علی صالحآبادی – مدیرمسئول
امروز جنگ حماس با اسرائیل 64 روزه شد. نویسنده از ابتدای این جنگ در سلسله یادداشتهایی کوشیده از یکسو ابعاد تاریخی پیدا و پنهان مناقشه 75 ساله اعراب و اسراییل و ناکامیهای آنها در برابر اسرائیل را به تصویر بکشد و از سوی دیگر به افراطیها و انقلابیون بعد از انقلاب گوشزد کند که گفتمان سیاست تهاجمی؛ میزنیم، میکوبیم، نابود میکنیم، اسرائیل را از نقشه جغرافیای جهان حذف میکنیم گفتمان شکستخورده و پرهزینهای برای مردم ایران بوده است. واقعیتها در «میدان» و «دیپلماسی» در طول 75 سال گذشته خلاف این واقعیت را اثبات کرده است. بنابراین وقتی مشاهدات و عینیات با آنچه آرمانگراها و افراطیها میگویند چیز دیگری است پس با چه منطقی باید به چنین افرادی میدان داده شود تا حرفهای بیفایده و پرهزینه بزنند و برای کشور و مردم مشکل ایجاد کنند؟ تداوم تحریمها نتیجه همین گفتمان است.
شوربختانه باید اعتراف کرد که تحریم زندگی مردم را دچار مشکل کرده و مهمتر اینکه مانع رشد تجارت، صنعت قابلرقابت، فنآوریهای مدرن بهویژه در حوزه نفت، گاز و محیطزیست شده است.
عقل سیاسی و عقل حسابگر ایجاب میکند با نگاه به گذشته و به گفته وزیر خارجه که دستها روی ماشه است به جای حرفهای بیفایده و هزینهساز به فکر آینده و خلق زندگی بهتر برای مردم باشیم. در این مورد به چند نکته اشاره میشود:
1-محسن رفیقدوست: گروگانهایی در دست است که ظرف نیم ساعت میشود آنها را کُشت!
2-علیرضا پناهیان واعظ: سید حسن نصرالله جنگ را فرسایشی میکند تا تمدن غرب در جنگ فرسایشی نابود شود. این روحانی پیشازاین هم گفته بود اکنون وقت جنگ است.
3-یک امامجمعه گفته: اگر اسرائیل زمینی وارد غزه شود یک صهیونیست روی زمین زنده نخواهد ماند.
4-آقایی میگوید: نخستوزیر اسرائیل باید شنا در دریا را تمرین کند.
5-آقایی میگوید: هیچ کشتی با پرچم اسرائیل جرأت نمیکند از تنگه هرمز عبور کند.
6-یک روحانی میگوید: ریشه تورم مربوط به قبل از انقلاب است.
7-وزیر خارجه: روزهای آینده برای اسرائیل بسیار وحشتناک خواهد شد.
8-یک امامجمعه: امروز دانشگاه تبدیل به مسجد شده است.
9-رییس سازمان تبلیغات: کمپین «حریفت منم» باعث امیدواری مردم فلسطین شده است.
10-نایب رییس مجلس: هر وقت بخواهیم میتوانیم کشتیها را در تنگه هرمز متوقف کنیم.
این حرفها هرکدام نیاز به تحلیل و تفسیر جداگانه دارد که جای آن در این نوشتار نیست. نویسنده توجه آنهایی را که حرفهای تند و آرمانی میزنند به تجارب تلخ تاریخی جلب میکند.
* هیتلر نژادپرست که هموغمش کشتن و سوزاندن یهودیان بود سرنوشتش چه شد؟
*استالین و مائو، دو رهبر کمونیست که دستشان به خون میلیونها نفر آغشته شد سرنوشتشان چه شد؟
*خروشچف که در سازمان ملل مشتش را روی میز کوبید و گفت آمریکا را نابود میکنیم سرنوشت نظام سوسیالیستی او چه شد؟
*ولادمیر پوتین که روز 5 اسفند 1400 به اوکراین حمله کرد چه به دست آورده است؟
*شی جین پینک وقتی دید سال گذشته میلادی حدود 200 میلیارد دلار سرمایه آمریکایی از چین خارج شد، به آمریکا رفت و در برابر رییس جهمور آمریکا کرنش کرد.
