سالها دیپلمات بود، اما سرانجام به دیگر حوزه مورد علاقهاش یعنی ادبیات و شعر پرداخت و به یکی از مروجان شعر فارسی تبدیل شد.
مرتضی اخوان کاخی زاده ۲۵ آبان ۱۳۱۷ در محله باغسلطانی تربت حیدریه بود که خرداد ۱۴۰۴ در ۸۶ سالگی از دنیا رفت. دکتری حقوق قضایی داشت و پیش از آنکه به عنوان یک ادیب شناخته شود، سالها در خارج از ایران در سفارتخانه کار میکرد. او «قرارداد شط العرب» را نوشته است؛ همان قراردادی که صدام آن را پاره و به ایران حمله کرد. او زحماتی هم برای بازپسگیری جزایر سهگانه کشید. اخوان کاخی ۲۲ سال از عمرش را به این کار گذراند و بعد از اتمام ماموریتش به ایران بازگشت. در دوران جنگ هم مشاور عالی سیاسی بود، اما ترجیح داد دیگر بازنشسته شود و به کارهای فرهنگی که از اول ذوق آن را داشت، بپردازد.
«روشنتر از خاموشی» (گزیده شعر امروز ایران (۱۳۵۷ - ۱۳۰۰))، «آنتولوژی شعر معاصر ایران» و «باغ بیبرگی» (یادنامه مهدی اخوان ثالث) از آثار مشهور این دیپلمات سابق کشورمان است.
به گزارش ایسنا، کاخی معتقد بود: هنر واقعی ما ایرانیان شعر است؛ یعنی نه در رماننویسی و در مقایسه با نمونههای برتر این هنر در آلمان، انگلیس، فرانسه و بخصوص روسیه، ما ملت برجستهای هستیم، و نه در موسیقی که حتی از این، بهمراتب، پایینتریم. تعارف را کنار بگذاریم، موسیقی ایرانی، تنها برای ما خوب است و بس. در تئاتر و دیگر هنرها هم کمابیش، جایگاه جهانی ما در همین اندازهها است که عرض کردم. اما در شعر، حرف داریم.
کاخی به شعر نو گرایش داشت و خود میگفت: در تمام مدتی که با شعر سر و کار داشتم، به دنبال شعر نو بودم؛ منتها «نو» را بر هم زدن همه ضرورتها نمیدانم. یعنی سخنی را بخوانی که ندانی چه میگوید و کجا میخواهد برود. بیشتر انحراف از جایی شروع میشود که فرو رفتن در گذشته تا حد پوسیدگی رخ دهد؛ یا اینکه شیفته شدن به نوبرانهگویی به بیریشگی برسد. باید تنبلی ذهنی و فرار از زیر بار دانستن را به بهانه بیجهت «کهنگی و به کهنه دچار شدن» کنار بگذاریم. زمانی با خیال راحت میتوان گفت شعر نو که شاعرش، همچون نیما، اخوان، شاملو، فروغ و سپهری، آشنایی و عبور از شعر کهن را تجربه کردهاند.
به گفته خودش، در این زمینه و تعریف از شعر مدرن هم نسبت به او انتقاداتی مطرح میشده است. «خیلی از دوستانم که طرفدار و دلبسته سبک کلاسیکاند، مرا مورد انتقاد قرار دادهاند که تو که شعر کلاسیک فارسی و ابهت آن را میشناسی، چرا از شعر مدرن تعریف میکنی؟ در حالیکه خودشان که این همه از شعر مدرن انتقاد میکنند، شعرهایی از این دست را نخواندهاند و معلوم نیست بر چه اساسی قضاوت میکنند. من اگر از شعر مدرن طرفداری میکنم، لااقل شعر کلاسیک را کامل خواندهام. بعضی از کسانی که با ادبیات معاصر مخالفت میکنند و با آن دشمنی دارند، دلیل علمی نمیآورند و تحلیلی هم نمیآورند تا بفهمیم که اشکال آن چیست. عدهای هم هستند مانند شفیعی کدکنی که شعر معاصر و کلاسیک را میشناسند و صحبت میکنند. عدهای مرتجع و متحجر در دانشگاههای ما هستند که این موضوع را گزک قرار دادهاند که کسانی که شعر مدرن میگویند ادبیات کلاسیک را نمیشناسند و بیسوادند. باید گفت که اگر این عده بیسوادند، بیسوادی چیز مهمی نیست؛ با خواندن رفع میشود، ولی تحجر با خواندن هم حل نمیشود و میماند، چرا که مرض است و به معالجه نیاز دارد.»