مرضیه نگهبان مروی: غلامحسین ساعدی، با نام مستعار گوهر مراد، داستاننویس، نمایشنامهنویس و پزشک ایرانی، در ۲۴ دی ۱۳۱۴ در تبریز و در خانوادهای کارمند به دنیا آمد. دوران کودکی او در محیطی ساده اما غنی از تجربههای اجتماعی و فرهنگی سپری شد. تحصیل را در دبستان بدر آغاز کرد و پس از دریافت گواهینامه ششم ابتدایی در سال ۱۳۲۷، به دبیرستان منصور تبریز راه یافت؛ دبیرستانی خوشنام و منظم که نقش مهمی در شکلگیری شخصیت فکری و ادبی او داشت.
ساعدی از دوران نوجوانی به نویسندگی علاقهمند بود و نخستین داستانهایش در هفتهنامه دانشآموز منتشر شد. همچنین داستان بلند «از پا نیفتادهها» توسط مجله کبوتر صلح به چاپ رسید. او در سال ۱۳۳۳ دیپلم طبیعی گرفت و سپس وارد دانشگاه تبریز شد و تحصیل در رشته پزشکی را آغاز کرد. دوران دانشجویی برای ساعدی نقطه عطفی در بلوغ ادبی او بود. در این سالها فعالیت فرهنگی پررنگی داشت و به نوشتن داستان کوتاه و نمایشنامه پرداخت. از جمله آثار این دوره میتوان به نمایشنامه «سایههای شب» و مجموعه داستان «شبنشینی باشکوه» اشاره کرد.
از دهه ۱۳۴۰ به بعد، ساعدی به یکی از چهرههای برجسته ادبیات معاصر ایران تبدیل شد. مجموعه داستانهای «عزاداران بَیَل»، «گور و گهواره»، «واهمههای بینامونشان» و «ترس و لرز» از آثار مهم ساعدی در تاریخ ادبیات داستانیاند. از او همچنین چند رمان، از جمله «توپ» و «غریبه در شهر»، و تعداد زیادی نمایشنامه، از جمله «چوببهدستهای ورزیل»، «بهترین بابای دنیا»، «کاربافکها در سنگر» و «وای بر مغلوب» و نیز چند فیلمنامه بهجا مانده است.
غلامحسین ساعدی در طول عمر نسبتاً کوتاه خود، حضوری پررنگ و اثرگذار در ادبیات مدرن فارسی داشت. از او بهعنوان بنیانگذار رئالیسم جادویی در ادبیات داستانی ایران نام بردهاند. نام ساعدی همچنین با جریان موسوم به «موج نو» در سینمای ایران گره خورده و دو فیلم متعلق به این جریان، یکی «گاو» بهکارگردانی داریوش مهرجویی و دیگری «آرامش در حضور دیگران» بهکارگردانی ناصر تقوایی، براساس داستانهای او ساخته شدهاند. همچنین داریوش مهرجویی فیلم «دایره مینا» را براساس داستان «آشغالدونی» ساعدی ساخته است.
غلامحسین ساعدی در ۲ آذر ۱۳۶۴ در پاریس درگذشت و در گورستان پر-لاشز به خاک سپرده شد. اکنون اما میراث ادبیاش همچنان در داستاننویسی ایرانی زنده است و جایگاهی ویژه دارد. با وجود آنکه جنبههای سیاسی زندگی او در سالهای اخیر برجستهتر شده، آنچه کارنامه او را ماندگار کرده، آثار ادبی و تواناییاش در خلق فضاهایی منحصربهفرد و داستانهایی است که هنوز با مخاطب امروز سخن میگویند. این گزارش حاصل مرور تحلیلی آثار اوست، بر اساس گفتوگو با آرش آذرپناه و بهناز علیپور گسکری؛ دو داستاننویس و منتقد ادبی که از زاویههایی متفاوت اما مکمل، به جهان روایی ساعدی نگریستهاند.
آرش آذرپناه در پاسخ به پرسشی درباره نسبت چهره سیاسی و ادبی غلامحسین ساعدی تأکید میکند که او «در درجه اول نویسنده و نمایشنامهنویس» است و یکی از مهمترین چهرههای داستاننویسی ایران به شمار میرود. از نگاه او فعالیتهای سیاسی ساعدی در برابر اهمیت ادبیاش قرار میگیرند، زیرا اغلب نویسندگان دهههای ۳۰ تا ۵۰ دارای بینش سیاسی بودند و این ویژگی مختص ساعدی نبود.
او بر این باور است که اگرچه امروز دیدگاه سیاسی آن نسل گاهی مورد قضاوت قرار میگیرد، اما چنین داوریای با معیارهای تاریخی منصفانه نیست. آذرپناه با اشاره به ویژگیهای تمثیلی، قصهگویی و تعهد اجتماعی آثار ساعدی، او را نویسندهای شاخص و متمایز معرفی میکند.
آذرپناه با تعبیر «بنیانگذار رئالیسم جادویی در ایران» درباره ساعدی موافق است. او مجموعه «ترس و لرز» را مصداق کامل این سبک در ادبیات معاصر ایران میداند. به گفته او هرچند در ادبیات کلاسیک فارسی نشانههایی از امر جادویی دیده میشود، اما ساعدی در داستاننویسی مدرن نقشی پیشرو از این لحاظ داشته است.
در پاسخ به اینکه آیا ساعدی سبک بیسابقهای در داستاننویسی ایران آورده است، آذرپناه این تصور را چندان دقیق نمیداند. او تأکید میکند فاصله زمانی ساعدی با نویسندگانی چون هدایت، چوبک و گلستان کم است و همه آنها نسل اول داستاننویسی مدرن ایران محسوب میشوند.
به گفته او، زبان و سبک ساعدی نه دنبالهرو گلستان است و نه وابسته به مکتب جنوب چوبک، اما در تعهد اجتماعی با نویسندگان نسل پیشین شباهتهایی دارد. ویژگی متمایز ساعدی بیشتر در رئالیسم جادویی داستانهای کوتاهش دیده میشود. او ساعدی را نویسندهای منحصربهفرد در همان نسل اول میخواند، نه بنیانگذار سبکی کاملاً جدید.
برکرفته از: ایبنا