لوگو
1404 جمعه 21 آذر
  • صفحه نخست
  • سیاست
  • سخن‌گاه
  • اقتصاد
  • شهروند
  • بین الملل
  • فرهنگ و هنر
  • سلامت
  • علم و فناوری
  • ورزش
  • خواندنی‌ها
  • آرشیو روزنامه
1404/08/13 - شماره 2623
نسخه چاپی
درباره «روی ایوان طلایی» نوشته تاتیانا تولستایا

جادوی زندگی‌های کوچک

تاتیانا تولستایا از آن نویسندگانی است که می‌تواند از دلِ زندگی‌های ساده و حتی خسته‌کننده، زیبایی و معنا بیرون بکشد؛ انگار بتواند کاری کند که گِل آواز بخواند. به گزارش ایسنا، لیلا عبداللهی، مترجم و منتقد در یادداشتی با عنوان «درباره تأملات تاتیانا تولستایا «روی ایوان طلاییِ» روسی» نوشته است: «روی ایوان طلایی» مجموعه‌ سیزده داستان کوتاهِ تاتیانا تولستایا، از مهم‌ترین نویسندگان زن روس سال‌های اخیر است که با ترجمه یوسف نوری‌زاده از سوی نشر ناهید منتشر شده است. این داستان‌ها شجاعت و اراده به مقاومت در میان مردمی را می‌ستایند که در حاشیه جامعه زندگی می‌کنند، اما با شوروشوقی رهایی‌بخش رویا می‌بافند.
تولستایا، که از تبار یکی از خانواده‌های برجسته ادبی روسیه یعنی لِف تالستوی است، در تمام سنت ادبی کشورش سهیم است. اگرچه این سیزده داستان معاصر و سبک‌شان شدیداً شخصی است، اما مجموعه با شور و هیجان داستایفسکی و حسرتِ چخوف طنین‌انداز می‌شود. تولستایا با نیش و کنایه‌ آندری بیتوف می‌نویسد، اما گاهی اوقات دچار احساساتی‌گری یِوگنی یفتوشنکو نیز می‌شود.
تاتیانا تولستایا از آن نویسندگانی است که می‌تواند از دلِ زندگی‌های ساده و حتی خسته‌کننده، زیبایی و معنا بیرون بکشد؛ انگار بتواند کاری کند که گِل آواز بخواند. در مجموعه‌داستان «روی ایوان طلایی»، او لحظاتی از زندگی را انتخاب می‌کند که انسان را فرسوده و پیر می‌کنند، و با نثر شاعرانه‌اش به همان اندوه و درد، جلوه‌ای از زیبایی می‌بخشد. در این کتاب، از کودکان خردسال گرفته تا زنان تنها و مردان سالخورده حضور دارند؛ هر داستان با صدایی مخصوص به خود روایت می‌شود و جهان درونی شخصیت‌هایش به‌دقت و با همدلی کاوش شده است.
گاهی اوقات این داستان‌ها به قلمرو سوررئال وارد می‌شوند- مثلاً در داستانی، مردی تحت عمل جراحی قرار می‌گیرد تا «زندگی» از وجودش خارج شود و بتواند گستاخ و موفق باشد. و گاهی اوقات نیز به‌طرز دردناکی واقعی و یأس‌آورند- مانند داستان مردی که به‌خاطر شکم نرم و تربیت محدودکننده‌اش از جامعه کنار گذاشته شده است. بااین‌حال، زیبایی محض نوشتار تولستایا خوانندگان را تا رسیدن به درس یا لحظه کشف و شهودی که در پایان منتظر است، حفظ می‌کند. تاتیانا تولستایا این گِلی را که زندگی نام دارد، برمی‌دارد و به ما نشان می‌دهد که آن چیزی بیش از خاک و آب است؛ می‌تواند نرم و گرم باشد و برای ساختن چیزهایی چون رؤیاها به کار رود: «پیر پیترز چارچوب پنجره را هل داد- شیشه آبی به صدا درآمد، هزاران پرنده زرد به پرواز درآمدند، و بهار طلاییِ برهنه، خندید و فریاد زد: بگیرم، بگیرم!... و پیترز، که چیزی نمی‌خواست، و از هیچ‌چیز پشیمان نبود، با سپاسگزاری به زندگی لبخند زد- که درحال دویدن بود، بی‌تفاوت، ناسپاس، فریبکار، تمسخرآمیز، بی‌معنا، بیگانه- شگفت‌انگیز، شگفت‌انگیز، شگفت‌انگیز...»
