گروه اجتماعی: مناطقی که تحت فرسایش باد قرار دارند را «کانون بحرانی» میگویند یعنی ذرات خاک از محلی برداشته، حمل و در جای دیگر رسوبگذاری میشود؛ جایی که ذرات خاک رسوب شده و خسارت وارد میکند «کانون بحرانی» میگویند. برای ایجاد مانع مثل بادشکن بهطور متوسط در هر هکتار به ۲۰ میلیون تومان اعتبار نیاز است و بهترین راه مهار کانونهای بحرانی، توسعه پوشش گیاهی در مناطق پرخطر است. در این ارتباط وحید جعفریان، مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور به مهر گفت: در حال حاضر ۲۲ استان از ۳۱ استان کشور تحت تأثیر فرسایش بادی با خسارت به منابع زیست انسانی نظیر جادهها، اراضی کشاورزی، روستاها، تأسیسات صنعتی، فرودگاهها قرار دارند. کانونهای بحرانی کشور حدود ۱۴ میلیون هکتار است. در ادامه گزیده نظرات وی را میخوانید.
فرسایش خاک
برخی استانهای کشور مانند سیستان و بلوچستان، خوزستان، کرمان، خراسان جنوبی و خراسان رضوی شرایط حادی نسبت به سایر استانها دارند. عدم تأمین حقآبه دشتهای سیلابی پاییندست سدها منجر به کاهش قابلتوجهی پوشش گیاهی طبیعی در سطوح وسیعی از مناطق بیابانی شده و همچنین خشکی تالابها شرایط را برای غلبه فرسایش بادی یعنی آسیبپذیری خاک رقم زده است. بر اساس مطالعاتی که روی کانونهای بحرانی انجامشده سالانه روند یکمیلیون هکتار تخریب سرزمین ناشی از فرسایش بادی در کشور را رقم میخورد که رقم قابلتوجهی است.
جابهجایی ماسههای روان
فرسایش بادی میتواند سطوح عظیمی از ماسههای روان را جابهجا کند و بخش قابلتوجهی از منابع زیست انسانی را تهدید کند مانند دشت سیستان یا مناطقی از خوزستان یا در شمال شرقی کشور در منطقه سرخس میبینیم چه آسیبهایی به تأسیسات و منابع زیستی انسان واردشده است. شواهد نشان میدهد خشک شدن تالابها، دریاچهها، رها شدن اراضی کشاورزی و خشکی بیش از حد عرصههای واجد پوشش گیاهی در مناطق بیابانی این سطح از کانونهای بحرانی را میتواند بیشتر کرده باشد.
خشک شدن محیطزیست
تخریب پوشش گیاهی و مستعد شدن یک عرصه نسبت به فرسایش بادی و ایجاد توفانهای ماسه و گرد و غبار، در درجه اول به خشکی محیط برمیگردد، گفت: در حال حاضر روی رودخانهها یا ورودی تالابها یا دریاچههای چند سد زدهشده است. امروز کشورهایی که تحت تأثیر خشک شدن دریاچه آرال شدهاند مانند ترکمنستان، ازبکستان و… هزینههای جبران خسارتهای توفانهای نمک و گرد و غبار را میپردازند.
کمبود آب ریشه بیابانزایی
آنچه در حال آسیب زدن به منابع طبیعی است و بیابانزایی است ریشه در آب دارد. افت شدید آبهای زیرزمینی، نا به سامان بودن چاههای غیرمجاز، سدسازیهای بزرگ روی رودخانههای بالادست بدون توجه به حقآبه و نیاز عرصههای پاییندست این وضعیت را در بیشتر مناطق به وجود آورده است. بهعنوانمثال، در مناطقی از استان کرمان، دشت بزرگی به وسعت حدود ۳۰ هزار هکتار که پوشش گیاهی «اسکنبیل» داشت که در مدت ۵ سال نابود و خشک شد. همچنین پوشش گیاهی «نبکا» که یکی از منحصر بهفردترین رخسارههای ژئومورفولوژی یا زمینریختشناسی طبیعی کشور ما بوده و یکی از جاذبههای گردشگری این مناطق به شمار میآید در حال تخریب است. نبکاها در واقع یک نوع پوشش تپههای ماسهای هستند و در طول صدها سال چهره منطقه را متفاوت کردهاند. یکی از جلوههای طبیعی بیابان لوت همین نبکاها در منطقه شهداد هستند.
ضرورت توسعه پوشش گیاهی
موضوع مقابله با بیابانزایی یک اولویت در کشور باید مدنظر باشد. این موضوع جز اولویتهای کشورهایی مانند ترکیه، عراق، کویت، عربستان، امارات، پاکستان، ترکمنستان و… است. تغییرات اقلیمی از عوامل تشدیدکننده این موضوع است. افزایش تندبادها و رویدادهای حدی اقلیمی مثل سرما و گرمای نابهنگام در کشور، شدت و فراوانی بادها زنگ خطر است که به ما تکلیف میکند آسیبپذیری سطح زمین را نسبت به فرسایش بادی کمتر کنیم. در این راستا اقدامی پایدارتر از توسعه پوشش گیاهی در این مناطق نیست.
کانونهای بحرانی کجا هستند؟
کانونهای بحرانی در ۲۳۳ منطقه بوده که از آن جمله میتوان به کانون گودگوار در یزد، خانگیران در سرخس، دشت سجزی در اصفهان، دشت آزادگان خوزستان، مسجد شکر طبس، ریگان کرمان اشاره کرد. در استان البرز، نظرآباد و تالاب صالحه، تهران، ورامین و ملارد کانون بحرانی درجه یک بوده که تشدید شدهاند.