سیستم بانکداری بعد از انقلاب به عنوان بانکداری اسلامی معرفی شده، ریشه این عنوان را در چه تغییراتی می توان جستجو کرد؟
خواستگاه بانکداری اسلامی منحصر در ایران نیست و در عراق شهید محمد باقر صدر کتابی با عنوان بانک بدون ربا نوشت. ایشان با تقاضای مردم مواجه بود که می گفتند وقتی به بانک می گویید نه پس ما باید چه کاری بکنیم؟! ایشان در بخشی از این کتاب گفته است که به مکانیزم دست نزنیم و ماهیت همین باشد.
بعد از انقلاب گفته شد که نظام بانکی ربوی است و علما و فقها بر این نکته اتفاق نظر داشتند و محور اصلی کتاب شهید صدر را که بانکداری جدید و بانکداری بدون ربا بود در نظر گرفته شد و همین عقود اعمال شدند که البته به صورت ناقص دیده شد.
اسم اولین لایحه در این حوزه بانکداری بدون ربا بود که در سال 1362 تصویب شد.
بعد از تصویب قانون بسیاری از ابزار های آن نظام بانکداری، مرتبا اصلاحیه خورد و حذف شد، قدرت و اختیار بانک ها روز به روز گسترش پیدا کرد و سپرده گذاران و تصمیم گیران در موضع ضعف قرار گرفتند.
اما بدترین اتفاق بانکداری خلق پول بدون ضابطه بود که تداوم پیدا کرد. در ادامه اختلاس ها و جابجایی عظیم منابع مالی نیز به مشکلات اضافه شد و آن کارکرد های اولیه و صوری بانکداری بدون ربا هم آشکارا حذف شد. سیستم بانکی ناکارآمد است.
بانک ها به جای کمک به تولید به سراغ فعالیت های دیگر رفته اند. ایده کمک بانکداری به تولید چه نسبتی با واقعیت دارد؟
بانک به بنگاهی تجاری تبدیل شد که سود کوتاه مدت برایش مهمتر از سود بلند مدت است. از این رو تمایلی به کمک به تولید و پرداخت تسهیلات سنگین و دراز مدت ندارند و چنان موانعی بر سر راه تولید کنندگان ایجاد می کنند که تولید کنندگان از پیگیری کارهای بانکی خسته شوند و کار را رها کنند یا سهام خود را به بانک واگذار کنند.
با این روند چشم انداز روشنی برای اصلاح بانکداری کشور و صنایعی که به کمک بانک ها چشم دوخته اند نمی بینم.
زمانی نیت این است که منابع بانکی را به سمت حمایت از تولید سوق بدهیم. این نیت برنامه ریزی می شود و قانونگذار مصوب می کند. ولی به این دلیل که مکانیزم های بانکداری ما مربوط به گذشته است جز نرخ سود هیچ راهی برای هدایت پول مردم نداریم که قبلا اسم آن بهره بود و امروز تنها تفاوت، تغییر واژه بهره به سود است.
نرخ سود در این سال ها به دلیل حجم بالای نقدینگی و قدرت خلق پول بانک ها که بدون نظارت رها شده بود چنان افزایش داشته که نرخ سود بانکی کارایی خود را در اقتصاد از دست داده است که بزرگترین عامل ضربه زننده به تولید است.
ساختار بانک ها باید به گونه ای اصلاح می شد که مردم بتوانند به صورت واقعی در فرایند های تولید مشارکت داشته باشند.
به طور مثال عبارت استقلال بانک مرکزی یکی از پر تکرارترین شعارهای مسئولان بوده و هست. ولی هرگز توضیح داده نشده استقلال بانک مرکزی از چه چیزی و از چه کسی و مکانیزم نظارتی این استقلال چگونه تعریف می شود؟!
ولی به این بهانه حصاری آهنین دور شبکه بانکی کشیده می شود که معلوم نیست چه اتفاقی در درون می افتد و افرادی که پاسخگوی احدی نیستند و عموما منصوبین مدیر کل بانک مرکزی هستند چه تصمیماتی دارند؟
شورایی درست شده که عملا نقش سازنده ای نداشته است. نه کسی متعرضشان است و نه دادگاه احضارشان می کند و عموما گرایشاتی خاص دارند یا بر اساس منافع خود کار می کنند و همین تعارض منافع موجب شده عموما بانک های ما اختیاراتی ویژه داشته باشند و هر طور خواستند عمل کنند.
شیوه کنونی برخورد با بانک ها در مسیر اصلاح مکانیسم نیست و تنها فضایی بدون نظارت برای بانک ها ایجاد کرده که امکان سوق دادن منابع مالی به سمت تولید را سد کرده است.
مشکل اصلی کشور خلق پول بدون پشتوانه و مشخص نبودن تکلیف این قضیه و ارتباط مردم با سپرده ها و سرمایه ها است که متاسفانه طی چهار دهه اخیر اصلاح نشده است.
موسسات مالی و اعتباری که اقتصاد کشور را مختل کردند زاییده حرکت بر همین مسیر غلط بود.انحراف در کارکرد هر نهادی به سرعت تشخیص داده می شود. چطور بانکداری طی چهار دهه توانست بر مسیری غلط حرکت کند؟
ما پیش از انقلاب هم همین شبکه بانکی را داشتیم. بعد از انقلاب اگر واقعا می خواستیم به سمت بانکداری اسلامی برویم باید به کارکنان و مدیران بانک ها آموزش می دادیم که هرگز انجام نشد.
مهمتر از همه احیای ساختار های جدید بود که مغفول ماند و تنها در تغییر نام بانکداری ربوی به بانکداری اسلامی خلاصه شد.
لزوم تغییر ساختاری در شبکه بانکی، در جریان عظیم سازندگی کشور که بعد از جنگ به سرعت در حرکت بود، نادیده گرفته شد.
در این حوزه منافع سرشار است و از این رو کسانی که از این منافع بهره مند هستند تمایلی ندارند ساختار تغییر کند و از قدرت خود برای عدم ایجاد تحول در این بخش استفاده می کنند. در داخل بانک ها که اراده ای برای این تغییر نبود چون مجموعه هایی که در درون بانک کار می کردند بیشتر به دنبال کار های روزمره خود و شمردن پول و جابجایی حساب ها و... بودند. شبکه بانکی همین انتظار را از زیر مجموعه خود دارد و لزوم تغییر درک نمی شود. مقاومت در داخل شبکه بانکی کشور بالا است. تنها می شود دست و پایی زد و مبانی نظری ارائه کرد. نمی توان تغییر ساختاری ایجاد کرد.
مطبوعات و شبکه های اجتماعی در اختیار آن ها است و ساپورت می شوند از این رو جنس اتفاقات مثبت، تار عنکبوتی است.