علی بیگدلی، تحلیلگر مسائل بین الملل
خاورمیانه بر لبه پرتگاه جنگی فراگیر ایستاده است. وضعیت در منطقه ناپایدار است. تنش به طور روزافزون افزایش مییابد. ظرفیت خطر در برخی از تنشهای اخیر بالا بود و میتوانست خطرناک باشد.
کشورها و گروههای نظامی و شبه نظامی منطقه باید در شرایط کنونی خویشتندار باشند تا تنشها از حد غیر قابل کنترل فراتر نرود.
اگر چه اسرائیل هم زیر فشار قرار دارد ولی سیاستهای نتانیاهو و حزبش در برخورد با حماس، غزه، منطقه و گروههای مقاومت به گونهای تنظیم شده که ذرهای از خشونت و شدت حملات این جنگ نمیکاهد.
حتی فشارهای داخلی در سرزمینهای اشغالی، فشارهایی که آمریکا به اسرائیل وارد میکند و تلاش میانجیها مؤثر نیفتاده و روز به روز بر شدت حملات اسرائیل به غزه و تعداد دفعاتی که در سایر مناطق با گروههای مقاومت درگیر شده افزوده میشود.
نتانیاهو نشان داد که با هر گونه راهکار دیپلماتیک، چه از سوی آمریکاییها و چه از طرف دیگر بازیگران منطقهای و فرامنطقه ای مخالف است و همچنان علاقمند به افزایش خشونت و تشدید حملات است. او حتی به خاطر حفظ جان اسرائیلیهایی که اسیر شدهاند به برقراری آتش بس به صورت کوتاه مدت و موقت هم راضی نشده است.
برخورد یمنیها با کشتیهای اسرائیلی در دریای سرخ و حملات اسرائیل به مواضع حزب الله لبنان یا درگیریهایی که در خاک سوریه گزارش شده از جمله مواردی است که احتمال گسترش جنگ را تشدید میکند.
به موازات این درگیریها تلاشهایی برای وارد کردن ایران به جنگ احساس میشود. اگرچه این احتمال در روزهای آغازین جنگ قوی بود ولی در ادامه ایران نشان داد که تمایلی به جنگیدن با اسرائیل و حامیان غربیاش ندارد ولی در این روزها باز این احتمال قدرت گرفته است.
ایران نمیخواهد با آمریکا وارد جنگ شود و آمریکا نیز بارها به طور علنی اعلام کرده که مایل به درگیری نظامی با ایران نیست. از این رو آمریکاییها به دنبال مدیریت تنش هستند. واکنشهای نظامی آمریکا تنها در برابر کنشهایی است که موجودیت اسرائیل را تهدید میکند یا جریان کشتیرانی در آبهای بین المللی را به خطر میاندازد.
آمریکا به هیچ وجه نمیخواهد بار دیگر نیروهای نظامیاش در خاورمیانه زمین گیر شوند. چرا که از یک سو گرفتار بحران اوکراین و از سوی دیگر درگیر تعهداتش در آسیای شرقی نسبت متحدانش یعنی ژاپن، کره جنوبی و تایوان است. گسترش جنگ موجب میشود مساله اوکراین به فراموشی سپرده شود و تمرکز آمریکا از مبارزات اقتصادی با رقیبش یعنی چین منحرف گردد.
از سوی دیگر انتخابات آمریکا در پیش است و گسترش جنگ در خاورمیانه تمام دستاوردهای بایدن و حزبش را از بین خواهد برد و به سود رقیب او تمام خواهد شد.
از این رو در این برهه از تاریخ شاهد اختلافاتی بین رهبران آمریکا و اسرائیل هستیم. بایدن از آتش افروزی نتانیاهو حمایت نمیکند و نتانیاهو نیز نمیخواهد میدان جنگ را رها کند و با شکست یا یک صلح به تل آویو بازگردد.
اتمام جنگ غزه به معنی سقوط کابینه نتانیاهو است و حتی ممکن است با توجه به پروندههای قضایی متعددی که دارد محکوم و زندانی شود. اختلافات بین آمریکا و اسرائیل به شدت افزایش یافته، چنین وضعیتی سابقه نداشت.
این وضعیت را نمیتوان به نفع ایران تفسیر کرد حتی در چنین شرایطی باید احتمال بروز رفتارهای پیش بینی نشده از اسرائیل را در نظر گرفت زیرا نتانیاهو میخواهد به هر ترتیبی پای ایران را به جنگ بکشد تا مثل سابق از حمایت آمریکا و اروپا برخوردار شود. درگیری میان ایران و اسرائیل تنها صحنهای است که میتواند اسرائیل را دوباره در آغوش غرب جا دهد.