شنبه 25 مهر 66: در منزل بودم. دیشب آقایان [میرحسین موسوی و بیژن نامدار زنگنه] نخست وزیر و وزیر جهاد [سازندگی] اطلاع دادند که آزمایش دو موشک 62 کیلومتری اختراعی جهاد در میدان تیر سمنان با موفقیت انجام شده است؛ مایه خوشحالی است. آقای زنگنه مدعی است تا آذر ماه موشک 130 کیلومتری هم آزمایش میشود.
اخبار رادیو آمریکا را گرفتم. پیداست که بنا ندارند در برخورد با موشک خوردن کشتیهایشان بیاحتیاطی کنند. در داخل آمریکا مسأله ایجاد شده و احتمال استعفای [گاسپار] واینبرگر [وزیر دفاع] مطرح شده و [جیمی] کارتر [رئیس جمهور سابق آمریکا] از سیاست [رونالد] ریگان به تلخی انتقاد کرده است.
اول وقت آقای صیاد شیرازی آمد. درباره وضع خلیجفارس پیشنهادهایی داشت. معتقد است که نیروی دریایی ارتش باید تصفیه شود و دفتری از طرف قرارگاه در منطقه، ناظر بر پیشرفت امور باشد. ظهر همسر مرحوم [حسن] لاهوتی، منزل ما بود. معمولاً از منزل بیرون نمیرود و این اولین بار است که به منزل ما آمده. چند سال است که قوم و خویش شدهایم.
عصر آقای [محمد علی] رحمانی مسئول بسیج آمد. پس از معالجه در خارج برگشته و از معالجه دکترهای داخلی ناراضی است؛ خدا به داد مریضهای معمولی برسد. پایش در تصادف شکسته است.
شب یک مجروح جنگی از نوق آمد که از معالجهاش ناراضی است. او محیط بیمارستان اختر را ضدانقلابی میداند. شب او را نگه داشتم که فردا برای بررسی مسألهاش به مجلس بیاید. همشیره فاطمه آمد. از نوق برگشته است. شب آقای [ابوالفضل] توکلی بینا آمد. درباره استفاده از زمین های البرز قم مذاکره کردیم.
امروز عراق جز یک مورد شرارتی نداشته است. گفتم فعلاً جوابی داده نشود. اخبار مربوط به موشک خوردن کشتی کویتی تحت پرچم آمریکا، مهمترین موضوع گزارش و تحلیل رسانههای خبری جهان است. آنها خیلی نگراناند که درگیری بین ایران و آمریکا اوج گیرد. نفت هم کمی گران شده است. آمریکاییها مبهم حرف میزنند. به نیروهای دریایی سپاه و ارتش گفتم که فعلاً به آمریکاییها تعرض نکنند که تحریک نشوند. کویت حرکات سیاسی و تبلیغی را تشدید کرده است.
امروز آمریکا چهار سپاهی اسیر شده و دو جنازه شهدا را توسط عمان تحویل داد. تحویل جنازههای شهدا هم دلیل این است که آمریکاییها نمیخواهند وضع را بحرانی کنند ؛ یا اینکه میخواهند ما را غافگیر کنند. امروز 59 جنازه باقی مانده در عربستان [از حادثه حج خونین] هم به ایران تحویل شد. این کار مدتی طول کشید. عربستان بیجهت سرسختی میکرد.
۲۵ مهر ۱۳۷۶: تا ساعت یازده صبح به بازبینی خاطرات آماده انتشار سال 1360 و مطالعه تاريخ و کتاب كليد قرآن پرداختم. سپس به میهمانى اخوى محمد، به لالون رفتيم. محسن، مهدى، فاطى، سعيد، اعظم، مريم و بچهها هم بودند؛ عفت نيامد.
پس از ناهار و استراحت، رفتيم و بزرگراه در دست ساخت تهران ـ شمال را از طريق نور ديديم. تا نزديك سد لار، حدود 20 كيلومتر بعد از لالون و 15 كيلومتر بعد از گرمابدره و سپس در دره لالون هم شش كيلومتر در ارتفاعات، تا محل معدن زغالسنگ كه درآنجا ساختمان نيمه مخروبه قديمى هست كه گفتند از زمان قاجار است.
اردوگاه در دست ساخت براى مدرسه دخترانه روشنگر را هم ديديم. نماز مغرب را در منزل اخوى خواندم. مقدارى از تلويزيون، مسابقه فوتبال تيمهاى ايران و چين را ديديم. با نتیجه چهار بر يك، به نفع ايران تمام شد كه خيلى موجب خوشحالى ايرانيان است؛ چون گامى ديگر براى حضور در مسابقه جهانى فرانسه خواهد بود. ساعت هشت و نیم شب به خانه رسيدم. سريال «تنهاترين سردار»، دربارة زندگى امام حسن(ع) را ديدم.