سال ها پیش از آن که پیتر میمی، کارگردانِ مصریِ سریالِ معروفِ حشاشین، بدنیا بیاید، استاد مهرجوئی فقید قصد ساخت سریالی با موضوع حسن صباح، را در سال ۱۳۵۶ داشت که علی رغم سناریونویسی، ناتمام ماند و حالا توسط کشور مصر، این اتفاق هنری با تمام تبلیغات و حواشی رخ داد و در مارس ۲۰۲۴ و همزمان با افطارهای ماه مبارک رمضان، بینندگان در مصر، ایران و چند کشور منطقه، به تماشای سریالی با مضمون فرقه اسماعیلیه و شخصیت های سه یار دبستانی، حسن صباح، عمر خیام و خواجه نظام الملک نشستند.
اینکه کشور مصر با چه نیتی، اقدام به ساخت این پروژه تاریخی کرده، از حرمان ناشی از غفلت ما نخواهد کاست. تلنگری است بر سالها بی تفاوتی مدیران فرهنگی کشور که اگر نسازیدش، خواهند ساخت. البته پیوندهای تاریخی موضوع سریال و سوژه آن که فرقه اسماعیلیه (مذهب فاطمیون مصر) و امپراطوری سلجوقی است با کشور مصر، مسئولین هنری و دولتمردان مصری را در جایگاهی، محق برای تعریف داستان تاریخی قرار می دهد و نباید آنان را در نوع روایت تاریخ، سرزنش کرد.
الحق که تصویری که مصری ها از جغرافیای ایران، شامل اصفهان، قزوین و ری و همچنین چهره و زیست فارس زبانان و ترکان ایران، ارائه کرده اند، تصویری قابل قبول و زیباست و اصلاً قابل قیاس با تصاویر فیلم های ضدایرانی ۳۰۰، آرگو و بدون دخترم هرگز، نیست.
به زعم برخی از منتقدین در ایران، مصر با ساختن حشاشین، قصد دارد تروریسم و خط تکفیر را به ایران و مذهب شیعه نسبت دهد و بالطبع با این برداشت، رگ و ریشه داعش نیز با شیفت به سمت ایران، موجبات تطهیر عرب زبانان می شود. تا چه حد چنین نیتی، در ذهن سازندگان سریال بوده، مشخص نیست و قاعده ی «مرگ شاعر»، مجوز هر نوع برداشتی از آن را برای مخاطب می دهد.
اما به واقع مبتکر ترور چه کسانی بودند؟ اولین انتحارها در جهان توسط چه کسانی صورت گرفت؟ فرقه شیعی اسماعیلیه با پتانسیل تفکر مهدویت که مخالفان سیاسی و مذهبی خود را از دم تیغ می گذراندند و با اشاره حسن صباح، فدائی می شدند؟ یا کامی کازه ها با فرهنگ سامورائی در ژاپن که با هواپیماهای خود به ناوهای آمریکائی می زدند و با فداکردن خود، قصد شکست آمریکا را داشتند؟ مجاهدین خلق (منافقین) نیز از مستشاران آمریکائی تا ائمه جمعه، همدیگر و مردم عادی را ترور می کردند و با دستور مسعود رجوی از زن و فرزند خود جداشده، خودسوزی می کردند.
همچنین القاعده و داعش که هر کدام ید طولائی در تروریسم و انتحار دارند.
افتخارِ ابتکار حذف رقبا به کدام نحله فکری می رسد دقیقاً ثابت نشده اما آنچه مشخص است اینکه اسلام با چنین رویه غیرانسانی و ضداخلاقی، مخالف است. «الایمانُ قیدُ الفتک». از نظر اسلام، مبارزه سیاسی، معطوف به ترور نیست و در عین مبارزه و مقاومت، می توان اخلاق مدار و باتقوای سیاسی هم بود.
در واقع تضاد اسلام با ترور و انتحار، موجبات رویگردانی مجاهدین از دین مبین شد و به مارکسیسم متمایل شدند. در منطق کمونیستی، کشتار مخالفین به مثابه یک کنش سیاسی عرضه می شد که البته ره به جائی نیز نبرد و از دل حذف و تکفیرهای استالینی، فروپاشی و عقب ماندگی، پدیدار شد؛ مانائی در کار نبود.
بنیادگرایان در ادیان توحیدی، حذف کافران و منحرفان را به هر شکل ممکن واجب می شمرند درحالی که در منطق حقوق بشری و دین اسلام، نفس انسان، محترم است و غیر قابل تعرض. پس ترور و انتحار، توجیه ناپذیر خواهد شد. اگر چنین منطقی، پذیرفته شود، ملزومات دین اسلام و حقوق بشر، ایجاب می کند تروریسم، طرد گردد. هرچند نیت انسان های آرمانخواه و معتقد، پاک باشد اما مجوزی برای عمل زشت کشتار غافلگیرانهِ مخالفینِ عقیدتی و سیاسی نمی تواند باشد.
فرقه هائی همانند آنچه حسن صباح و فدائیانش، در اثر بُت شدن رهبر، عواقب خطرناکی برای بشریت رقم زدند درحالیکه نبوغ فکری و شگردهای سیاسی آنان در ساحتِ رعایت ملاحظات انسانی، می توانست نتایج مبارکی برای تمدن اسلامی و فرهنگ ایران به همراه داشته باشد که در اثر کیش شخصیت، به بار ننشست.
اشاره به این نکته، ضروری است که تروریسم، تنها مختص فِرَق و احزاب و مذاهب و گروه های دینی و غیردینی نیست؛ بلکه در بسیاری موارد، توسط ساختارهای دولتی و حکومتی صورت می گیرد. مانند آنچه در حلبچه در زمان حکومت بعث، رخ داد. ایضاً کشتار مردم غزه و فلسطین بدست اسرائیل یا افغانستان طالبانی. ماشین نظامی دولتها در غرب و شرق، از انجام ترور، متوقف نشده است هرچند هنوز مخترع آن، مشخص نیست.
منبع: دیپلماسی ایرانی