پرویز پرستویی گفت: تلویزیون حق ندارد مرگ من را هم زیرنویس کند، چون تلویزیون هم آلوده خطوط شد؛ اصولگرا، اصلاحطلب و... بهترین سریالها در تلویزیون پخش میشد. من وسطباز هستم، اما نه به آن معنا. من هنوز هم در ۶۸ سالگی اگر ببینم دو نفر در خیابان دعوا میکنند، فکر نمیکنم چه کسی هستم و جایگاهم چیست.پرویز پرستویی در برنامه «قاف» او میهمان اکبر نبوی بود و با او به گفتگو پرداخت.در ادامه بخشی از این گفتوگوی بلند را به نقل از فرهیختگان میخوانید:
احساس میکنم بازیگری میتواند نگاه مرا با کاری که میپذیرم نسبت به جهان خیلی عوض و یک جمله به من اضافه کند. فیلم «موج مرده» آقای حاتمیکیا فیلمی است که کلی دیالوگ، موقعیت و فضا دارد، اما یکجملهاش کلید کار است و آن هم وقتی است که مرتضی راشد را توبیخ میکنند و او میگوید قرار بود ما بجنگیم، شما از بچههایمان حفاظت کنید، کدامیک از ما کمفروشی کرد؟! این اساس و اصل فیلمنامه است و بقیهاش مثل تزئین غذاست که میتواند غذا را خوشمزه و خوشگلتر نشان دهد. من همیشه دنبال این هستم و انتظار این را میکشم؛ نه آدم تنبلی هستم و نه خستگی میدانم چیست. دوست دارم یک فیلم که تمام شد، بروم سر فیلمی دیگر، اما به چه قیمتی؟
آژانس شیشهای
من فیلم آژانس شیشهای را کار کردم و بعد از آن فیلم «مرد عوضی» را بازی کردم که دو دنیای متفاوت از هم دارند یا وقتی فیلم «روبان قرمز» را کار کردم، وقتی از آن آمدم، رنگ صورت من مشخص است که مال طبیعت و هوای قشم است، اما آمدم فیلم «شوخی» را بازی کردم که هیچ ربطی به هم ندارند. برخی میگویند باید زمان بگذرد تا بازیگر خودش را پیدا کند، اما من به این اعتقاد ندارم. به نظرم بازیگر در آن واحد میتواند فضا را تغییر دهد و باید توانایی این کار را داشته باشد.
سختیهای عوامل سینما
من پرستویی همیشه نگاهم به فیش حقوقیام است. من الان بازنشسته وزارت ارشاد هستم و ۱۰ سال دادگستری را به وزارت ارشاد انتقال دادم و با درجه یک هنری بازنشسته شدم و یک فیش حقوقی دارم. این را یاد گرفتهام که با این فیش زندگی کنم و با آن تنظیم هستم، نه پول سینما؛ بنابراین راحت میتوانم با همان حقوق زندگی کنم. خیلیها میگویند فلانی سهسال است کار نمیکند، حتما مغازه دارد یا بساز و بفروشی میکند یا کارهای دیگر، اما من هیچ کار دیگری جز بازیگری انجام نمیدهم. قرار نیست، چون من اینطوری زندگی میکنم، بقیه اهالی سینما هم اینطور زندگی کنند.
رسالت هنرمند
رسالت هنرمند این است که باید بداند در چه شرایطی دارد زندگی میکند و چه کاری باید عرضه کند که مخاطبش را جذب کند. یک چیزهایی را نمیتوان کتمان کرد. ما از دهه ۶۰ مردم را در صف سینما دیدیم و کارها را هم دیدیم. به نظرم الان سینمای ما باید بیشتر تلاش کند، چون رشد مردم متوقف نشده. درست است که شرایط سخت شده، اما این فاصله هم دیگر خیلی زیاد شده و کسی حوصله سینما رفتن ندارد. به قول برشت، وقتی بشقابت خالی است، چگونه میتوانی سیر شوی؟ من باید خیلی شرایطم جور باشد که فیلمی را انتخاب کنم و بروم ببینم.
خود هنرمند باید مسیرش را تغییر دهد. باید با خودش کنار بیاید، یعنی مردم را فراموش کنیم، اما هنرمند به خاطر بقای خودش هم شده این راه را نباید برود. این راهش نیست. مسئولانی که هستند، از وزارت ارشاد گرفته تا سازمان سینمایی و...، آنها هم باید نگاهشان را با مردم همگام و همراه کنند. حالا نمیگویم برویم فیلم سیاسی بسازیم. به قول شما ما ژانرهایمان را گم کردهایم.
نقش تلویزیون
الان باید تلویزیون کار کنی، چون در دورافتادهترین روستاهای کشور هم هستند کشاورزانی با دستهای پینهبسته که گندم و جویش را فروخته و یک تلویزیون ۱۴ اینچ سیاه و سفید به صورت قسطی از تعاونی خریده و حالا میخواهد همانطور که سماورش قلقل میکند و ۴۰ تا چایی میخورد، یک برنامه ببیند. ما باید برای او هم برنامه داشته باشیم. وقتی او کار کشنده طاقتفرسایی را در تابستان و زمستان انجام میدهد، باید از نظر فرهنگی برای او کاری کنیم که حالش خوب شود.
من حتی گفتم تلویزیون حق ندارد مرگ من را هم زیرنویس کند، چون تلویزیون هم آلوده خطوط شد؛ اصولگرا، اصلاحطلب و.... بهترین سریالها در تلویزیون پخش میشد. من خودم بهعنوان بازیگری کوچک سریال «رعنا» را کار کردم.