*چرا چین وقتی رئیس مجلس نمایندگان آمریکا با هواپیما و اسکورت جتهای آمریکایی به تایوان رفت و در «تایپه» پایتخت آن کشور فرود آمد چرا او را هدف موشک قرار نداد؟
* جمال عبدالناصر که عقیده داشت اسراییلیها را باید به دریا ریخت سرنوشتش چه شد؟
*اسرائیل در جنگ ششروزه اعراب ارتشهای مصر، سوریه، اردن و عراق را شکست داد و صحرای سینا، بلندیهای جولان، نوار غزه و کرانه باختری را اشغال کرد. آیا حاصل این جنگ پیروزی برای اعراب بود یا شکست؟
*چرا انور سادات برای گرفتن صحرای سینا مجبور شد با اسراییل صلح کند؟
*چرا کشورهای عربی در گذر زمان به این نتیجه رسیدند که با اسراییل به جای جنگ صلح کنند همین طور سازمان فتح؟
مطالعات و بررسیهای نویسنده نشان میدهد که ماهیت نظام بینالملل با آنچه در دهههای 70، 80 و 90 میلادی تغییر ماهیتی و اساسی کرده است و پارادایم دوران جنگ سرد جایش را به پارادایم ائتلافهای اقتصادی و در قالب نظریه بُرد – بُرد نه بُرد – باخت تغییر جهت داده است. بر اساس این گفتمان دیپلماسی هوشمند و منفعت گرا آن است که همه از آن سود ببرند. چین در قالب این استراتژی از سال1978 تاکنون از درگیری نظامی با آمریکا فرار کرده است. جنگ غزه، جنگ اوکراین، تضاد آمریکا و چین، تقویت راستگراها در بسیاری از کشورها و تقویت دست راستیها در اسرائیل یک خطر بالقوه برای انهدام نظم بینالمللی به شمار میرود. زیرا افراطیها نه به قانون اعتقاددارند نه به آزادی و نه اقلیت یا اکثریت صاحب حق است. آنها دستشان روی ماشه است تا بهسوی هرکس که با آنها نیست شلیک کنند. مصداق آن «داعش»، «القاعده»، «طالبان» و نحلههای فکری مشابه آن است که در صورت گسترش و قدرت گرفتن آینده بشریت را به مخاطره میاندازند. مشکل سیاست ورزی در ایران این است که گفتمانشان همان گفتمان دوران جنگ سرد و نظام دوقطبی است که مؤلفه قدرت در آن سلاح است نه اقتصاد، پایگاه مردمی و جامعه شبکهای. نتیجه چنین تفکری که بر مجلس، دولت و جاهای دیگر حاکم شده است همین است که میبینیم، مردم گرفتار معیشت، تأمین نان، آب و هوا هستند. آیا زمان درک واقعیتها و اینکه همه مردم صاحب حق هستند نه اقلیت فرانرسیده است؟ انسانها به لحاظ فیزیولوژیک نیازهای مشترک دارند. وظیفه دولتها آن است که این نیازها را تأمین کنند. علی ابن ابی طالب (ع) خطاب به مالک اشتر میگوید: «مردم دو دستهاند، دستهای برادر دینی تو، و دسته دیگر همانند تو در آفرینش میباشند.»
اگر این گفته مولا را قبول دارید نباید اقلیت بدون این که اتهام فردی در دادگاه ثابت شده باشد، او را از حق انتخاب شدن محروم کنند. در دنیای مدرن همه انسان ها فارغ از نوع باورشان صاحب حق هستند.