گروه اقتصاد: بر اساس گزارش وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی از سال ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۱ حدود ۴۸ درصد از مستأجران زیرخط فقر رفتهاند. تعداد جمعیت فقیر در سال ۹۰ حدود 20 درصد بوده که در سال ۱۴۰۱ به ۳۳ درصد جمعیت افزایشیافته است. تعداد خانوارهایی که پس از پرداخت هزینههای مسکن به زیرخط فقر رفتهاند ۲۳۳ هزار نفر برآورد شده است. در همین حال در سالهای گذشته میزان دستمزد حدود 20 درصد از تورم عقبمانده است. اکنون قدرت واقعی مزد ۶۰ درصد کمتر از سال ۹۶ شده است. اسفند سال ۹۶ بانک مرکزی میانگین هر متر مسکن در تهران را ۵ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان اعلام کرد. این نرخ در شهریور امسال به ۸۸ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان افزایشیافته است. یعنی متوسط قیمت مسکن طی حدود 7 سال گذشته 14 برابر شده است. دراینارتباط مسعود فراهانی، کارشناس مسکن میگوید: بازار مسکن و اجاره بها نیاز به مداخله موثر دولت برای کنترل قیمت ها دارد. در ادامه گزیده نظرات وی را به نقل از خبرآنلاین می خوانید.
فقر مسکن
ما در بخش مسکن چند نوع فقر داریم؛ یک نوع «فقر مسکنی» است که ازنظر کالبدی به وضعیت کیفی واحدهای مسکونی ازنظر دسترسی به حمام، سرویس بهداشتی یا آب نگاه میشود. نوع دیگر را محرومیت مسکونی نام گذاشتهاند که شامل مسائل گستردهای چون بافت محله یا وجود دوش در حمام هم اهمیت میدهند. فقر دیگری که در این بخش صورتبندی میشود، فقر ناشی از هزینههای تأمین مسکن است. فقر ناشی از تأمین هزینههای مسکن به این شکل است که خانوار موردبحث، ازنظر درآمدی فقیر محسوب نمیشود ولی زمانی که هزینههای تأمین مسکن را میپردازد، به زیرخط فقر میرود. این مسئله در رابطهای تنگاتنگ با فقر مطلق هم قرار دارد. ما با دودسته خانواده فقیر مواجه هستیم، یکی آنها که خود فقیر هستند و دیگری آنهایی که فقیر نیستند اما هزینههای سنگین مسکن و دیگر اقلام آنها را به فقیر کرده است. بر اساس آمارها بین ۲۳۳ هزارتا ۴۰۰ هزار خانوار ایرانی که بیشتر ساکن شهرها هستند، به فقر ناشی از پرداخت هزینههای مسکن دچار هستند
فشار بر مستأجران
نکته تعیینکننده این است که اکثریت قاطع کسانی که به فقر ناشی از پرداخت هزینههای مسکن دچارند، مستأجر هستند و دلیل افتادن آنها به این وضعیت بالا نرفتن درآمد خانوارها حداقل بهاندازهای که هزینهها افزایشیافته و همچنین شدت افزایش هزینههای مسکن نسبت به دریافتی خانوار است.» ما از شاخص انتظار برای خرید خانه استفاده کردهایم. در محاسبه این شاخص، درآمد خانوار محاسبه میشود و سپس ۳۰ درصد آن بهعنوان میانگین پسانداز حساب میشود. سپس محاسبه میکنند که چقدر لازم است تا این پسانداز بهاندازه خرید یک واحد مثلاً ۷۵ متری شود. حالآنکه وقتی با واقعیات موجود جامعه مواجه میشویم، میبینیم چهار دهک فقیر کشور پساندازی نمیکنند بلکه به دلیل پیش افتادن هزینه از درآمد، هرسال بدهکارتر و فقیرتر میشوند و آنها شانسی برای صاحبخانه شدن ندارند. مستأجران دهکهای ۵ یا ۶ هم وقتی هزینههای تأمین مسکن خود را میپردازند، به زیرخط فقر میافتند. مستأجران شهرها، بهویژه شهرهای بزرگ و کلانشهرها و بهویژه خانوادههای سه و چهار نفرِ در دشوارترین وضعیت قرار دارند.
راهکار
در جهان امروز پذیرفتهشده که مالیات از صاحب سرمایههای بزرگ گرفته شود تا کارگر و مزدبگیر. دولتها اگر به این کار را نکنند به گسترش فقر یاری رساندهاند. بر اساس گزارش وزارت تعاون، در ۱۴۰۱ حدود ۳۷ درصد، معادل ۱.۴۳ میلیون خانوار از کل خانوادههای مستأجر (۴.۴۶ میلیون خانوار) دچار فقر مطلق بودهاند. از کل خانوارهای مستأجر درگیر فقر مطلق، ۸۲ درصد به دلیل درآمد کم درگیر فقر هستند و ۱۸ درصد دیگر به دلیل هزینههای بالای مسکن فقیر شدهاند. وزارت کار معتقد است که برای رفع این چالش بغرنج دولتها باید از راههایی چون کمکهزینه بلاعوض مسکن، کنترل اجارهبها و بستههای حمایتی معطوف به تأمین اقلام ضروری را برای مستأجران مورداستفاده قرار دهند.