بخشی از نمادهای اسطورهای در تاریخ بیهقی آمده و نشان میدهد که با وجود برخی باورها که تاریخ بیهقی را تاریخی ناب و خالص میدانند، چندان هم از عناصر اسطورهای خالی نبوده و به همین دلیل این اثر در مرزی میان تاریخ و ادبیات قرار میگیرد.به گزارش ایبنا، یکم آبانماه بهعنوان روز «ابوالفضل بیهقی»، پدر نثر فارسی در سالنمای رسمی کشور نامگذاری شد. تاریخ بیهقی را میتوان یکی از ارزشمندترین آثار تاریخی - ادبی به شمار آورد که از روزگار گذشته به ویژه زمان غزنویان به دست ما رسیده است. اگرچه تاریخ بیهقی از مهمترین نگاشتههای تاریخی به زبان پارسی است؛ ولی شوربختانه کمتر به آن توجه شده و به جز اندک نوشتارهایی که به گونهای تحلیلی به این اثر پرداختهاند، دیگر نوشتارها در دام کلیگویی و توصیف افتادهاند و کمتر نقادانه با این اثر برخورد کردهاند. شاید مهمترین نوشتارها درباره تاریخ بیهقی در «یادنامه ابوالفضل بیهقی»، که در سال ۱۳۴۹ خورشیدی در دانشگاه فردوسی مشهد به چاپ رسیده، آمده است. این مجموعه شامل متن سخنرانیهایی است که استادان بزرگ در آن دوره در همایش بزرگداشت ابوالفضل بیهقی که به کوشش دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد، ارایه کردهاند.
شاید بیهقی در تاریخ خود بیشترین نمادهای اسطورهای را به شخصیت مسعود منتقل کرده و آنچه که در اندیشه ایرانیان با نام «فره ایزدی» خوانده میشود به مسعود بخشیده است. یعقوبی، تاریخنگار، مورخ، جغرافیدان و جهانگرد نامور دوره اسلامی که ضمن اشاره به ادعای پارسیان و چیزهای شگفتی که به پادشاهان خود نسبت میدهند، اسطورههای ایرانی را بازی و یاوهگویی میشمارد و در ردیف چیزهایی که خرد آنها را نمیپذیرد، قرار میدهد. بیهقی خود نیز بهعنوان یک تاریخ نگار، مدعی عدم وجود نمادهای اسطورهای در کتاب خویش است.
او در رد اساطیر و افسانههای دور و دراز میگوید: «… و بیشتر مردم عامه آنند که باطل ممتنع را دوستتر دارند؛ چون اخبار دیو و پری و غول بیابان و کوه و دریا که احمقی هنگامه سازد و گروهی همچنو گرد آیند و وی میگوید: در فلان دریا جزیرهای دیدم و پانصد تن جایی فرود آمدیم در آن جزیره پختیم و دیگها نهادیم، چون آتش تیز شد؛ تبش بدان زمین رسید، از جای برفت، نگاه کردیم، ماهی بود، و به فلان کوه چنین و چنین چیزها دیدم و …» جالب اینکه تاریخ بیهقی که تاریخ دوره غزنویان است هیچ اشارهای به فردوسی و اثر جاویدان او نکرده و اگر نگوییم این جملهها تعریفی و کنایهای به فردوسی است باید بگوییم که در اینجا کسانی چون فردوسی از طرف بیهقی به باد انتقاد گرفته شدهاند!
بیهقی میگوید که او از جملهی خواص است و تاریخ او خالی از هرگونه اسطوره و اسطورهسازی است. ولی با نگاهی نقادانه و با نقدی اسطورهشناختی میتوان دریافت که تاریخ بیهقی شاید بیش از هر کتاب تاریخی دیگری انباشته از نمادهای اسطورهای است که خود سرچشمه تناقضهاست. بیهقی از مسعود غزنوی چنان «شبهخدایی» میسازد که حتا پس از شکست تحقیرآمیزش در جنگ «دندانقان» حاضر نمیشود گناهکار اصلی را مسعود بداند و همهی گناهها را به گردن سرنوشت و تقدیر میاندازد. همچنین او در هر زمینهای مسعود را «آیتی» (بخوانید اسطورهای) میداند.