روز گذشته مراسم تودیع و معارفه معاون فرهنگی وزارت ارشاد برگزار شد. عبدالحسین کلانتری، معاون جدید فرهنگی وزارتخانه گفت: تحول در حکمرانی عرصه فرهنگ یک امکان نیست، بلکه یک ضرورت تاریخی برای بقای فرهنگی، هویتی و تمدنی است. بسیاری از مسائل فرهنگی با تغییر مدل حکمرانی فرهنگی قابل حل است.
او با اشاره به دارا بودن تجربه متراکم و متنوعی از مدیریت و حکمرانی فرهنگی در کشور اظهار کرد: هر یک مزایا و معایبی داشتند. تجارب متنوعی در سایر کشورها و پهنههای فرهنگی نیز وجود دارد که بخشی از آنها در قامت نظریه صورتبندی شده ند. باید تحلیل دقیق و واقع بینانهای از راه پیموده شده و سایر تجارب داشت و بر آن اساس، مدل حکمرانی شایسته و متناسب با شرایط جدید را طراحی و اجرا کرد.
کلانتری افزود: اما باید بدانیم که از منظر روش شناختی، طراحی این مدل مطلوب، پشت درهای بسته و یا با اتکا به ظرفیتهای فکری خاص و انحصاری صورت نمیپذیرد بلکه این مدل باید با مشارکت تمامی ذینفعان و ذیربطان و در خلال فرایندی گفتوگویی، باز و شفاف صورت بگیرد تا استدلالها محک و عیار بخورند و به اجماع نزدیکتر شویم.
معاون فرهنگی تصریح کرد: باید بدانیم و از عمق وجود باور کنیم که راهی جز گفتوگو نداریم. چنین فرایندی ذاتی حوزه فرهنگ است. عرصه فرهنگ، عرصه گفت و گو، مشارکت، تفاهم و اجماع پس از گفت و گوهای انتقادی همه ذیربطان و بازیگران است. به همین علت آزادی نیز با فرهنگ و تفکر پیوندی وثیق و ناگسستنی دارد.
او با اشاره به اینکه منطق عرصه فرهنگ با منطق عرصه سیاست و اقتصاد متفاوت است، اظهار کرد: عرصه فرهنگ، عرصه مدارا، گفت و گو، استدلال و مفاهمه است. فرهنگ منشأ پایداری یک نظام اجتماعی است، حال آنکه منطق عرصه سیاست، زور و هدف آن دستیابی به قدرت است. منطق عرصه اقتصاد نیز تولید ثروت و ابزار تعامل آن پول است پس عرصه فرهنگی منطق، هدف و ابزارهایی متفاوت از عرصههای سیاسی و اقتصادی دارد.
کلانتری تصریح کرد: بدیهیست، این به معنای جداافتادگی و جزیره بودن عرصه فرهنگ نیست. بلکه به معنای تاکید بر لزوم هویتبخشی به عرصهای است که در جهان جدید مورد هجمه عرصه سیاست و اقتصاد قرار گرفته است. و این هویت بخشی و تمایز عرصه فرهنگی، پیشنیاز هرگونه ارتباط معقول میان آن با سایر عرصههاست.
او در ادامه بیان کرد: پس از شناخت و اصالتبخشی به عرصه فرهنگ است که میتوان به گفتوگو با سایر عرصهها پرداخت و دادوستد معقول میان عرصههای مختلف را متصور شد. اقتصاد فرهنگ و سیاست فرهنگ که حاصل این دادوستد است، پس از بازشناسی و قبول وجود مستقل عرصه فرهنگ صورت میپذیرد.
معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی همچنین گفت: از محورهای تحول حکمرانی فرهنگ، بازپسگیری جغرافیای فرهنگ از یوغ و استعمار عرصه سیاست و اقتصاد است. باز هم عرض میکنم، بدیهیست که این به معنای سیاستزدایی و اقتصادزدایی از فرهنگ نیست، اما یقینا مقابله آشکاری است با سیاستزدگی و اقتصادزدگی عرصه فرهنگ که در این زمینه ادبیات مشبعی وجود دارد و در فرصتهای آتی باید بیشتر در این رابطه گفت و گو کنیم.