«کانال پاناما» گذرگاهی که اختلال در آن میتواند بازار غلات آمریکا را بلرزاند و زنجیره تجارت جهانی را مختل کند، امروز به یکی از نقاط تماس مستقیم رقابت تجاری و ژئوپلیتیکی میان واشنگتن و پکن تبدیل شده است.
به گزارش ایرنا، کانال پاناما بیش از یک قرن است که یکی از شریانهای اصلی تجارت جهانی به شمار میرود؛ گذرگاهی که اقیانوس اطلس و آرام را به هم پیوند میدهد و نقش تعیینکنندهای در کاهش زمان و هزینه جابهجایی کالا میان قارهها دارد. با این حال، اهمیت این مسیر آبی در اغلب دورهها چنان بدیهی تلقی شده که کمتر به ابعاد راهبردی، سیاسی و حتی امنیتی آن توجه شده است. بنابراین، تنها در مقاطع بحران، زمانی که اختلالی در عملکرد کانال ایجاد میشود یا مناقشهای بر سر کنترل و نفوذ در اطراف آن شکل میگیرد، نگاهها دوباره متوجه جایگاه واقعی این شاهکار مهندسی میشود.
در سالهای اخیر، همزمان با تشدید رقابت تجاری و اقتصادی میان آمریکا و چین، نگاه به کانال پاناما نیز دستخوش تغییر شده است، بطوری که جنگ تجاری ۲ قدرت بزرگ جهان که در ابتدا با تعرفهها و محدودیتهای وارداتی آغاز شد و بهتدریج به حوزههای عمیقتری چون زنجیرههای تامین، مسیرهای ترانزیتی و زیرساختهای کلیدی تجارت جهانی کشیده شده است.
کانال پاناما هم دقیقا در همین نقطه قرار دارد؛ مسیری که از یکسو برای اقتصاد آمریکا، بهویژه در حوزه صادرات کالاهای اساسی، اهمیتی حیاتی دارد و از سوی دیگر، برای چین بهعنوان بزرگترین صادرکننده جهان، بخشی از معادله دسترسی پایدار به بازارهای بینالمللی محسوب میشود. مالکیت و مدیریت بنادر ۲ سوی کانال، نقش شرکتهای مستقر در هنگکنگ و حساسیت واشنگتن نسبت به هرگونه افزایش نفوذ پکن در این منطقه، باعث شده این گذرگاه آبی بار دیگر به صحنهای از رقابت آشکار و پنهان میان دو قدرت اقتصادی جهان تبدیل شود.
درهمین حال نشریه آسیای تایمز در گزارشی مینویسد که برای یک کشاورز در نبراسکا یا یک خردهفروش در نیویورک، کانال پاناما معمولا چیزی شبیه هواست؛ حضوری حیاتی که تا وقتی مختل نشود، کسی به آن فکر نمیکند اما خشکسالی ۲۰۲۳ این تصور را بههم زد، بطوری که سطح آب کانال چنان کاهش یافت که دیگر کشتیهای حامل محصولات کشاورزی آمریکایی نتوانست از این مسیر عبور کند و به یک گلوگاهی بسته تبدیل و بطوری ناگهانی هزینههای حملونقل بالا رفت و قیمت محصولات در مبدا-یعنی سر مزرعه- سقوط کرد.
با بازگشت بارانها، آب بالا آمد و کشتیرها دوباره به کانال بازگشتند. همهچیز به روال عادی برگشت و کانال پاناما بار دیگر به امری بدیهی تبدیل شد؛ انگار نه انگار که همین مسیر باریک، ستون فقرات بخشی از تجارت جهانی است و همین فراموشی شاید بزرگترین بیانصافی در حق یکی از عظیمترین دستاوردهای مهندسی بشر باشد. برای فهم بهتر این موقعیت راهبردی، به سراغ کتاب مشهور دیوید مککالو «راهی میان ۲ دریا»، رفتم؛ روایتی که با شرحی مفصل از تلاش ۲۰ساله و ناکام فرانسه برای ساخت کانال و همچنین نبرد سیاسی در واشنگتن بر سر محل و نوع کانالی که باید ساخته میشد، آغاز میکند که تنها پس از آن است که به تشریح ۱۰ سال تلاش طاقتفرسایی میپردازد که در نهایت کانال را به واقعیت تبدیل کرد.
آمریکاییها، سه مجموعه آببندی را ساختند که آنها با کمک آسانسورهای عظیم آبی با نیروی جاذبه ، بدون استفاده از پمپ، آب را از مسیر تونلها جابهجا می کردند، بعدش دروازههای عظیم لولایی آنها میتوانستند تنها در ۲ دقیقه باز و بسته شوند. همچنین برای ایجاد دریاچه مصنوعیای برای تامین آب مورد نیاز این سامانه، سدی ساختند.
در همین حال، آنها برای ساخت این دستاورد بزرگ هزینهای ۳۵۲ میلیون دلار بود (معادل حدود ۱۰ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار کنونی) بهای انسانی سنگینی پرداختند؛ بهای که به قیمت جان بیش از پنج هزار و ۶۰۰ نفر که عمدتا کارگران سیاهپوست از جزایر «کارائیب» انجام گرفت.
هرچند این تلفات بسیار هولناک بود اما نسبت اقدامات فرانسویها که جان ۲۰ هزار نفر را گرفته بود، کمتر بود و همین همین آمار بالای مرگومیر یکی از دلایل اصلی شکست فرانسه بود. (دلیل دیگر، طرح غیرواقعبینانه ساخت کانالی همسطح دریا، بدون آببند، در میان زمینهای کوهستانی پاناما بود.
پاناما که زمانی بخشی از کلمبیا بود با حمایت آمریکا به کشوری مستقل تبدیل شد؛ تصمیمی که ریشه در رقابتهای سیاسی و لابیگریهای پیچیده داشت و حتی این رقابتها میتوانست مسیر کانال را به نیکاراگوئه بکشاند اما در نهایت پاناما را به قلب تجارت جهانی بدل کرد.