«بزرگ علوی در سالهای قبل از انقلاب، ممنوعالقلم شد و داستانهایش اجازه انتشار در ایران نیافت. در آن سالها، رمان «چشمهایش» در چاپخانههای مخفی یا به صورت نسخههای دستنویس تکثیر میشد و خواندن و داشتن آن جرمِ سیاسی محسوب میشد!»
«چشمهایش» شاخصترین اثر بزرگ علوی است که ۷۲ سال پیش به چاپ رسید و اکنون چاپ پنجاهوپنجم آن در انتشارات نگاه در دسترس علاقهمندان است؛ هرچند باید به این عدد و رقم کتابهایی را که به صورت غیرقانونی منتشر میشود و در بساطیهای کنار خیابان بهوفور یافت میشود، اضافه کرد.
«چشمهایش» روایت یکی از دوستداران نقاش معروفی به نام «ماکان» است که به دنبال راز مرگ مشکوک استاد در تبعید است؛ استاد ماکان نقاش بزرگ که یک مبارز سیاسی علیه دیکتاتوری رضا شاه است در تبعید درمیگذرد. یکی از آثار باقیمانده از او، پردهای است بهنام «چشمهایش»، چشمهای زنی که گویا رازی را در خود پنهان کرده است. راوی داستان که ناظم مدرسه و نمایشگاه آثار استاد ماکان است، سخت کنجکاو است راز این چشمها را دریابد. بنا بر این سعی میکند زن در تصویر را بیابد و از ارتباط او با استاد ماکان بپرسد. پس از سالها ناظم زن مورد نظر را مییابد و در خانه او با هم گفتوگو میکنند. زن به او میگوید که او دختری از خاندانی ثروتمند بوده است و به خاطر زیباییاش توجه مردان بسیاری را جلب خود می کرده اما آنها برای او سرگرمیای بیش نبودند و تنها استاد ماکان بود که توجهی به زیبایی و جاذبهاش نداشته است. زن برای جلب توجه استاد با تشکیلات مخفی سیاسی زیر نظر استاد همکاری میکند اما استاد نه فداکاری او را جدی میگیرد و نه احساسات و عشق او را درمییابد. در آخر استاد توسط پلیس دستگیر میشود و زن به درخواست ازدواج رییس شهربانی که از خواستاران قدیمی او بوده است به شرط نجات استاد از مرگ پاسخ مثبت میدهد. استاد به تبعید میرود و هرگز از فداکاری زن آگاه نمیشود. در تبعید پرده چشمهایش را میکشد، چشمهایی که زنی مرموز اما هوسباز و خطر ناک را نمایان میکند. زن میداند که استاد هرگز او را نشناخته است و این چشمها از آن او نیست.