چرا رویکرد استیو هانکه، اقتصاددان آمریکایی برای مهار تورم کشورها نشدنی است؟
لازم است ویژگی های تورم از دیدگاه سیستمی بررسی و شناسایی شود:
- تورم موضوعی است که غبارش بر همه کس و همه چیز می نشیند، به عبارت دیگر، تورم موضوعی «کلان مقیاس» است. در ایجاد تورم، عامل (factor) های بسیاری دخالت دارند. برخی از این عوامل، «اَبَرعامل» (meta-factor) هستند، یعنی در درون خود عوامل پایین دست عدیدهای دارند. به برخی از این «اَبَرعامل»های مربوط به تورم اشاره می شود:
- سیاست گزاری، تصمیمات و اقدامات داخلی و خارجی حکومت بر تورم اثر مستقیم و غیرمستقیم دارد. مثلاً ممکن است تصویب یک قانون جدید، اعلان جنگ و صلح، حتی قهر و آشتی بین یک حکومت با حکومت دیگر موجب افزایش یا کاهش یا تورم شود.
- طیف رنگینی از دخالت عوامل انسانی بر تورم اثر می گذارد. این دخالتها گوناگون است. در یک سر این طیف، دخالت گروه های دارای قدرت و ثروت است که با ثروت اندوزی بیشتر و در کشور ما با کسب رانت های شگفت (مانند ماجرای چای دبش) موجب تورم می شود. در سر دیگر این طیف، دغدغه ها، رفتارها و بازتابهای مردم عادی و محرومان از ثروت و قدرت که نگران سرپناه و نان شب اند، با روی آوردن به انواع روش های حفظ خویش در برابر فقر نیز موجب افزایش تورم می شوند. یعنی بازتاب روانی مردم هم بر تورم مؤثر است.
- زیرساخت های کلان کشور بر تورم اثر می گذارد. برای نمونه، در سالهای گذشته، نسبت هزینه های جاری به هزینه های عمرانی دولت حدود ۹ بر یک بوده است. به زبان ساده، اگر دولت یک دیوار آجری به طول یک متر در جایی بسازد که هزینه تمام شده اش 100 واحد پولی باشد، 10 برای قیمت زمین و آجر و 90 واحد پولی برای دستمزد، مدیریت، رفت و آمد و غیره هزینه می کند. جالب این است که در گزارش برخی از شهرداری ها دیده ام که مدعی اند که با همان 100 واحد پولی 18 متر دیوار می سازند (یعنی نسبت هزینه جاری به عمرانی 5/0 است). حتی اگر گفته شود که گزارش شهرداری ها 50 درضد خطا دارد، دولت یک متر دیوار می سازد و اما شهرداری های مدعی 9ساخت متر هستند.
سیاست های مالیاتی بر تورم اثر گذار است. حدود نیمی از درآمدآفرینان در کشور یا از پرداخت مالیات معاف اند و یا مشمول مالیات نیستند، دولت اگر درآمدهای مالیاتی را از همه داشت کمتر پول چاپ می کرد.
- وضعیت دچار تغییر و تحول مستمر است. یعنی وضعیت متغیر و دینامیک است. این را می توان از خبرساز بودن کشور در مقایسه با بسیاری از 194کشورهای دیگر جهان مثل مالزی یا هلند یا اندونزی دریافت. متأسفانه این تغییر و تحولها و خبرساز بودن، نماد ثبات و توسعه نیست، بلکه در درون و بیرون به عنوان ناپایداری به شمار می آید و عمدتا اثر نامطلوب بر تورم می گذارد.
- نفتی بودن کشور موضوعی است که بسیاری از مبارزان و کنشگران در گدشته و حال به آن کمتوجهی کردند. «نفتی بودن» هم مانند دود سیاه بر تمام حرکات و سکنات ما نشسته است، بی آن که خود حس کنیم. ما دچار سیاست نفتی، اقتصاد نفتی، فرهنگ نفتی، حرکات و سکنات نفتی و حتی شخصیت نفتی هستیم. وقتی تعدادی از نمایندگان مجلس استرالیا از نخست وزیر رسماً پرسیدند که چرا میز جلسه اتاقش را تغییر داد و چه مصلحتی سبب شد که یک میز خوب را عوض کند، این پرسش برای ما عرف نیست. نه فقط نمایندگان مجلس ما چنین حساسیتی ندارند، این چنین حساسیت و پرسشگری در میان روشنفکران، اندیشمندان، کنشگران اجتماعی و مردم عادی ما هم نیست. این ویژگی در فرد، «اخلاق نفتی» است و در جامعه، «فرهنگ نفتی» است. این همان خاک مرده ی «نفتی بودن» است که بر همه ما ریخته اند و به نوعی «بیحسی نفتی» یا «بیهوشی نفتی» ایجاد کرده است؛ سیاست، اقتصاد، فرهنگ و روان فردی و جمعی ما عمیقاً به آن مبتلا است و احساس بیماری نمیکنیم. با چند ماه زندگی در بطن جامعه ی غیرنفتی، «بیهوشی نفتی» مانند مستی از سر می رود و یک چند خمار زندگی واقعی روی می نماید. نفتی بودن کشور در مقایسه با سایر کشورها، مانع بزرگی در برابر شدنی بودن توسعه و نیز نشدنی بودن چاره ها برای مهار تورم است .
جمع بندی
- تورم موضوعی واقعی و برآیند ابرعامل های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، انسانی و فیزیکی دخیل است.
- ابرعامل های تورم در یک شبکه درهم تنیده، اثرگذاری و اثرپذیری می کنند (این تعریف وضعیت پیچیده است.)
- افزایش حجم پول یکی از عوامل تبعی افزایش تورم است.