فرد نگران از تحولات و پیامدهای آنها شنید، آشوب شد.
واضح است که خاورمیانه در این لحظه، نفس را در سینه حبس کرده و منتظر است. وعده روزهای سختتری داده شده است. طوفانهای پراکنده ممکن است به هم پیوندند و گردبادی به راه افتد. منطقه هرگز چنین جنگی را تجربه نکرده است. جنگ از مرزها سرریز شده، در حالی که جامعه بینالمللی درمانده و نظاره گر است. مردم منطقه در انتظار حمله اسرائیل به ایران هستند. تهران اعلام کرده که چارهای جز تلافی نخواهد داشت. این تبادل ضربات تلافیجویانه، تهدیدِ دامن گرفتن آتشها را با خود دارد.
این صحنه ای جدید و بسیار خطرناک است. اسرائیل کنونی شبیه به اسرائیلی نیست که پیش از عملیات طوفان الاقصی در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ وجود داشت. نتانیاهو موفق شد که این مناقشه را به یک جنگ وجودی تبدیل کند که اسرائیل در آن با هزینه کردن جان و دارایی انسانها مشکلی ندارد.
ایران دیروز هم شبیه به ایران پیش از آن «طوفان» نیست. نتانیاهو آن را از «جنگ نیابتی» با ایران به یک رویارویی مستقیم در خاورمیانه کشاند. این جنگی است که ایالات متحده نمیتواند از آن دور بماند. این چیزی است که ایران مدتهاست تلاش کرده از آن پرهیز کند. تهران امیدوار بود که بتواند به بافتن فرشِ کودتای بزرگ خود در منطقه ادامه دهد، بدون اینکه به یک رویارویی مستقیم و خطرناک با آمریکا کشیده شود.
پیش از عملیات طوفان الاقصی، سنوار از طریق یک فرستاده به حزبالله و ایران اطلاع داد که «اتفاق بزرگی در حال وقوع است.» او از آنها خواست که بیشترین حمایت را از عملیاتش داشته باشند. او آرزو داشت که این عملیات آغازگر «ضربه بزرگی» باشد که سالها درباره آن پچپچ کرده بود و نیاز به شلیک موشکها و پهپادهایی داشت که از چندین کشور، از جمله ایران، به سمت اسرائیل پرتاب شوند.
این جنگی فرسایشی است که شکل منطقه و توازن قوای آن را تغییر خواهد داد. السنوار ناخواسته «محور مقاومت» را در معرض آزمونی سخت قرار داده است. لبنان با حملات اسرائیل و آوارگان درگیر است، سوریه تلاش میکند خود را دور نگه دارد و عراق در تلاش است تا از تلافیجویی اسرائیل یا آمریکا علیه جناحهای خود جلوگیری کند.
در سال ۲۰۰۸ در وین، این فرصت را داشتم تا با محمد البرادعی، رئیس وقت آژانس بینالمللی انرژی اتمی، که بهتازگی در تهران با رهبر ایران، محمود احمدینژاد، رئیسجمهوری وقت، و علی لاریجانی، رئیس مجلس وقت، دیدار کرده بود، گفتوگو کنم. از البرادعی خواستم موضع ایران را خلاصه کند. او پاسخ داد: «ما میخواهیم به عنوان یک قدرت بزرگ منطقهای به رسمیت شناخته شویم.»
او توضیح داد که ایرانیها بر این باورند که اختلاف اصلی آنها با آمریکاست. احمدینژاد میخواهد این اختلافات را حل کند و رؤیای آن را دارد که مهندس این توافق بزرگ باشد. او باور دارد که این کار، او را به یک قهرمان ملی تبدیل خواهد کرد، بهویژه از آنجایی که ۸۰ تا ۹۰ درصد مردم ایران خواهان روابط عادی با آمریکا هستند. احمدینژاد، پیش از آنکه از آژانس اتمی بروم، شخصاً به من گفت: «میخواهم مذاکرات مستقیمی با آمریکا داشته باشم؛ نمیخواهم روسیه و چین دخالت کنند.»
این جنگی است بر سر نقشها، مرزها و موازنهها. تنها «شیطان بزرگ» قادر است جنگ را متوقف کند. اما قلمروهای وحشتزدهای که در انتظار مداخله قاطع آمریکا هستند، چه خواهند کرد؟ اگر ایران به کاخ سفید رو کند و با مردی به نام دونالد ترامپ روبهرو شود که چندین حادثه دردناک را به یاد تهران خواهد آورد، چه خواهد شد؟
برگرفته از: الشرق الأوسط / ترجمه دیپلماسی ایرانی