ارزیابی شما از واقعه صادقی بوقی و واکنشها نسبت به خبر بازداشت این فرد چیست؟
شادی گران و کمیاب، غم ارزان و فراوان! با توجه به شرایط محیطی در جامعه ما از نگاه رفتار اجتماعی قبول داریم که قصه و غم بهوفور در فضای جامعه وجود داشته و دیگر کمتر میتوان لبخندی بر لبهای کسی مشاهده کرد. از نگاه اینجانب بهعنوان یک رفتارشناس، اگر کسی در حال تبسم یا خنده باشد دیگران با تعجب به وی نگریسته، به شکلی که گویی این فرد از حالت عادی خارجشده است. پرسش این است که چرا؟
در جامعه ما بیش از تمام کشورها، ادیان و باورها بهانه برای شادی وجود دارد. در دین مبین اسلام اینهمه اعیاد و جشنهای میلاد و بعثت و امثال آنها فرصتهایی برای شادی ما و ایجاد نشاط در جامعهایجاد کردهاند. در مقابل آن ماههای محرم و سفر و عزاداریهای موجود نیز برای تخلیه غم و غصه وجود دارند. با توجه به این واقعیت گویی یک جریان نیمه مخفی و نیمهآشکار در جامعه ما با شادی و نشاط مخالف بوده و به هر شکل میخواهد خط بطلان بر این دو واکنش رفتاری بکشد.
چنین تفکراتی بستر لازم را برای جریانهای غیرهمسو فراهم میکنند تا با شایعهپراکنی مردم و جوانان را تحریک و در سطح جامعه انحراف فکری ایجاد کنند.
موضوع حرکت موزون یا همان رقص در بازار رشت توسط یک آقا با موهای سفید تبدیل به یک جریان آزاردهنده و سوژهای تلخ برای حمله بهنظام و موضوعی کاذب برای دروغ سازی شده است. تنگنظریها باعث شده جریان صادق بوقی از رفتاری اجتماعی به یک کنش اعتراضی تبدیل شود.
عدهای در فضای مجازی دستگیری صادق بوقی را مطرح کردند که توسط نیروهای انتظامی استان گیلان تکذیب شد.
یک آقا با بیش از 60 سال سن در بازار ماهیفروشان رشت ابتدا بهقصد تشویق مشتریان و سپس بهعنوان یک حرکت نشاطانگیز اقدام به آواز محلی و رقص میکند. عدهای تقارن این موضوع را با ایام مقدس فاطمیه (ص) بهعنوان دستاویز قراردادند. درحالیکه این حرکت قبل از آغاز ایام مقدس بود.
اما توسط برخی از جوانان و حتی بزرگسالان که به دنبال بهانهجویی برای ماجرا سازی میباشند تبدیل به یک جریان اجتماعی شد. درحالیکه در جامعهای مشابه شهرهای ما سازمانهای متولی با توجه به فضای غمانگیز باید درزمینه ایجاد نشاط سرمایهگذاری کنند و در میادین و پارکها اقدام به انجام برنامههای شادیآفرین نمایند. از طرفی اگر قبول کنیم که هدف این حرکت و صادق بوقی نه مقابله با نظام بوده و نه قصد آشوب و اعتراض داشتهاند اما لایههایی از افراد باهدف آشفته نمودن فضای جامعه این حرکت را به موج حمایت از رقص بدل نمودند و در برخی از شهرها در راستای بهانهجویی اقدام به پخش برنامههای رقص و مدیریت آن کردند.
از نظر روانشناسی و مبانی رفتاری پرسش این است که چرا عدهای از دستاندرکاران باهدف آشفته سازی افکار عمومی قصد مقابله با حرکت های غیر سیاسی را دارند. یعنی وقتی نهضت رقص به راه می اندازند عدهای نیز فرصت را برای تخلیه انرژی های خود غنیمت شمرده و دست به کار می شوند، باید شاهد وقایع تلخی در جامعه باشند که ساده و بدون هزینه مالی برای مردم و نظام و کشور ایجاد زحمت می نمایند و سپس کسانی که از موضوع مطلع نبودند وارد جریان حمایت از رقص یک شهروند می شوند.
لازم است به یک دستاورد علمی اشاره کنم که کمتر توسط پژوهشگران ما مورد توجه قرار گرفته است. در ژاپن که یکی از کشورهای پیشرفته جهان است روش جدیدی به نام «ریکاتسو» آغاز شده که هدف آن خروج سموم از بدن می باشد.
این نهضت متشکل از رفتارشناسان و روانشناسان، جوانانی که در دوران بلوغ هستند و بانوان یائسه را برای مقابله با افسردگی و استرس تشویق به گریه کردن می نمایند.
اعتقاد دارند که این گریه هدفمند باعث خروج سموم از بدن می گردد و هر قطره اشک به اندازه یک هفته استرس را از سیستم عصبی انسان خارج میکند. ما سیستم ریکاتسو در کشور نداریم اما بهانه های مختلفی برای خارج کردن سموم از بدن داریم.
در مقابل ریکاتسو حرکت ایجاد نشاط برای تقویت رشد فکری تحریک هورمون شادی در مدارس و دانشگاه ها تنظیم و اجرا گردد که هدف نهایی آن تحریک هورمون شادی (دوپامین) می باشد که برای کمک به تنظیم حالات روحی و افزایش احساسات مثبت با رشد ترشح سرتونین موجب تنظیم خواب، تقویت توانایی یادگیری و رشد حافظه می گردند. ما در این زمینه کمبود داریم. در این راستا صدا و سیما و رسانه ها باید با استفاده از نظریات صاحب نظران دینی اجازه ندهند به نام باورهای دینی و عقیدتی و معنوی موجب ایجاد بد بینی و مخالفت در جوانان نسبت به ارزش های مذهبی گردند.
ماجرای صادق بوقی نشان میدهد که جامعه باید به سمت نشاط و شادی حرکت کند چراکه این موضوع مورد مطالبه مردم است و هرگونه برخورد با این موضوع میتوان پیامدهای ناخوشایندی برای جامعه داشته باشد.