یدالله اسلامی- دبیرکل مجمع نمایندگان ادوار مجلس
نماینده رهبری در سپاه میگوید هدف فرماندهان سپاه شهادت است. خرد حکم میکند که هدف گذاری برای پایداری و ماندگاری باشد، قابل سنجش وارزیابی باشد. امکان اصلاح و بازنگری داشته باشد، براساس واقعیتها تعریف و زمان بندی شود. فرماندهان سپاه باید هدفی معنادار در دفاع از ایران و پیشگیری از هرگونه آسیب به یکپارچگی سرزمینی و آمادگی کامل برای برخورد با هرگونه زیاده خواهی داشته باشند و در دفاع از مردم وحقوق آنها تردیدی به خود راه ندهند. برای پیوند با مردم سر ازپا نشناسند. منفعت ملی را بر هر مقوله دیگری برتری داده و برای همبستگی ملی بکوشند و در این راه تا پای جان ایستادگی کرده و از هیچ گونه تهدیدی که آنها را از مسیر حاکمیت ملی دور بخواهد، نهراسند. شهادت نمیتواند هدف باشد بلکه ایستادگی در دفاع از مردم وسرزمین هدفی است که جان باختن در مسیر آن ارزش اخلاقی و انسانی داشته و شهادت ارزشی والا خواهد داشت. در راه هدفهای بزرگ جان باختن و شاید شهادت را در آغوش گرفتن دارای ارزش است، شهادت هدف نیست. شهادت در مسیر دستیابی به هدف از نوعی که پیشتر گفته شد ارزش است. شهادت در راه هدفهای بزرگ ارزشی اخلاقی و میهنی و دینی است. نبودنهایی که میتوانست ایران را ازخطرها برهاند به آسانی قابل جبران نیست.
خاکریز مناسب
در نبرد ایران و عراق شاهد صحنههای به یاد ماندنی فراوانی بودهام. بسیاری از جوانان و نوجوانان رزم ناآزموده چنان جام از خود گذشتگی بر لب می گذاشتندکه گویی همه معانی عرفان را در کوله بار خویش دارند. آنها درس معرفت و معنا را به همگان میآموختند، ولی کاش میماندند وایران را میساختند.
در زمان عملیات خیبر آب وخاکریز در نبردی نابرابر بودند. نیروهای جهادی شبانگاه خاکریز می ساختندو قربانی میدادند و نیروهای عراقی راه آب را به سوی خاکریزها گشوده بودند ونیروی آب، خاکریز شبانه را در خود فرو میبرد ومی خورد. و زحمت جهادگران دربرابر جریانی آبی که به سرعت میرسید از دست میشد. این امر تکرار میشد وادامه مییافت. جوانی سلحشور و بی ادعا از جهادگران که در خط مقدم بود و شاهد میدان بارها میگفت که بهتر است خاکریزها به فاصلهای بیشتر از دشمن زده شود که زمان بیشتری داشته باشیم و به جای خاکریز دژ بسازیم و این همه ابزار کار و نیروی انسانی ما آسیب نبیند. من هم تاکید بر انتقال پیام ایشان به قرار گاه کربلا داشتم و... او درمیدان بود و واقعیتها را میدید ولی زمان زیادی گذشت تا تصمیم گیران به همان نتیجهای برسند که او رسیده بود. آنچه او میدید واقعیت میدان نبرد بود و آنچه تصمیم گیران میخواستند کوتاه نیامدن و فاصله بیشتر نگرفتن از خط مقدم ودشمن بود. بگذریم. امروز هم جنگ نادیدهها و در ستاد نشستگان برهمان مدار تصمیم میگیرند که در دوران جنگ میگرفتند. اشتباه تاریخی ما نقد نکردن جنگ ایران وعراق بود و هست. به جای هرنقدی تقدیس جنگ میشود!؟ بر اشتباهات و تصمیمهای نادرست وعملیات پرهزینه و بی نتیجه مهر پناهکاری زده میشود.
من که جنگ را در کتاب نخوانده و از زبان دیگران نشنیدهام و در میدان واقعی تجربه کردهام ازواژه جنگ هم میترسم و در جنگی که همه نگران بروز آن هستند دیگر خط مقدمی هم وجود ندارد وهمه امکانات کشور خط مقدم است وهدف.
ایران هم تواناییهای بسیار دارد ودر میدان نبرد دشمنان آسوده وبی هزینه جان به در نخواهند برد، ولی پیامد جنگ ویرانی است وبس.
کاش خاکریز ها را در فاصله مناسب تروبا استحکام بیشتر وقابلیت نفوذ کمتر وبا دیدی همه جانبه وبرپایه خردورزی وآینده نگری وبادرک درست از تواناییها وارتباطات وپشتیباتی ها از دشمن میساختیم. کاش به ارزیابی واقعیت ونقش کشورهای دور و نزدیک و نسبت آنها با ایران هم مینشستیم و دوستان واقعی خود در بین کشورها را شمارش میکردیم.