دو سال پیش بود که پرسروصداترین محصول کرهای نتفلیکس به مخاطبان این پلتفرم در سرتاسر جهان عرضه شد. نامش «اسکوئید گیم» یا همان «بازی مرکب» بود. فرامتن این مینیسریال کرهای خیلی بیشتر از متن و زیرمتنش بود؛ گرچه در هر سه این عناصر، حرفهای زیادی برای گفتن داشت. نقدهایی که حول این سریال بود، غالبا محتوایی بود و اغلب متوجه خود سریال هم نبود؛ بلکه راجع به سبک زندگیای بود که سریال از آن حرف میزد: سبک زندگی سرمایهداری. با انتشار این سریال محافل آسیبشناسی دنیای سرمایهداری نه فقط در کره بهعنوان سازنده اثر و نه فقط در آمریکا به عنوان ناشر آن، بلکه در سراسر جهان از جمله کشور خودمان داغ شد. «بازی مرکب» اگرچه مردمانی خودخواه، جاهطلب و غیرمتخلق را نشان میداد اما سیر روایت داستان به گونهای بود که در نقد این جریان بود؛ اما این روزها، با نزدیک شدن به زمان انتشار فصل دوم این سریال، نتفلیکس از یک رئالیتیشو با نام «بازی مرکب: چالش» رونمایی کرده که در دو فصل 5 قسمتی به مخاطبان عرضه میشود و تاکنون یک فصل از آن منتشر شده است. «بازی مرکب: چالش» هم مثل «بازی مرکب» همان فرم 6 مرحلهای را با طراحی همان صحنه و دکور در پیش گرفته است؛ ولی با این تفاوت «بازی مرکب» یک مینیسریال بود و «بازی مرکب: چالش» یک رئالیتیشو! تفاوتی که به سادگی نباید از کنار آن گذشت! مینیسریال «بازی مرکب» داستان 456 شرکتکننده یک بازی مرگ و زندگی را نشان میداد و در طول این بازی، ذات ثروتطلبانه بورژوازی را به تصویر میکشید. در پایان هم نقش اولش را که تنها برنده این بازی بود، در نقطه فرود قصه در شرایطی نشان داد که به خوبی آفتهای این نگاه سرمایهداری نمایان باشد؛ ولی اتفاقی که در رئالیتیشوی مبتنی بر این سریال میافتد، کمی بیشتر از اندکی متفاوت است. رئالیتیشوی «بازی مرکب: چالش» همانند سریالی که از آن اقتباس شده، 456 نفر را گرد هم آورده تا بر سر 4 میلیون و 560 هزار دلار رقابت کنند. طبیعتا این بار با بازی مرگ و زندگی مواجه نیستیم و برد و باخت مطرح است. دکور دقیقا به همان شکلی که در سریال دیدیم، لباسها دقیقا به همان شکل، بازیها به همان شکل و... ترسیم شده و یک هارمونی دقیق برقرار است و عملا با یک کپی نعل به نعل از سریال اما در قالبی متفاوت مواجه هستیم. این تفاوت قالب یک مشکل بزرگ ایجاد میکند. در سریال «بازی مرکب»، ساختار درام این اجازه را میداد تا مخاطب، پس از اتمام بازی مرگ و زندگی و برنده شدن گیهون، عجز ثروت در قبال بسیاری از ابعاد زندگی را ببیند. درام در این سریال اجازه میداد تا شخصیتی را ببینیم که پول دارد اما خیلی چیزها را از دست داده است. احتمال میرود در فصل دوم سریال نیز تلاشهای این کاراکتر را برای بازگرداندن از دسترفتههایش ببینیم. در رئالیتیشوی «بازی مرکب: چالش» اما طبیعتا داستانی نداریم تا بوسیله آن، پیامی منتقل کنیم. مخاطب صرفا شرکتکنندگانی را میبیند که با یکدیگر رقابت میکنند؛ بخش عمده آنها از گردونه این رقابت حذف میشوند و یک نفر در انتها پیروز مسابقه و صاحب مبلغی چشمگیر میشود. شاید مخاطب با تماشای قسمت پایانی این رئالیتیشو حتی به حال برنده غبطه بخورد و آرزو کند که ای کاش به جای او بود و چنین شانس بزرگی نصیبش میشد! ولی این مخاطب، تنها یک بعد از زندگی شرکتکننده برنده را میبیند و از دیگر ابعاد مطلع نخواهد شد.