چرا رشد نقدینگی در دولت سیزدهم نسبت به سایر دولت ها بیشتر است؟ آیا سیاست های اقتصادی دولت توانایی کنترل این حجم از نقدینگی را خواهد داشت یا خیر؟
در نقد اشتباهات دولت درمانده ام و نمی دانم صحبت را از کجا شروع کنم. برای قبول مسئولیت سنگینی مثل ریاست جمهوری یا وزارت تنها الزام داشتن تحصیلات و علم در رشته ای مثل اقتصاد یا علوم سیاسی نیست. دولتمردان باید علم مدیریت هم بدانند و تجربه ای مرتبط نیز داشته باشند. الگو برداری و مشورت در اسلام توصیه شده است. چرا دولتمردان به این دو اصل مهم و توصیه شده در اسلام توجه نمی کنند. دنیا تجارب ارزشمندی در گذر از بحران های سیاسی و اقتصادی دارد. در سطح بین الملل کار زیادی شده و تورم پایین آورده شده است. دستاورد های جهانی به شکل یک الگو در برابر چشم دولتمردان است. بعد از جنگ دوم جهانی و بعد از بیکاری های عجیب و غریب، چگونه کشور های جهان رو به بهبود رفتند؟!
آقایان هنوز مشکلات کشور را قبول نکرده اند! چه برسد به اینکه به دنبال راه حل واقعی بگردد! از نظر این تیم، قطار پیشرفت در حرکت است! تا اینجا بر اساس آنچه که من می بینم و می شنوم، دولت هنوز نمی خواهد واقعیت ها را قبول کند.
اگر مشکلات اقتصادی را به طور خاص مورد توجه قرار بدهیم، حل کدام مساله اقتصادی برای کشور فوریت دارد؟
کتب مدیریت علمی که دانشمندان این رشته به تحریر درآورده اند به ما می گوید مشکل چیست و چه باید کرد؟ بزرگان علم اقتصاد می گویند بزرگترین خطر تورم است. با هر مساله ای می توان ساخت از بیکاری تا کمبود منابع، همه قابل تحمل است. اقتصاد می تواند این فشار ها را تحمل کند. اما وجود تورم ویرانگر است.
50 سال پیش اقتصاددانان کلاسیک با تبیین نقش تورم در اقتصاد خدمت بزرگی را به بشریت کردند. این طیف گفته اند: بین بیکاری و تورم، بیکاری 10 درصد را بپذیرید، ولی اجازه ندهید تورم از 3 درصد بالاتر برود. تنها تورمی که نزد اقتصاددانان جا افتاده بوده، تورم 3 درصد است. آیا برای دولتی که همه چیز را در اختیار دارد کار سختی است که تورم را کنترل کند؟
از نظر نهادی و مدیریتی در جهان رییس بانک مرکزی برای 7 سال انتخاب می شود و این انتخاب از سوی گروه هایی غیر دولتی خواهد بود. ولی وزیر، نخست وزیر یا روسای جمهور نهایتا برای 5 سال انتخاب می شوند. این نوع انتخاب پیام دارد و به ما می گوید دولتمردان باید بعد از 4 یا 5 سال صحنه را ترک کنند نه اینکه ریشه بدوانند. ضمن اینکه استقلال بانک مرکزی در برابر دولت باید حفظ شود و قدرت برکناری رییس بانک مرکزی در دولت نخواهد بود. این تمهیدات اندیشیده شد که اقتصاد های ورشکسته بعد از جنگ جهانی ترمیم شدند و درخشیدند. دنیا به بانک های مرکزی یک وظیفه داده است و آن حفظ ارزش پول ملی است. در تمام دنیا گفته می شود بانک های مرکزی با 40 نفر اداره می شوند. زیرا وظیفه این مجموعه ها ممانعت از چاپ اسکناس است و اجازه ندارد بیش از 3 درصد چاپ کند.
رییس بانک مرکزی سرباز پاسبانی از ارزش پول ملی کشورش است. ولی در ایران بانک مرکزی زیر دست دولت است، استقلال ندارد و باید اشتباهات اقتصادی دولت را پوشش بدهد. ما 250 سال علم اقتصاد داریم که پر از تجربه است. 41.8 درصد رشد نقدینگی و تورم بالای 50 درصد در کشوری با رشد اقتصادی صفر و بهره وری اقتصادی صفر، نشان می دهد که بین عملکرد بانک مرکزی با استاندارد عملکرد بانک های مرکزی دنیا فاصله وجود دارد.
دولت در برابر رشد نقدینگی که خود مسئول آن بوده چه راهکار اجرایی دارد؟
وضعیتی که داریم حتی بانک مرکزی اجازه چاپ 3 درصد پول را ندارد، زیرا کاهش ارزش پول ملی، فاجعه اقتصادی به بار می آورد.
دولت باید اجازه بدهد کارشناسان و اقتصاددان ها کمک کنند. فعلا حلقه ای از آدم های تندرو و کم تجربه که به علم و دانش دنیا کمتر آشنا هستند، در عرصه اداره کشور حضور دارند. اگر با همین تیم اقتصادی پیش برویم نتایج بهتر از این نخواهد بود. امروز تورم و گرانی مردم را نگران کرده است زیرا مردم دچار فقر شده اند.