«سرانجام» کمدی عجیب کلود للوش درباره مردی که با بحران واقعیت مواجه میشود، به نظر خداحافظی او با سینما است.
به گزارش مهر از ورایتی، کلود للوش کارگردان کهنه کار فرانسوی در فیلم جدیدش «سرانجام» داستانی درهمآمیخته و احساساتی درباره وکیلی که با مرگ حقیقت دست و پنجه نرم میکند، تاحدودی از روزهای شکوه خود فاصله میگیرد، اما شیفتگان او چیزهای زیادی برای لذت بردن پیدا خواهند کرد.
پنج سال پیش، کلود للوش نویسنده و کارگردان فرانسوی، با «بهترین سالهای زندگی»، که دنبالهای بر رمان پرطرفدار او «یک مرد و یک زن» در سال ۱۹۶۶ بود، به جایگاه بزرگترین موفقیت حرفهای خود بازگشت. این فیلم از چند جهت احساس مرثیهای به خود میگرفت زیرا آخرین حضور هر ۲ ستارهاش، ژان لویی ترنتینان و آنوک امه روی پرده سینما بود. للوش از آن زمان تا کنون ۳ فیلم ساخته که آخرین آنها «سرانجام» یا «درنهایت» به نظر میرسد به نوعی جمعبندی حرفهای این فیلمساز ۸۶ ساله باشد.
«سرانجام» پنجاه و یکمین فیلم این فیلمساز امسال در بخش خارج از رقابت جشنواره فیلم ونیز به نمایش درآمد و همراه با آن جایزه یک عمر دستاورد هنری به للوش اهدا شد. اکران این فیلم که شاید صرفاً برای وفادارترین تحسین کنندگان کارگردان قابل درک باشد، در فرانسه برای ۱۳ نوامبر برنامه ریزی شده است.
در حالی که علاقمندان و پیگیران آثار وی ممکن است از تجزیه شوخیهای مختلف و ارجاعات تو در توی فیلم به آثار خود للوش لذت ببرند- زیرا او در این فیلم یک بار دیگر، به پشت سر خود و آثار بزرگی که به جای گذاشته میپردازد- مخاطبان جدید ممکن است این لحظه ها را از دست بدهند.
«سرانجام» به شخصیتها، رشتههای داستانی و حتی قطعههایی از فیلمهای «مانی مانی مانی» سال ۱۹۷۲ و «سال نو مبارک» سال ۱۹۷۳ میپردازد - هر ۲ فیلم جنایی با بازی ستاره ایتالیایی لینو ونتورا در نقش اصلی، بهعنوان فلاش بک گزیده شدهاند. قهرمان فیلم جدید، وکیل میانسال لینو کاسارو (با بازی کمدین مشهور کد مراد) نام مشترکی با بازیگر جنایتکار حرفهای «مانی مانی مانی» دارد. شاید نظر للوش معطوف به دوگانگی انسان باشد، اما توضیح سادهتر این است که اولی پدر دومی است که با ماجراجوییهای مبهم به سمت درست قانون گرایش پیدا می کند. داستان درباره لینو جونیور وکیلی است که در حرفه خود موفق بود و با لئا (السا زیلبرشتاین) بازیگر مشهور و بسیار جوانتر ازدواج کرد، اما ناگهان از دروغ گفتن خسته شد و همه چیز را رها کرد تا به تنهایی به سفری با پای پیاده در سراسر فرانسه برود. این تصمیم به نظر میرسد نتیجه یک بیماری مغزی مرموز در علم سینما باشد که به طور ناگهانی مانع از دروغ گفتن وکیل مدافع موفق میشود؛ رنجی که عواقب خاصی برای شغل و ازدواج او دارد.
یک اختلال عصبی جدیتر نیز در اینجا هست و همانطور که او در طول سفر اپیزودیک خود با افراد مختلف پیوند میخورد، فضایی مشترک به طرز عجیبی در تمام فیلم وجود دارد، مانند برخی از فلاش بکهای تصادفی جنگ جهانی دوم - که به طور عجیبی در موسیقی جاز شلوغ و شادی آور ابراهیم معلوف، ترومپتیست مشهور، چهره می کند.