هر داستان دارای جزئیات کوچک و غم‌انگیز است؛ حجم عظیمی از مشاهدات اجتماعی و سیاسی در یک عبارت. در داستان «ننه‌شورای بانمک»، یک زن پیر کلاه شگفت‌انگیزی بر سر دارد که با گلوله‌های برفی، گل‌ها و توت‌ها تزئین شده است؛ «گیلاس‌ها می‌افتادند و به هم کلیک می‌کردند.» امروز چنین کلاهی را کجا پیدا می‌کنید، جز در ته یک صندوق، که نیم قرن انبار شده است؟ و خاطرات- «فنلاند در بهار. جنایات در تابستان. کیک‌های سفید، قهوه سیاه. صدف- بسیار گران. تئاتر در شب.»
زن سالخورده‌ای درباره عاشقی به راوی جوان می‌گوید که از او التماس کرده بود تا با او فرار کند. بلیت قطار خریده شده بود و چمدان بسته شده بود، اما یک انفعال وحشتناک او را از ترک خانه باز داشت. نویسنده درحالی‌که گوش می‌دهد، شکافی را در جهان تصور می‌کند که از طریق آن شورای پیر می‌توانست دوباره وارد زندگی‌اش شود و آن قطار را بگیرد؛ شکافی که واقعیت جایگزینی را ارائه می‌دهد.
در داستان «رودخانه آکرویل»، یک پیرمرد مجرد، صفحات دست دوم یک خواننده سوپرانو مشهور سابق را جمع‌آوری می‌کند و زندگی‌ای را که می‌توانستند باهم داشته باشند، خیال‌پردازی می‌کند. وقتی کشف می‌کند که او هنوز زنده است، به دنبال او می‌رود و به دیدارش می‌رود، اما زنی پیر، چاق و خشن را می‌یابد که او را نادیده می‌گیرد. در داستان «قرار با یک پرنده»، یک پسر جوان و تنها با همسایه‌ای دوست می‌شود که او را با داستان‌های ماجراجویانه مجذوب می‌کند.
اگرچه بسیاری از داستان‌ها به سرخوردگی و تسلیم می‌پردازند، لحن این مجموعه سرزنده است؛ طرح‌ها خلاقانه و شخصیت‌ها، علی‌رغم عذاب‌شان، به‌طرز چشمگیری باانرژی هستند. برخی کتاب‌ها بهترین چیز بعد از سفری به زادگاهشان هستند، اما «روی ایوان طلایی» یک استثنا است؛ تراوشی از فضا و شخصیت که آنقدر غلیظ است که درواقع شدیدتر از یک تجربه دست اول به‌نظر می‌رسد؛ نه‌فقط معادل بودن در آنجا، بلکه بهتر از آن است.

 

Facebook Twitter Linkedin Whatsapp Pinterest Email

دیدگاه شما

دیدگاه شما پس از بررسی منتشر خواهد شد. نظراتی که حاوی توهین یا الفاظ نامناسب باشند، حذف می‌شوند.

تیتر خبرهای این صفحه

  • قصه انقراض پرنده‌ای نایاب در ایران
  • انتشار کتاب «موسیقی کلاسیک ایرانی»
  • مهاجرت آغازی بی‌پایان است
  • جادوی زندگی‌های کوچک
  • یادی از داوود پیرنیا، خالق «گلها»
  • گنجینه آثار کلاسیک بالیوود در نتفلیکس
لوگو
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • همکاری با ما
  • تعرفه آگهی
  • نمایندگی‌ها
  • شناسنامه
  • مرامنامه
  • آرشیو
  • RSS

1401© :: کلیه حقوق قانونی این سایت متعلق به روزنامه ستاره صبح بوده و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلا مانع است.