گروه فرهنگ و هنر: رمان «جنگل» اثر آپتون سینکلر در سال 1905-1906 منتشر شد. موضوع کتاب سینکلر استثمار کارگران، به ویژه کارگران مهاجر به دست تراستهای بستهبندی گوشت در شیکاگو بود. جنگل محنتهای یک خانواده لیتوانیایی را باز میگفت که زنانش به هرزگی رانده میشوند، کودکانش در کارخانهها یا خیابانها میمیرند و مردانش با کار زیاد، گرسنگی و میخوارگی از پا در میآیند. بخش کوچکی از داستان به وضع غیربهداشتی صنعت بستهبندی گوشت و نادیدهگرفتن مقررات بهداشتی میپرداخت و همین قسمت بود که به مراتب بیشترین توجه مردم را به خود اختصاص داد. پس از انتشار کتاب ناگهان طوفاتی از انتقاد برخاست و فروش گوشت کاهش یافت. شخصیت مشهور آمریکایی، آقای دالی اعلام کرد که همراه رئیس جمهور گیاهخوار شده است. همچنانکه سینکلر بعدها گفت: «من قلب مردم را هدف گرفتم ولی تصادفاً به شکم زدم. قصدم این بود که کشور را با تصویری از آنچه اربابان صنایع بر سر قربانیان خود میآورند به وحشت اندازم. کاملاً تصادفی بود که به کشف دیگری برخوردم یعنی چیزی که آنها برای تهیه گوشت جهان متمدن بدان دست میآلودند.» در هر حال کتاب یک اثر فوری داشت و آن تصویب «قانون عدم تقلب در مواد غذایی و دارو» توسط کنگره آمریکا بود که شاید تنها دستاورد بیگفتگوی «افشاگران» به شمار میآمد.
جالب است که رمان آپتون سینکلر را با رمان کارگری دیگری که در همان زمان نوشته شد ولی تا 1914 مجال انتشار نیافت، یعنی «بشردوستان ژندهپوش» اثر رابرت ترهسل، نویسنده ایرلندی مقایسه کنیم. موضوعهای عمدهای که هر دو رمان دربارهشان بحث میکنند، تقریباً یکسانند: سریعتر شدن کار، تلاش پیوسته کارفرمایان از کارگران ماهر مسن و کاهش مزد آنان و استخدام کارگران غیرماهر جوان، بیاعتنایی نسبت به بهداشت و شرایط ایمنی کارگران، سلطه سیاستهای فاسد محلی توسط کارفرمایان، تلاش کارگران برای سازمان دادن اتحادیههای کارگری و مخالفت خشونتآمیز با کارفرمایان. ولی در شهر انگلیسی که تره سل دست به توصیف آن زده، از بیرحمی و خشونت زندگی صنعتی شیکاگو اثری نیست، همچنانکه حالت خوردکننده و نومیدانه مبارزه کارگری نیز حاکم نیست. قهرمان جنگل سرانجام به سوسیالیستها میپیوندد و در پایان رمان به یک سخنران گوش میدهد که میگوید: «آنگاه جنبشی آغاز خواهد شد که هرگز نمیتوان مهارش کرد؛ مَدّی شروع خواهد شد که تا به طوفان سخت و غیرقابلمقاومتی تبدیل نگردد فرو نخواهد نشست. کارگران متحد و خشمگین شیکاگو در زیر پرچم ما گرد خواهند آمد. ما آنها را سازمان خواهیم داد؛ شیکاگو از آنِ ما خواهد بود !....»
با وجود این احساس نهایی خواننده بیشتر به فریاد مقاومت و نومیدی نزدیک است تا امید. چنین تفاوتی میان این دو رمان، تا آنجا که میتوان به روشنی از دیدگاه مساعد زمان حاضر بدان نگریست، به درستی تفاوت دو جامعه را منعکس میسازد: جامعهای که در آن در اوج جنبش کارگری بنیاد استواری برای انتقاد اجتماعی منسجم وجود دارد، و جامعهای که در آن چنین بنیادی نیست و انتقاد حالتی پاره پاره و پراکنده به خود میگیرد. رمان «جنگل» با ترجمه محمد جواهرکلام منتشر شده است.